وقتی عراقیها فهمیدند حاج قاسم به منطقه آمده، انبوهی از نیروها با ماشین و موتور و پیاده خودشان را رساندند و جمع شدند. این دوست داشتن بیحد موجب شد داعش هوشیار شود.
سربازان عراقی با شنیدن خبر "اُسرا روز جمعه بیست و ششم مرداد سال ۱۳۶۹ آزاد خواهند شد" شروع به تیراندازی هوایی کردند. هورا کشیدند و رقص و پایکوبی بر پا کردند.
علیرضا صبح که برای بیدار کردن بچهها به داخل سنگرها میرود، ناگهان خود را داخل سنگری میبیند که عراقیها شب قبل آن را تصرف کرده بودند. در این لحظه عراقیها که متوجه علیرضا میشوند، نارنجکی را به سوی ایشان پرتاب میکنند.
اگر به دست عراقیها میافتاد،کارش تمام بود و عملیات هم لو میرفت،پس سریع به زیر یکی از خودروهای پارک شده خزید و منتظر ماند تا گشتیها منطقه را ترک کنند ولی انگار دستبردار نبودند و قصد ماندن داشتند.