
درگیریهای اخیر دیدگاه سنتی بازدارندگی هستهای را به چالش کشیدهاند، نظریهای که پیشنهاد میکند هیچ دولتی به دلیل ترس از قدرت تلافی جویانه یک دولت هستهای، به حملهای هستهای یا غیر هستهای به آن کشور دست نمیزند. از زمان حمله تمامعیار روسیه به اوکراین، نه تنها زرادخانه هستهای روسیه که بزرگترین زرادخانه هستهای جهان است، بلکه اشارههای مکرر ولادیمیر پوتین به احتمال تشدید هستهای نیز اوکراین را از حمله به پایگاههای نظامی و شهرهای روسیه، از جمله مسکو، باز نداشته است.
تابستان گذشته، نیروهای اوکراینی حتی حدود ۵۰۰ مایل مربع از سرزمینهای منطقه کُرسک روسیه را تصرف کردند که بخشی از آن را همچنان در اختیار دارند. به طور مشابه، قابلیت هستهای اسرائیل نتوانست ایران را از حمله به این کشور با موشکها در آوریل و اکتبر ۲۰۲۴ منصرف کند. پیش از آن در سال گذشته، ایران همچنین به اعضای یک گروه شبهنظامی سنی که در پاکستان، یک کشور هستهای، فعالیت میکردند، حمله کرد. در هر یک از این موارد، سلاح نهایی، که به عنوان بازدارنده نهایی شناخته میشود، ظاهراً تهدید زیادی به همراه نداشت.
سایه هستهای مانع از جنگهای گسترده میان کشورهای هستهای شده است. ترس از ویرانی متقابل به حفظ جنگ سرد میان اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده و جلوگیری از تشدید آن به درگیری مستقیم کمک کرد. به عنوان مثال، چندین دهه درگیریهای مرگبار میان هند و پاکستان به یک جنگ محدود و سپس درگیریهای کوچکتر پس از آزمایش سلاحهای هستهای از سوی هر دو طرف در سال ۱۹۹۸ محدود شد.
اما سلاحهای هستهای مدتهاست که در جلوگیری از درگیریهای میان یک کشور هستهای و یک کشور غیر هستهای موفق نبودهاند. استفاده از سلاحهای هستهای معایب زیادی دارد، از جمله تخریبگری بسیار آنها که میتواند اهداف بزرگتر را تهدید کرده یا عملیاتهای میدانی را پیچیده کند و واکنشهای منفی بینالمللی را به دنبال داشته باشد.
از زمان جنگ جهانی دوم، بسیاری از کشورهای غیر هستهای درک کردهاند که دشمنان هستهای آنها با چنین محدودیتهایی مواجه هستند و بنابراین احساس جرات کردهاند که حمله کنند، به درستی استنباط کردهاند که ایجاد تلفات زیاد در یک قدرت هستهای و حتی تصرف بخشی از سرزمین آن، به تلافی هستهای منجر نخواهد شد.
در صورتی که تهدید بزرگی برای سرزمین خود یا فروپاشی نظامی آن کشور وجود نداشته باشد، یک کشور هستهای احتمالاً از استفاده از سلاح هستهای علیه یک رقیب غیر هستهای خود اجتناب خواهد کرد. در این سناریوها، قدرتمندترین سلاحهایی که تاکنون ساخته شدهاند، مزایای عملی محدودی دارند.
دلایل و اثرات
کشورهایی که در نظر دارند از سلاح هستهای استفاده کنند با مجموعهای از موانع مواجه میشوند، صرفنظر از اینکه آیا مخالفانشان سلاح هستهای دارند یا خیر. تخریبگری حتی سلاحهای هستهای با قدرت کم، به ویژه آنهایی که روی زمین یا در نزدیکی آن منفجر میشوند، میتواند برنامههای بزرگتر را تحت تأثیر قرار دهد؛ نابود کردن یک منطقه منطقی نیست اگر هدف، تصرف آن، به دست آوردن منابع آن یا آزادسازی مردمش باشد.
علاوه بر این، آلودگی ناشی از حملات هستهای علیه یک همسایه میتواند به معنای واقعی کلمه به خود کشور مهاجم بازگردد. در برخی موارد، حملات میتوانند عملیاتهای نظامی متعارف را با آلوده کردن میدان نبرد پیچیده کنند.
انفجار سلاحهای هستهای با قدرت کم در ارتفاعات، که آسیب جانبی کمتری وارد میآورد، میتواند راهی برای عبور از چنین موانعی باشد. اما محدود کردن تخریب میتواند به معنای محدود کردن اثربخشی نظامی نیز باشد. به عنوان مثال، در سال ۱۹۹۰، در آستانه جنگ خلیج فارس، دیک چینی، وزیر دفاع وقت ایالات متحده، از کالین پاول، رئیس ستاد مشترک، خواسته بود تا بررسی کند که چند سلاح هستهای تاکتیکی برای نابود کردن یک تیپ گارد جمهوری عراق لازم است.
پاول گزارشی تهیه کرد و متوجه شد که پاسخ ۱۷ است. پاول بعداً نوشت که "اگر پیش از آن شک داشتم درباره عملی بودن استفاده از سلاح هستهای در میدان نبرد، این گزارش این شک را برطرف کرد." حتی در یک محیط ایدهآل برای سلاحهای با قدرت کم—در صحرای دور از مراکز جمعیتی—تعداد زیادی از این سلاحها برای رسیدن به یک هدف ساده لازم بود.
اگر یک کشور سلاح هستهای را به کار برد، با پیامدهای بینالمللی روبرو خواهد شد. کشورهای زیادی، صرفنظر از اینکه میخواهند یک هنجار دیرینه در برابر استفاده از سلاح هستهای را حفظ کنند یا به سادگی دوست کشور هدف باشند، میتوانند مهاجم را از نظر سیاسی یا مالی منزوی کنند یا به یاری کشور هدف بشتابند. به طور حیاتی، انجام حمله هستهای میتواند کشورهای دیگری را که در حال حاضر این سلاحها را ندارند، به استفاده از سلاح هستهای برای دفاع از خود ترغیب کند.
یک زرادخانه هستهای نمیتواند در برابر دشمنان غیر هستهای به عنوان بازدارندهای کافی عمل کند
با وجود معایب، احتمال شکست بزرگ در میدان جنگ گاهی اوقات بحث درباره استفاده احتمالی از سلاح هستهای را برانگیخته است. به عنوان مثال، در اوایل سال ۱۹۶۸، نیروهای ویتنام شمالی در نبرد مهمی از جنگ ویتنام، نیروهای تفنگداران دریایی ایالات متحده را در "خه سان" محاصره کردند. مقامات ارشد دولت لیندون جانسون در این باره بحث کردند که در صورت بدتر شدن وضعیت از سلاح هستهای تاکتیکی علیه ویتنام شمالی استفاده کنند، اما جانسون این ایده را پس از انتشار اخبار آن متوقف کرد.
زمانی که نیروهای اوکراینی در پاییز ۲۰۲۲ از خطوط روسیه عبور کردند، فرماندهان نظامی روسیه نیز به گفته اطلاعات ایالات متحده، استفاده از حملات هستهای را بررسی کردند، اما هیچ مدرکی مبنی بر آمادهسازی روسیه برای چنین امکانی وجود ندارد. در هر دو مورد، قدرت هستهای با تهدید واقعی برای بقای خود روبرو نبود و از فروپاشی نظامی اجتناب کرد، که این دو آستانه غیررسمی اما حیاتی برای استفاده از سلاح هستهای هستند.
زمانی که دو قدرت هستهای که قادر به ویرانی یکدیگر هستند، با هم درگیر میشوند، خطر برای هر دو طرف وجود دارد. اما یک کشور غیر هستهای معمولاً قادر نیست بقای یک دشمن هستهای را تهدید کند. این ضعف نسبی به کشورهای غیر هستهای آزادی بیشتری در اقدام میدهد و به طور تاریخی آنها بیشتر از کشورهای هستهای علیه یکدیگر حرکت کردهاند. معمولاً یک کشور غیر هستهای از استراتژیهایی استفاده میکند تا خطر واکنش هستهای را بیشتر کاهش دهد.
به عنوان مثال، زمانی که چین در جنگ کره در سال ۱۹۵۰ دخالت کرد و تلفات زیادی به نیروهای ایالات متحده وارد ساخت، مقامات چینی از حمایت هوایی شوروی برای بازدارندگی حمله هستهای احتمالی ایالات متحده به خاک چین استفاده کردند. در حمله هماهنگشده آنها به اسرائیل در اکتبر ۱۹۷۳، مصر و سوریه برنامهریزیهایی با مقیاس محدود داشتند و مقامات مصر محدودیتهای حمله خود را به اسرائیل اطلاع دادند تا اسرائیل تهدید را بیش از حد ارزیابی نکند.
با وجود حملات به روسیه و نفوذ به منطقه کُرسک، اوکراین در نهایت توانایی تهدید بقای روسیه را ندارد، که این واقعیت با نمونههای گذشته کشورهای غیر هستهای که با کشورهای هستهای جنگیدهاند، مطابقت دارد. بنابراین، پوتین گفته است که نیازی به استفاده از سلاح هستهای در اوکراین نمیبیند، حتی اگر او در برخی موارد از لفاظیهای هستهای استفاده کرده باشد. در عوض، روسیه از نیروهای نظامی متعارف برای وارد کردن ویرانیهای وسیع به اوکراین استفاده کرده است.
کشورهایی که اندازه مشابهی دارند
روسها نسبت به ایالات متحده و سایر کشورهای ناتو محتاطتر عمل کردهاند. هم روسیه و هم قدرتهای غربی سیاستهایی را پیش گرفتهاند که به یکدیگر آسیب میرساند، مانند حملات سایبری و تحریمها. با این حال، روسیه از حملات نظامی علیه کشورهای ناتو خودداری کرده است، علیرغم اینکه آنها سلاحهایی به اوکراین ارسال کردهاند که تلفات زیادی به نیروهای روس وارد کرده است.
ایالات متحده نیز مداخله مستقیم را رد کرده است، حتی زمانی که جو بایدن در طول ریاستجمهوری خود دستهبندی سلاحهایی را که ایالات متحده به اوکراین میفرستد گسترش داد و محدودیتهای استفاده از آنها را کاهش داد. رئیسجمهور پیشین، دونالد ترامپ نیز هیچ علاقهای به درگیری مستقیم نداشت.
کشورهای هستهای به شدت با یکدیگر رقابت میکنند، اما این رقابت تقریباً هیچگاه به درگیری بزرگ مقیاس نمیانجامد. گِلِن اسنایدر، پژوهشگر امنیتی، در سال ۱۹۶۵ حدس زد که بازدارندگی از مخربترین اشکال درگیری هستهای باعث ایجاد بیثباتی در سطوح پایینتر برخورد، از جمله جنگهای متعارف و استفاده محدود از سلاح هستهای خواهد شد. اما اثر بازدارندگی سلاحهای هستهای میان کشورهای هستهای حتی بیشتر از آنچه که اسنایدر پیشبینی کرده بود، بوده است. آسیبپذیری متقابل احتیاط بیشتری را القا میکند، که جنگ از هر نوعی را کمتر محتمل میسازد.
دلایل زیادی برای این امر وجود دارد که وقتی هر دو طرف زرادخانههای هستهای دارند، حتی مبادله محدود حملات نیز پتانسیل تشدید تا بالاترین سطح استفاده از قدرتمندترین بمبهای جهان را دارد. دلیل دیگر این است که ممکن است در آغاز درگیری، یک یا هر دو قدرت هستهای تشدید را پیشبینی کنند و سعی کنند با نابود کردن نیروهای هستهای طرف مقابل، آسیب به خود را محدود کنند.
بنابراین، یک کشور ممکن است تشخیص دهد که هزینههای عدم اقدام از هزینههای استفاده از سلاح هستهای بیشتر است: چرا باید نگران پیچیده کردن عملیات نظامی یا بر هم زدن هنجارها باشیم، زمانی که بقای چندین شهر در خطر است؟ حتی اگر هر دو طرف در تلاش باشند از استفاده از سلاح هستهای اجتناب کنند، رویدادها میتوانند به طور ناخواسته به تشدید منجر شوند و خطرات تصادفات، محاسبات اشتباه و تحولات غیرمنتظره—که همگی در جنگها معمول هستند—که به حملات هستهای منجر شوند، زمانی که هر دو طرف سلاح هستهای دارند، بیشتر است. به این دلیل است که کشورهای هستهای تمایل دارند از درگیری با یکدیگر اجتناب کنند.
در میان کشورهای هستهای، آسیبپذیری متقابل احتیاط بیشتری را القا میکند
کشورهای هستهای با درک خطرات تشدید تصاعدی در گذشته و در زمانهای پرتنش، موفق به کاهش تنشها شدهاند. به عنوان مثال، در بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲، نیکیتا خروشچف، رهبر شوروی به رئیسجمهور جان اف کندی هشدار داد که "اگر جنگ آغاز شود، دیگر در اختیار ما نیست که آن را متوقف کنیم، زیرا این منطق جنگ است."
شش مقام دولت کندی بعداً به یاد آوردند که "بزرگترین خطر" در آن زمان این بود که "نه اینکه هر یک از سران دولت بخواهند جنگ را تشدید کنند، بلکه اینکه رویدادها اقدامات، واکنشها یا محاسبات اشتباهی به وجود بیاورد که باعث شود درگیری از کنترل هر یک از دو طرف یا هر دوی آنها خارج شود." این ترسها هر دو رهبر را مجبور به پایان دادن به بحران کرد.
درگیری مستقیم هند و پاکستان در جنگ کارگیل در سال ۱۹۹۹، زمانی که هر دو کشور قدرت هستهای بودند، نمونه نادری از جنگ کشورهای هستهای با یکدیگر است. با این حال، این جنگ کمتر از آن چیزی است که به نظر میرسد استثنا باشد.
ترس از تشدید غیرقابل کنترل یکی از دلایلی است که کشورهای هستهای از جنگ با یکدیگر اجتناب میکنند، اما به گفته پژوهشگران روابط بینالملل، مارک بل و جولیا مکدونالد، خطر این موضوع در جنگ کارگیل کم بود: جنگ محدود به منطقه کوهستانی کشمیر بود، هند معمولاً کلاهکهای هستهای خود را از سلاحهایی که میتوانند آنها را تحویل دهند جدا نگه میداشت و هر دو کشور به طور شفاف با یکدیگر ارتباط برقرار میکردند. با این حال، ترس از استفاده هستهای نقش عمدهای در مهار درگیریها داشت. از آن زمان درگیریهای کوچکتر ادامه داشتهاند اما هیچگاه به جنگ نینجامیدهاند.
دانشمندان علوم سیاسی اغلب به تئوری صلح دموکراتیک اشاره میکنند که پیشنهاد میکند کشورهای دموکراتیک با کشورهای دموکراتیک دیگر جنگ نمیکنند. اما دموکراسیها ذاتاً صلحطلب نیستند و جنگهای زیادی با کشورهای غیر دموکراتیک دارند. این اصل پایهای یک معادل هستهای دارد: کشورهای غیر هستهای با کشورهای هستهای میجنگند، اما میان کشورهای هستهای صلح شکننده، اغلب متنازع و در عین حال پایدار وجود دارد. تحلیلگران و سیاستگذاران باید این دو معیار بازدارندگی هستهای را هنگام ارزیابی خطرات هستهای در درگیریهای کنونی در نظر بگیرند.