مرد آرایشگر که بعد از قمار با یک زن وی را به خاطر اینکه زیر قولش زده به قتل رسانده بود، پس از دستگیری مدعی شد ناخواسته مرتکب قتل شده است.

 اواسط آذر امسال؛ مأموران آتش‌نشانی در جریان آتش سوزی خانه‌ای حوالی شرق تهران قرار گرفتند و امدادگران بلافاصله راهی محل شده و آتش را خاموش کردند، اما در جست و جوی محل با جسد زن جوانی روبه‌رو شدند که سوخته و جان باخته بود. به‌دنبال کشف جسد سوخته زن جوان، موضوع به بازپرس محسن اختیاری و تیم بررسی صحنه جرم اعلام شد.

 تیم جنایی با حضور در محل دریافت که خانه مورد نظر پاتوق قمار و موادکشی بوده و زن جوان به نام فیروزه نیز صاحب این قمارکده خانگی بوده است. یکی از افرادی که در زمان آتش سوزی در محل حضور داشت، به کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت گفت: فیروزه این خانه را اجاره کرده بود و معتادان و قماربازان به اینجا می‌آمدند.

روز حادثه هم پسر جوانی به نام اشکان برای قماربازی و مصرف مواد به پاتوق آمد، او با فیروزه بر سر رایانه دستی‌اش قمار بازی کرد، اما وقتی فیروزه باخت اشکان از او خواست رایانه را به او بدهد، اما فیروزه زیر بار نرفت و سر همین مسأله دعوای‌شان شد و اشکان هم ناگهان به رویش بنزین ریخت و خانه را آتش زد. با اطلاعاتی که این زن در اختیار تیم تحقیق قرار داد، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی برای دستگیری اشکان وارد عمل شدند. از سوی دیگر خانواده مقتول نیز با اطلاع از مرگ دخترشان به دادسرای جنایی تهران رفته و خواهان مجازات قاتل دخترشان شدند.

در ادامه بررسی‌ها، کارآگاهان اداره دهم موفق شدند اشکان را در مخفیگاهش اطراف تهران بازداشت کنند. مرد جوان در تحقیقات اولیه مدعی شد که آتش سوزی عمدی نبوده و ناخواسته این اتفاق رخ داده است. به دستور بازپرس شعبه اول دادسرای امور جنایی پایتخت، متهم در اختیار کارآگاهان اداره جنایی قرار گرفت. متهم درباره این جنایت گفت: من نمی‌خواستم او را بکشم عصبانی بودم ظرف بنزین را آوردم و روی زمین کوبیدم، اما بنزین به اطراف پاشید و بخاری که آنجا بود ناگهان شعله‌ور شد.

بنزین از کجا آورده بودی؟

وقتی با فیروزه دعوایم شد عصبانی شدم و به پارکینگ رفتم. از موتوری که در پارکینگ بود بنزین کشیدم و به قمارخانه برگشتم.

اختلافت با فیروزه بر سر چه بود؟

از یک سال قبل برای مصرف مواد به پاتوق او می‌رفتم و کم کم آشنا شدیم و شریک قماربازی‌هایش شدم. هر بار قمار می‌کردیم سر یک چیزی شرط بندی می‌کردیم هر بار من می‌باختم فیروزه مرا مجبور می‌کرد شرط را انجام دهم. اما این‌بار که خودش باخت زیر قولش زد. حتی سوئیچ ماشینم را هم برداشت و گفت اگر بخواهی رایانه‌ام را ببری، سوئیچ را نمی‌دهم.

کی فهمیدی فیروزه مرده است؟

آن روز که از ترسم فرار کردم، اما روز بعد در پاتوق دیگری بودم که فهمیدم مرده است. مدام مخفیگاهم را تغییر می‌دادم تا پلیس ردی از من به‌دست نیاورد، اما بالاخره دستگیر شدم.

شغلت چیست؟

آرایشگر هستم البته از زمانی که معتاد شدم دیگر خیلی کار نمی‌کنم.

منبع: روزنامه ایران

برچسب ها: قتل ، اخبار جنایی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار