یوسف عزیزی، پژوهشگر سیاستگذاری عمومی-دولتی در یادداشتی نوشت: درمورد انتخابات آمریکایک سؤال همواره وجود داشته است؛ هریس برای ایران بهتر است یا ترامپ؟ چند نکته در اینجا قابل توجه است، اول آنکه اگر هریس برنده میشد دور اولش بود و ترامپ در درحال حاضر دور دوم ریاست جمهوریاش را تجربه خواهد کرد. در آمریکا وضعیت مثل ایران نیست که شخصی دو دور رئیس جمهور باشد؛ یک دور استراحت کند و دوباره به صحنه سیاسی برگردد. موضوع این است که اگر هریس موفق میشد، یحتمل رفتاری، چون دور اول ریاست جمهوری بایدن را میداشت.
بایدن در این چهارسال نسبت به ایران به شدت محافظهکار بود، برجام ۲۰۱۵ را نپذیرفت و برای آن قید و شرط بیشتری گذاشت و از همه مهمتر در ۱۳ ماه اخیر و درگیریهای خاورمیانه بی هیچ شرطی از اسرائیل و جناح دست راستی این دولت حمایت کرد. اصلا سوال مطرح میشود که بایدن در این مدت چه کاری برای اسرائیل نکرده است که اگر ترامپ میبود آن را انجام میداد؟
لذا این تصور که اگر دموکراتها برنده میشدند به نفع ایران بود اشتباه و خلاف واقع است. در مقابل هم این دید وجود دارد که ترامپ با آمدنش فشار حداکثری را بر ایران تحمیل خواهد کرد، این درحالی است که فشار حداکثری در زمان بایدن هم بر روی ایران بود. تمام تحریمهای زمان ترامپ توسط بایدن ادامه پیدا کرد و حتی به آن افزوده شد. نکته مهمی که اینجا باید به آن توجه کرد این است که حضور ترامپ در ریاستجمهوری آمریکا موجب میشود جامعه و سیستم آمریکا از درون دچار بحرانها و چالشهای متعددی شود. البته این تشنج و چالش در زمان بایدن هم بوده است؛ اما او سعی داشت که این تنش و درگیریهای داخلی راکنترل کند. اما ترامپ با توجه به شخصیت پوپولیستی که دارد و برخی ویژگیهایی، چون ارتباط با بدنه مردم، فردگرایی در سیستم تصمیمگیری، دور زدنهای قانونی، فراتر رفتن از مناسبات تشکیلاتی و... این انتظار را به وجود میآورد که چهارسال آینده در آمریکا شاهد تنش و تشنجهای سیاسی و اجتماعی باشیم.
موضوعی که بیان شد یک فرایند خوب و یک فرایند بد را میتواند در ادامه داشته باشد. فرایند مثبت و خوب این است که وقتی کشوری درگیر مشغلههای داخلی خودش شود و با مشکلات دست و پنجه نرم کند فرصت و امکان پیگیری سیاستهای توسعهطلبانه خارجی را ندارد. وقتی کشوری از درون دچار افتراق و شکاف است؛ امکان پیگیری اتحاد خارجی و ائتلافهای توسعهطلبانه وجود ندارد. اما فرایند منفی و بد ماجرا جایی است که تحقیقات و تاریخ نشان داده برخی رئسای جمهوری در چنین وضعیتی برای گمراه کردن اذهان یک تنش خارجی میآفرینند تا فشار داخلی را کاهش دهند. با این موضوع؛ اگر ترامپ با تنش و تشنج جدی داخلی روبهرو شود به ایجاد درگیریها و تنشهای خارجی رو میآورد که میتواند یکی از این گزینهها ایران باشد.
موضوع بعدی این است که حضور ترامپ برخلاف دموکراتها موجب میشود آمریکا در ساحت جهانی و بین المللی اعمال یکجانبهای داشته باشد. این عمل یکجانبه از سوی ترامپ نتیجهاش عدم هماهنگی و همفکری با متحدانش همچون اروپا و ژاپن و کره است که در آخر به منافع آمریکا ضربه میخورد و در آنسو به سود منافع ملی کشورهایی، چون ایران است؛ لذا در کل اعمال یکجانبهگرایانه جمهوریخواهان گرچه در کوتاهمدت آوردهای برای آمریکا دارد، اما در نهایت، فایدهای برای منافع آمریکا نخواهد داشت. به طور مثال بوش پسر در حالی به عراق و افغانستان حمله کرد که فرانسه و آلمان مخالف بودند. اشغال این دو کشور توسط آمریکا نتیجهاش نه تنها به نفع آمریکا نبود بلکه موجب شد درهای شرق و غرب به روی ایران باز شود و ایران بتواند منافع خود را پیگیری کند.
ضمن اینکه ترامپ و کسانی که شخصیتی مثل ترامپ دارند؛ چندان به نهادها و سازمانهای بینالمللی اعتنا و توجه نمیکنند. به طور مثال او به شدت در دور اول رابطه خوبی با ناتو نداشت و سعی داشت بیشتر وصعیت را به سمتی ببرد که اروپاییها هزینه کنند تا آمریکا؛ این درحالی است که همسویی با ناتو و ارتباط با آن همواره موضوع مهمی در سیاست خارجه آمریکا بوده است. همچنین ترامپ به شکل کلی خارج از چهارچوب و ائتلافها عمل میکند و دوست دارد با افراد دست راستی و فاسدی مثل نتانیاهو و اردوغان روابط دوجانبه داشته باشد. اساسا کسی مثل ترامپ که با زیر پا گذاشتن پیمانها و قراردادهای آمریکا با کشورهای دیگر و حتی متحدانش و با شعار «اول آمریکا» در پی این است که با سودآوریهای کوتاه مدت، خود را یک بیزنسمن موفق جلوه دهد؛ نمیتواند پروژههای اصلی آمریکا در سیاست خارجه را پیگیری و محقق کند. برخلاف اوباما که از طریق هماهنگیهای خارجی به ایران فشار میآورد، ترامپ در منطقه نتوانست کشورهایی، چون ترکیه و عراق را علیه ایران تحریک کند و در این راستا حتی روسیه هم با او همگام نبود.