پس از شهادت فرمانده مقاومت، شاعران کشور به اشعاری در وصف او پرداختند.

چند ساعتی از شهادت اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس نگذشته بود که اهالی شعر و ادب در وصف این شهید نامدار و فرمانده مقاومت اشعاری را سرودند که در ادامه نگاهی به برخی از این اشعار خواهیم کرد: 

گفتند دیگر افتاد

گفتم نخواهد افتاد

با عشق ایستاده

با غم نخواهد افتاد

از خواب خوش برون آ

اسفندیار دوران!

این‌بار هم به چنگت

رستم نخواهد افتاد

ما ملت قصاصیم

کفتار‌ها بدانند!

از ترس چشم آنها

برهم نخواهد افتاد

یک‌یک گلوی ما را

خنجر اگر ببُرّد

فریادِ قدسِ آزاد

از "دم" نخواهد افتاد

صد‌ها شهید دیگر

بر خاک اگر بیفتند

بر شانه شهامت

یک خم نخواهد افتاد

رفته‌ست حاج‌قاسم.

اما مقاومت ماند.

با رفتن "ابوالعبد"

پرچم نخواهد افتاد

نفیسه سادات موسوی

شبیه حاج قاسم بودی، اسماعیل ما بودی؛ تو را قابیلیان کشتند تو هابیل ما بودی

سراپای وجودت عطر قرآن داشت اسماعیل! شهادت را کدامین آیه از تنزیل ما بودی؟

سلام الله، بازوی رشید مردم غزه! که هم بازوی حق بودی و هم سجیل ما بودی

فلسطینی چه فرقی می‌کند با قوم ایرانی؛ تو‌ای یوسفترین‌ای ایلیا از ایل ما بودی

بخوان قرآن بخوان، بی سر بخوان این بار اسماعیل! که صوت عرشی و بارانی ترتیل ما بودی

علیرضا قزوه

چه می‌خواهند اسماعیل، این دونان پست از تو؟! چه می‌خواهند وحشی‌های گوساله پرست از تو؟!

چه می‌خواهند این جنگل نشینان تمدن خوار؟! چه می‌خواهند این بوزینگان، این قوم مست از تو؟!

حسین اسرافیلی

چه صوت ناب قرآنی هنّیه؛ چه زیبا آیه می‌خوانی هنیه

ذبیح الله را رازی ست خونین؛ هنیئا لک تو می‌دانی هنیه

نغمه مستشار نظامی

نمی‌گنجند بیان داغ هایم در عبارت ها؛ مبارک باد بر جمع شهیدان این شهادت‌ها

دلم از ساغری نوشد که پر از مستی عشق است؛ درونم مست از این باور، نترسد از شماتت‌ها

به کوی عشق بی بنیاد یار آرام می‌گیرم؛ به بنیادی فراتر از بلندای دلالت‌ها

بلای جان صهیون است مرگ سرخ اسماعیل؛ که برپا می‌کند هر لحظه با یادش قیامت‌ها

ز کار ظلم در گوش جهان اینک طنین افکند؛ چکاچاک غم انگیزی ز شمشیر شماتت‌ها

سید مسعود علوی تبار

داغ ابراهیم در دل، داغ قاسم در جگر... شعله‌ای بر جانمان بارید با داغی دگر!

گریه دیگر چاره این آتش ِ جانسوز نیست؛ اشک هم بر گونه هامان در غمت شد شعله ور

لحظه دیدار بود و آمدی با پای جان؛ تا ببوسد گونه هایت را شب آخر، پدر

بی گمان می‌خواستی آرامشی ناب و زلال؛ گرمی آغوش اقیانوس را، پیش از سفر...

آه اسماعیل! اسماعیل ِدلتنگ از جهان؛‌ای رها از عالم و اندیشه خوف و خطر‌ای شکوه صوت قرآنت، طنین انداز عشق؛‌ای به شوق دوست، در خون زلالت غوطه ور!

می‌خروشد چشمه‌های نور از رگ‌های تو؛ جاودانی در دل این خاک سبز پرگهر

می‌شود نزدیک و نزدیک آفتاب بی غروب؛ باز می‌گردی تو با خیل سواران سحر

حمیده پارسافر

در غزه صدای مرد و زن اسماعیل؛ در سوریه، لبنان و یمن اسماعیل

برخاسته است باز ایران غیور؛ صد حنجره فریاد وطن اسماعیل

رسول شریفی

راست می‌گویند پایانی ندارد راه عشق؛ خون"اسماعیل"جاری شد به قربان‌گاه عشق

یک محرّم سوگواری لازم است این روزها؛ هیچ‌گاه از رهروان خالی مبادا راه عشق

شعبان کرم دخت

چه قرآنی گشودی عاشقانه‌ای ذبیح العشق؛ به صوت عشق خواندی آیه‌های استقامت را

شهادت روزی مردان عاشق می‌شود بی شک؛ چه زیبا نوش کردی باده‌ی سرخ شهادت را

طریق القدس هم با خون تو آزاد خواهد شد؛ و از صهیون، فلسطین می‌رباید خواب راحت را

کنار مسجدالأقصی نماز شکر می‌خوانیم؛ و غزه می‌کند تکرار با خود این عبارت را_

پشیمان می‌شود حتما رژیم نکبت صهیون؛ که باید پس دهد روزی تقاص این جنایت را

محمد مهدی عبداللهی

به راهِ وصلِ تو اینگونه ساده باید رفت؛ به تیغِ عشق چنین سرنهاده باید رفت

به شوقِ دیدنِ لبخندِ حضرتِ دلدار؛ به قلبِ عاشق و رویی گشاده باید رفت

اگر چه نیمه شب در شکوهِ بیداری؛ میانِ عرصه حق، ایستاده باید رفت

به سوی ساحت عاشق رُبایِ حضرت عشق؛ شتابناک، شبیه بُراده باید رفت

عجب تجارتِ نابی است، مرگ در ره عشق؛ چنین زرنگ پیِ استفاده باید رفت

پیِ چشیدنِ مرگی که زندگی بخش است؛ عنانِ زندگی از دست داده باید رفت

به میهمانیِ حق، چون هنیهّ عاشق؛ به شوق با همه خانواده باید رفت

احمد رفیعی وردنجانی

سرود شام، قدس و نیل ابوالعبد؛ شکوه و شوکت این ایل، ابوالعبد

قسم بر "تین و زیتون" فلسطین؛ که پیروز است اسماعیل ابوالعبد

سمانه خلف زاده

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار