جمعه -۱۸ خرداد- مصادف است با آخرین روز از ماه ذیالقعده و سالروز شهادت امام جواد (ع)؛ نهمین ولی خدا بعد از پیامبر اکرم (ص) و امامی که در سال ۱۹۵ هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود؛ در سن هفت سالگی به امامت رسید و در سال ۲۰۳ هجری پس از شهادت امام رضا (ع) به مدت ۱۷ سال عهده دار امامت شیعیان بود.
ابن الرضا (ع) به عنوان جوانترین امام معصوم، در ۲۵ سالگی به فرمان معتصم عباسی به شهادت رسید و پیکر مطهر آن حضرت در قبرستان قریش در شهر کاظمین در نزدیکی بغداد و در کنار مزار جد بزرگوارش، امام کاظم (ع) به خاک سپرده شد.
هنگامی که به کاظمین و حرم جواد الائمه مشرف میشویم و آن حضرت را زیارت میکنیم، این گونه میگوئیم «أَتَیْتُکَ زائِراً، عارِفاً بِحَقِّکَ، مُعادِیاً لِأَعْدائِکَ، مُوالِیاً لِأَوْلِیائِکَ، فَاشْفَعْ لِی عِنْدَ رَبِّکَ؛ من به عنوان زائر به سویت آمدم درحالی که عارف به حقّت، دشمن دشمنانت و دوستدار دوستانت هستم. پس مرا نزد پروردگارت شفاعت کن» و در زیارتی دیگر میگوییم «گواهی میدهم هرکه از تو پیروی کرد بر حق و هدایت است و هرکه تو را انکار کرد و با تو از در دشمنی درآمد بر گمراهی و هلاکت است، به خدا و به تو، در دنیا و آخرت از آنان بیزاری میجویم، سلام بر تو تا هستم و تا شب و روز هست».
چه کسانی امام جواد (ع) را انکار کردند و چه کسانی در مقابل آن حضرت ایستادند و از مسیر حق منحرف شده و در مسیر هلاکت قرار گرفتند؟ برخی از این افراد همان کسانی بودند که آفتاب عالم تاب امام را تاب نیاورده و دست خود را به خون پاکترین انسانها آلوده کردند؛ مثل ام الفضل، همسر آن حضرت و معتصم، خلیفه عباسی.
حجت الاسلام مهدی پیشوایی در کتاب سیره پیشوایان نوشت: مامون در سال ۲۰۴ هجری قمری بعد از به شهادت رساندن ثامن الحجج (ع) به بغداد بازگشت ولی میدانست که شیعیان پس از امام رضا (ع)، فرزند او را به امامت خواهند پذیرفت و در این صورت، همچنان تهدیدی برای وی بر جای خواهد ماند، به ویژه که مامون متهم ردیف اول شهادت امام هشتم بود؛ بنابراین پس از شهادت امام رضا (ع)، نوبت به فرزند عزیزش امام جواد (ع) رسید تا به نحوی کنترل شود.
مامون برای رسیدن این هدف، بلافاصله آن حضرت (ع) را از مدینه به بغداد فراخواند و امام جواد در سال ۲۱۵ هجری قمری وارد بغداد شد. هنگامی که مامون به مقام و کمالات معنوی و علمی و فضایل اخلاقی امام محمد تقی (ع) آگاهی پیدا کرد، به گرمی از ایشان استقبال کرد و آن حضرت (ع) را بر سایرین از عباسیان و علویان ترجیح و برتری داد و دختر خود ام الفضل را به عقد آن حضرت (ع) درآورد.
به گفته پیشوایی، خلیفه ملعون عباسی از این راه به راحتی میتوانست هم امام (ع) را در کنترل خود داشته باشد و هم رفت و آمد و ارتباط و تماسهای شیعیان را با آن حضرت (ع) زیر نظر بگیرد. عباسیان و درباریان مامون که از تصمیم وی برای ازدواج دخترش با امام جواد (ع) برآشفته بودند، او را از آینده این کار برحذر داشتند. زیرا میترسیدند که پس از مامون، خلافت به خاندان علوی برگردد، چنانکه درباره ولایتعهدی پدرش امام رضا (ع) هم به سختی دچار همین نگرانی شده بودند.
گفته میشود آنان مخالفت خود را به گونه دیگری وانمود کردند و گفتند «دختر خود را به ازدواج کودکی درمی آورد که نفقه در دین خدا ندارد، حلال را از حرام تشخیص نمیدهد و واجب را از مستحب باز نمیشناسد.» مامون که به گفتار بی اساس آنان اعتقادی نداشت و از کمالات و فضایل معنوی و علمی امام جواد (ع) آگاه بود، در مقابل این برخورد و برای نشان دادن شایستگی آن حضرت (ع)، مجلس بحث و مناظره علمی برپا کرد و امام نهم شیعیان (ع) را به مناظره علمی با یحیی بن اکثم دانشمند دربار عباسی و فقیه بزرگ آن زمان فراخواند که امام (ع) در این مجلس، به تمامی پرسشها پاسخ گفت و مقام و موقعیت علمی و هوش و ذکاوت آن حضرت (ع) بر همگان آشکار و اثبات شد. پس از آن بود که مامون دختر خود را به همسری امام جواد (ع) درآورد.
مرحوم پیشوایی همچنین نوشت: امام جواد (ع) پس از آن و با وجود تکریم و احترام از سوی مامون، تمایلی به زندگی اشرافی و معاشرت با خلیفه عباسی و درباریان نداشت و به دنبال فرصتی بود که از آن محیط خارج شود؛ لذا آن حضرت پس از چندی به سفر حج رفت و از آنجا به مدینه بازگشت و تا پایان خلافت مامون در سال ۲۲۰ هجری قمری در آن شهر ماندگار شد.
مامون در ظاهر برای امام محمدتقی (ع) احترام قائل بود و به این که دامادی وی را پذیرفته است، افتخار می کرد. پس از مرگ مامون در سال ۲۱۸ هجری قمری، برادر ناتنی اش معتصم (لعنت الله علیه) به عنوان جانشین وی و هشتمین خلیفه عباسی، خلافت را در دست گرفت.
معتصم عباسی با این که در ظاهر برای امام جواد (ع) احترام قائل بود ولی در باطن نسبت به مقام و منزلت آن حضرت (ع) و شایستگی وی برای رهبری مسلمین رشک میبرد و درصدد تحقیر و شهادت ایشان برآمد؛ لذا در اولین سال حکومت خود و برای کنترل و مراقبت بیشتر حضرت جوادالائمه (ع)، ایشان را به بغداد فراخوان و در حقیقت تبعید کرد و آن حضرت (ع) به ناچار به همراه همسر خود ام الفضل مدینه را ترک کرد و به بغداد رفت.
ام الفضل همسر امام جواد (ع) که پرورش یافته دربار خلافت و از زندگی اشرافی برخوردار بود، تحمل زندگی زاهدانه و بی آلایش خاندان عصمت و طهارت (ع) را نداشت و از آغاز ورود به مدینه منوره، بنای ناسازگاری در پیش گرفت و برای بازگشت به بغداد اصرار میکرد. او حتی چند بار در نزد پدرش مامون شکایت و گلایه کرد، اما مامون به شکوائیههای دخترش اعتنا نداشت و وی را به زندگی مسالمت آمیز با امام جواد (ع) توصیه میکرد.
معتصم عباسی که از حسادت بیش از حد و کم علاقه شدن ام الفضل دختر مامون به امام جواد (ع) آگاه بود، با همکاری جعفر پسر مامون و برادر ام الفضل و از راه حیله و نیرنگ، زمینهای فراهم ساخت که ام الفضل را تحریک و به قتل امام جواد وادار کند.
معتصم یا جعفر در آخرین روزهای ذی القعده سال ۲۲۰ قمری، سمی را در انگور تزریق کردند و برای ام الفضل فرستادند و او نیز آنرا در کاسهای گذاشت و جلوی همسر جوانش حضرت جواد (ع) گذاشت. زمانی که امام جواد از آن انگور میل فرمود، طولی نکشید که آن حضرت آثار زهر را احساس کرد و کم کم درد شدید بر ایشان عارض شد و به سختی ایشان را رنجور ساخت.
در آن حال ام الفضل، پشیمان شده و گریه میکرد. حضرت جواد (ع) فرمود «اکنون که مرا کشتی، این گریه ات دیگر برای چیست؟ به خدا سوگند به چنان فقر و تنگدستی گرفتار میشوی که قابل جبران نباشد و به دردی مبتلا میشوی که درمان ندارد و به بلایی گرفتار میشوی که پوشیده نماند».
آن زن قاتل سرانجام در اثر نفرین امام جواد (ع) بیمار شد و هر چه داشت در راه درمان خود هزینه کرد تا آن که تهیدست و فقیر شد و سرانجام در فقر و فلاکت جان سپرد. ابن شهر آشوب در کتاب المناقب مینویسد: معتصم پس از شهادت امام جواد (ع)، ام الفضل را به قصر خود برد، اما طولی نکشید که به مرض سختی مبتلا شد و بر اثر همان بیماری از دنیا رفت.
منبع: ایرنا
اللهم العنهم جمیعاً.
خدایا! ما را از خائنین به دین و اهلبیت علیهمالسلام قرار مده.
خدایا! ما را از محبین و رهروان طریق اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام قرار بده.