شعر علیرضا قزوه در سوگ شهید آیتالله رئیسی
در ما قیامت کن قیامت سید ابراهیمای صاحب جود و کرامت سید ابراهیم
ما را خبرها بی خود از خود کرده میدانیاما تو راحت باش راحت سید ابراهیم
تو شاد از دیدار با ما مردم دلتنگما خسته از دنیای غربت سید ابراهیم
از ابتدا هم تو شهید زندهای بودیشد قسمتت آخر شهادت سید ابراهیم
یاد رجایی، باهنر، را زنده کردی باز دیدار ما روز قیامت سید ابراهیم
دریغ آی ابراهیم
تبر به دست تو دادیم آی ابراهیم
که زخمدارِ فسادیم آی ابراهیم
دریغ این که نشد کار را تمام کنید
به ماتم تو فُتادیم آی ابراهیم
به خصمِ خسته نکردی تو اعتماد آری
که ما حماسه نژادیم آی ابراهیم
تو سر به صولت دشمن فرو نیاوردی
که بر بلند چکادیم آی ابراهیم
تو بازتاب شکوفاییِ وطن بودی
چنان که آینه زادیم آی ابراهیم
قبای همت ما تار و پود تاریخ است
که از تبار قُبادیم آی ابراهیم
کم از بهشت نخواهیم خاک ایران را
که ما فرشته نهادیم آی ابراهیم
برای دفع فسادی که آفت باغ است
تبر به دست تو دادیم آی ابراهیم
دریغ این که تبر وانهاده شد ناگاه
به سینه داغ نهادیم آی ابراهیم
دریغ مرگِ توای رادمردِ نیک آیین
صبورِ داغ مُرادیم آی ابراهیم
به آرمان تو سوگند، آرمان بر جاست
که مرد جَهد و جهادیم آی ابراهیم
به نوگشایی سدّ رفتی و چه پیش آمد؟
که سدّ گریه گشادیم آی ابراهیم
غلامرضا کافی_شیراز
.........................
تمام شب همه دستانی از دعا مردم
و دستهای دعا جانب خدا مردم
کسی که درد شما را عمیق میفهمید
کجاست در دل این شب... کجا... کجا... مردم؟!
کسی که مثل شما بود، ساده و خاکی
کسی که مثل شما بود بیریا مردم!
به منجنیق بلا اندر است ابراهیم
به آتش حسراتاند بینوا مردم
درون جنگل مِه رفتهای فرو، امّا
نمیشوند ز یادت دمی جدا مردم
به دستهای توسّل تو را طلب کردند
نمیکنند تو را لحظهای رها مردم
به آستان رضا سر نهادهاند امشب
برای یافتن خادمالرّضا مردم
یکی شدند دوباره، به برکت یادت
رها ز تفرقه گشتند، مرحبا مردم!
محمّدرضا_ترکی
........................................
[ شهید جمهور]
هرچه صدا کردیم: "ابراهیم! "
اسم تو حتی برنگشت از کوه
آنقدر روحت بیقراری کرد
جسم تو حتی برنگشت از کوه
اردیبهشت اردیجهنم شد
هر صفحهی تقویم را سوزاند
این بار آتش سرد شد، اما وقتی که ابراهیم را سوزاند
گشتیم دنبال پر و بالت
گفتند دیگر وا نخواهد شد
جز بالگرد سوخته چیزی
پیدا نشد، پیدا نخواهد شد
تو کوه دردی بودی و رفتیای کوه درد!ای کاش برگردی
آن بالگردای کاش برگردد
با بالگردای کاش برگردی
چشم انتظار دیدنت گشتند
حتی شهیدان خدایی هم
آن سو "بهشتی" بیقرار تو
آن سوتر انگاری "رجایی" هم
این ملت تنها تو را دیروز
در شادی و غم انتخابت کردای انتخاب مردم ایران!
حالا خدا هم انتخابت کرد
رضا یزدانی
........................
پیرهن یوسفم
یا کفن یوسفم
بوی تن یوسفم
کز دل چاه آمدم...
شاه پناهم بده
.......................
از هر کرانه تیر دعایی روانه بود
از این میانه آه یکی کارگر نشد
از ما چرا گرفت دلت مهربانترین
بر ما دوباره ماه رخت جلوهگر نشد
در آتش فراق، دویدن به دشت و کوه
دردا حریف تاب و تب این جگر نشد
چون ابر کوهها، همه شب را گریستیم
باران حریف این تپش بیثمر نشد
لبخند تو که دلخوشی ماست از جهان
باشد برای روز قیامت اگر نشد
چون من نفس نداشت قلم از فراق تو
میخواست تا که گریه کند بیشتر نشد
---------------------------------------------------
دیدم این مشهد چرا هی بیقراری میکند
جای باران، سیل در این شهر جاری میکند
دیر فهمیدم که او اندر فراق خادمش
عزم خود را جزم دارد گریه زاری میکند
---------------------------------------------------------
اشک زودتر از فراق آمد به چشم
سیل روی سیل می آید، مشهد شاهد است
شهر آقایم سلطان تمام خادمین
اشک روی اشک می آید، مشهد شاهد است
آب سد لبریز از آیین مردم داریت
رشک روی رشک می آید، مشهد شاهد است
از درون بالگرد دنبال چه بودی مگر
پلک روی پلک می آید، مشهد شاهد است
از چه افتادی در آن سبزه از جنس بهشت
سبز روی سبز می آید، مشهد شاهد است
دست در دست تو، یاران وفادارت شدند
دست روی دست می آید، مشهد شاهد است
میز و کرسی حسرت با تو نشستن می کند
کار روی کار می آید، مشهد شاهد است
می روی تبریز و تهران تا خراسان رضا
خاک روی خاک می آید، مشهد شاهد است
جسم تو در خاک پاک آن غریب مهربان
گام روی گام می آید، مشهد شاهد است
اکبر باقری
خدا همشونو رحمت کنه ما رو هم عاقبت بخیر کنه.
این دنیا خیلی بی وفاست چ میدونستیم یه روز نا تمام میرین و کسایی دیگه دوباره ثبتنام میکنند برای جایگاه شما.
شما که عاقبت بخیرین برای ما دعا کنید ای سید ما??
آه این سید ما سید محرومان بود
سایه ی مرد ترین مرد خدا کم شده است
دلمان سوخت جگر تاب ندارد دیگر
اشک بر گوشه چشم همه شبنم شده است
#محمد_افشار
از غمت شهر و دیارم همه ماتم شده است
خواست پروانه بگوید غم هجرت چون است
بال و پر سوخته با شمع تو همدم شده است
خادمی که به صفا خدمت زائر میکرد
به صفا خانه ی این سفره مکرم شده است
پرچم سوگ شما در حرم سبز رضا
این چه حالیست ،مگر ماه محرم شده است
آه این سید ما سید محرومان بود
سایه ی مرد ترین مرد خدا کم شده است
دلمان سوخت جگر تاب ندارد دیگر
اشک بر گوشه چشم همه شبنم شده است
#محمد_افشار
شد شهید راه خدمت خادم سلطان طوس
سید ابراهیم مظلوم بی تکلف روز و شب
چون رجائی بود در هر عرصه ائی بی تاب و تب
چون کمر را در میانش سفت و محکم بسته بود
خستگی از فرط کارش هم شدیداً خسته بود
بارها کردند تمسخر حرف او را ابلهان
گشت هویدا کار نیکش بر همه اهل جهان
در میان سوز سرما و میان ابر و مِه
شد روان با جمع یاران سوی محرومان ده
لیک تقدیرش چنین بود تا بگیرد مزد خویش
شد فدا جان عزیزش در ره آئین و کیش
رزاقی ۱۴۰۳/۳/۳