«خودکشی به سبک نیچه» به کارگردانی پیام کردستانی و تهیهکنندگی مشترک او و بهمن رضایی یکی از فیلمهای کوتاه اقتباسی حاضر در جشنواره فیلم کوتاه امسال بود که توانست جوایز اصلی این رویداد همچون بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین دستاورد هنری در طراحی صحنه و بهترین فیلم و بهترین تدوین را هم از آن خود کند. گفتگویی با کارگردان این اثر داشتیم و درباره فراز و نشیبهای ساخت یک فیلم کوتاه صحبت کردیم.
به عنوان یک فیلمساز جوان درباره آغاز فعالیت خودتان توضیح بدهید.
پیام کردستانی هستم؛ فیلمساز. این کوتاهترین و بهترین تعریفی است که میتوانم از خودم داشته باشم. دکترای شهرسازی دارم و در این حوزه هم فعالیت میکنم. در واقع من شخصیت کاری دوگانهای دارم. بخشی از شبانهروز را به شهرسازی و بخشی دیگر را به فیلمسازی میگذرانم. اگرچه این شیفت کردن مداوم بین شهرسازی و فیلمسازی واقعا کار خیلی سخت و نفسگیری است؛ خصوصاً اینکه در هر دو مسیر کار حرفهایِ جدی انجام میدم، اما این چالش را دوست دارم.
در میان تب عجیب فیلمهای اجتماعی که در فیلمسازان فیلم کوتاه رواج پیدا کرده، فیلم شما از معدود کارهایی بود که به فضای تخیلی و فانتزی میپرداخت، در مورد این مسئله توضیح بدید.
بخشی از این اتفاق به شخصیت من برمیگردد که همیشه و در کوچکترین مسائل زندگیام تلاش کردهام و البته تلاش میکنم که راه متفاوتی را پیدا کنم. راه افتادن و حرکت کردن در مسیری که دیگران هموارش کردند و احتمالاً از آن جواب گرفتند، خیلی برای من جذاب نیست. برای همین سعی کردم با تمام موانعی که وجود داشت، فیلم خودم را بسازم. یعنی اثری ایجاد کنم که با تمام نواقص و کاستیهاش، از من باشد و بتواند من رابه عنوان صاحب اثر نمایندگی کند.
چرا مسیر فیلمسازی را انتخاب کردید، الگوی شما در فیلمسازی چه کسی است؟
راستش من از یک جایی از زندگیام به بعد، مثل یه سرباز تلاش کردم که فیلم بسازم. اینکه چه شد را نمیتوانم دقیق بگویم، اما در سنین نوجوانی خیلی اتفاقی با هنرهای دراماتیک آشنا شدم و از دیدن و پرداختن به آن لذت میبردم. از نمایشهایی که در مدرسه اجرا میکردیم تا سریالها و فیلمهایی که از تلویزیون میدیدم. البته در همان روزها اتفاق عجیبی را تجربه کردم که به نظرم در علاقهمندی من به فیلمسازی بیتاثیر نبود. سالن نمایش فیلم کوچکی به نام فرهنگ و هنر در نزدیکی خانه ما در سنندج بود و یک روز دایی من با چند بلیط آمد و به همراه خانواده برای دیدن فیلم به آنجا رفتیم. فیلم راه (یول) یلماز گونای، فیلمساز فقید سینمای کردستان. با اینکه به خاطر سنم نمیتوانستم داستان فیلم را درک کنم، مسخ جادوی تصاویر این فیلم شدم و تا مدتها بعد این تصاویر در ذهن من تداعی میشد.
اما در مورد الگوی فیلمسازی. همانطور که گفتم، تمام تلاش من این بود که راه خودم را پیدا کنم. اثر انگشت یا رد پای خودم را داشته باشم. هرچند به سینمای بزرگانی از سینمای جهان علاقهمندم و از دیدن فیلمهایشان لذت میبرم، اما هیچوقت کسی را به عنوان الگو یا رُلمدل انتخاب نکردم.
آینده خودتان را در سینما چگونه میبینید؟ دوست دارید فقط فیلم کوتاه بسازید یا به فیلم بلند هم فکر میکنید؟
من دوست دارم در فرآیند فیلمسازی حضور داشته باشم. بودن در این پروسه به من آرامش میدهد و برایم به شدت لذتبخش است. در نتیجه خیلی به فرآورده یا محصول فکر نمیکنم. محصول این فرآیند ممکن است یک فیلم کوتاه باشد، یا یک فیلم بلند یا سریال. من اعتقاد دارم که فیلم کوتاه مدیوم کامل است و میشود کسی تمام عمر هنریاش را فیلم کوتاه بسازد. من این را نشانه آماتور بودن یا ناپخته بودن یک فیلمساز نمیدانم. اما در شرایطی که الان داریم تجربه میکنیم، من فکر میکنم فیلم بلند خیلی بیشتر از کوتاه مجال دیده شدن و مواجهه با مخاطب را دارد و به همین دلیل به فیلم بلند هم فکر میکنم. چون اعتقاد دارم سینما بدون تماشاچی موجودیتی ندارد.
هدف از ساخت فیلم به زبان کردی چی بود؟
فرم مورد نظر من برای این فیلم با زبان کردی تکمیل میشد. ضمن اینکه من یک فیلمساز کُردم، و فیلمی که میسازم در دستهبندی سینمای کُردستان قرار میگیرد. پس طبیعی است که انتخاب اولِ من برای زبان فیلمم، زبان مادری من باشد.
چه چیزی در کتاب مغازه خودکشی وجود داشت که شما رو مجاب کرد که فیلمنامهتان را از روی آن اقتباس کنید؟
فضا و فرمِ روایت. به نظر من در یک کار هنری، فرم همهچیز است. برای همین با خواندن این رمان و دریافت فضای ذهنی نویسنده، به نظرم رسید که میشود آن را در قالب یک اثر دراماتیک کوتاه بازتعریف کرد.
همکاری شما با تهیهکننده مشترک فیلم چگونه بود؟ چالشها و تجربه تهیهکنندگی مشترک چگونه بود؟
آشنایی من با بهمن رضایی به چند ماه قبل از تولید فیلم برمیگردد. اول قرار بود که با شرایط دیگهای فیلم را تولید کنیم که نشد. بعد من از راه دیگری تلاش کردم برای رساندن کار به تولید و بهمن هم اعلام آمادگی کرد و خوشبختانه همکاری خوبی شکل گرفت. چالش در طول کار کم نبود. ما کار اول را در یک فضای حرفهای میساختیم و قدری با مناسبات تولیدی در این سطح ناآشنا بودیم، اما همه این موضوعات را از سر گذراندیم و چیزی که باقی ماند، دوستی ما بود که هنوز هم ادامه دارد.
اگر به عقب برگردید چه چیزی از فیلمنامه یا فیلم را تغییر میدادید؟
احتمالاً قدری ریتم و تمپوی کار را بیشتر میکردم. الان کار را زیادی کند میبینم.
آینده سینمای کردستان رو چطور میبینید؟
من سینمای کردستان را هم تراز ادبیات و موسیقی کردستان میدانم. تجربه شگفتانگیز ادبیات و موسیقی کردستان، دیر یا زود به سینما هم خواهد رسید و ما با آثار قابلتوجهی از این سینما مواجه خواهیم شد. ضمن اینکه سینما هنر جوانیست و راه برای پختگی و بلوغ آن طولانی است. اما قطعاً آینده روشنی در انتظار سینمای کردستان است.
پیشنهاد شما به فیلمسازان تازه کار چیست؟
به بچههایی که تازه میخواهند فیلم بسازند، یک توصیه دارم. سعی کنند فیلم خودشان را با تمام اشتباهات و خطاهایی که دارد بسازند. دنبال جریانهایی که جشنوارهها یا آدمها ایجاد میکنند نباشند. شاید همین کاری که شما انجام میدهید، خودش ایجاد جریان کند. همانطور که همه جریانها از یک جای ناپیدا و مبهمی شروع شده و بعد خبرش یا اثرش به ما رسیده است.