روایت چهارم «جرس» به نام کسی نبود، جزء یکی از زنان تاثیرگذار در کربلا به نام دلهم همسر زهیر بن قین.
او همان کسی بود که وقتی همسرش زهیر تمایل به دیدن امام حسین (ع) و قدم در راه ایشان نداشت، ترغیب کرد که به دیدنشان برود و نگذارد جوابِ رد به سینه قاصد امام حسین (ع) بدهد.
زهیر عثمانی بود و عثمانیها خونِ عثمان را از چشم امام علی (ع) میدیدند. آنها نهتنها به اهل بیت (ع) ارادت نداشتند، بلکه دشمنی میورزیدند. حتی نقل شده هر جا امام حسین (ع) بود، زهیر حرکت میکرد، تا آنجا نباشد و با امام روبهرو نشود.
حال کسی که از رودررویی با حضرت سیدالشهدا (ع) ابا داشت، تبدیل به کسی شد که میخواست هر چه زودتر پا در رکاب امام شمشیر بزند و به شهادت برسد. هر چند در میان نقش دلهم غیر قابل انکار بود، ولی جدایی مسیر راهشان قرار گرفت و مهمترین نقل این است زهیر همسرش و کسانی که همراه او بودند، به کوفه بازگرداند و موقعی که میخواستند ازهم جدا شوند، همسرش با چشمان گریان گفت: «تو در رکاب پسر پیامبر به شهادت نائل میشوی. در روز قیامت من را فراموش نکن».
محیا دهقانی که در قامت دلهم ظاهر شده، در موقع جدایی از همسرش بیاختیار اشک از چشمانش روانه میشود. «تنها کاری که کردم این بود که یک لحظه خودم را در آن لحظه دلهم قرار دادم. لحظهای که میخواهی از کسی که دوستش داری جدا شوی و او را راهی جایی کنی، که ممکن است هیچ وقت او را نبینی [...]». اجازه دادن به کسی که دوستش داری، خیلی شجاعت و دل بزرگی میخواهد.
دهقانی در پاسخ به این سوال که کدام لحظه بیشتر در ذهنت مانده، گفت: آن لحظهای که فکر میکند یک اتفاقی افتاده، ولی فکرش نمیکرده که جدایی باشد؛ آن لحظه بود که احساسم لبریز شد و نتوانستم جلوی خودم را بگیرم.