ماانسانها سالها زیادی را صرف آموزش نحوه حل مسائل ریاضی، مقاله نویسی، زیست شناسی یا فیزیکی به نوجوان میکنیم.
اما در مقابل چند ساعت زمان صرف تدریس مهارتهای موردنیاز برای برقراری و حفظ روابط دوستانه میکنیم؟
سجاد بهرامی روانشناس درباره برقراری و حفظ روابط دوستانه گفت: گویا تصور میکنیم نوجوان خودشان نحوه انجام این کارها را میدانند؛ فرضیه ما آنست که دوستی عشق و روابط اجتماعی به قدری مهم هستند که نباید نتیجه شانس و اقبال درنظر گرفته شوند.
وی ادامه داد: نتایج تحقیقات انجام شده حاکی از آنست که انسانها به خوبی میتوانند احساسات و افکار یکدیگر را حدس بزنند. به عنوان مثال، پژوهشها نشان داده انسانها به خوبی میتوانند شخصیت، تمایلات جنسی، سطح مهارت و موقعیت اجتماعی-اقتصادی یکدیگر را با مشاهده رفتار هم برای مدت کمتر از پنج دقیقه حدس بزنند.
وی اضافه کرد: با این حال، حدس و گمانهای ما در مورد یکدیگر گاهی هم غلط است مخصوصا اگر درآن لحظه دچار هیجانات خاص مانند خشم، ناراحتی یا اضطراب و یا عشق هورمونی باشیم.
این روانشناس تصریح کرد: به عنوان مثال، افراد غمگین توانایی کمتری برای شناسایی منظور و احساسات دیگران دارند و یا کودکان پرخاشگر بیشتر رفتار دیگران را پرخاشگرانه تعبیر میکنند. به همین ترتیب، احتمالا اعتقاد نوجوانی که از اختلال اضطراب اجتماعی رنج میبرند به پایان تلخ روابط اجتماعی بیشتر است.
وی افزود: نوجوانان باید با دیدگاه اجتماعی انعطاف پذیری توانمند شوند تا برای عبور از دنیای خانواده و دوستان دوران کودکی خود و ورود به دنیایی جدید با روابط، همکاران و شبکههای اجتماعی آماده باشند.
وی تصریح کرد: نوجوان در سنین نوجوانی کمتر خواستار برخورداری از حمایت والدین خود هستند و بیشتر مایلند از حمایت دوستان خود بهرهمند شوند و اغلب به جایی میرسند که متوجه میشوند حمایت هر دو گروه شبیه به یکدیگر است و در اواخر دوران نوجوانی، تغییر مسیر دیگری در دریافت حمایت اجتماعی رخ میدهد و افراد از رابطه با همتایان خود به روابط عاشقانه و رومانتیک روی میآورند.
وی اضافه کرد: در حال حاضر میزان یادگیری به قدری بالاست که هم نگران کننده و هم خوشحال کننده است. نوجوان به سرعت میآموزند که عمیقترین دردها ناشی از تلاش آنها برای کنار آمدن با دیگران، شنیده شدن صدایشان، تامین نیازهایشان توسط نزدیکانشان، دوست داشته شدن، تجربه حس مهم بودن و تجربه حس موفقیت در زندگی است.
این روانشناس افزود: مهمترین عامل شادی آنها در روابط آن هاست مثلا برقراری رابطه چشمی برای انتقال یک راز با بهترین دوست خود، قدم زدن با فرد مورد علاقه، یا در آغوش کشیدن والدین) نهفته است. همه نوجوان آرزوی تجربه این لحظات را دارند.
وی یادآوری کرد: اگر نحوه برخورداری از دیدگاه اجتماعی به نوجوان آموزش داده شود خواهند توانست بهترین روابط دوستانه و عاشقانه واقعی را برقرار کنند و شبکههای اجتماعی قدرتمندی را بسازند که سبب شود بالاترین سطح عملکرد ذهنی و تحصیلی خود را به نمایش بگذارند و جوامع دلسوز و مهربانی را شکل دهند.
این روانشناس به دو چالش مهم اشاره کرد و گفت: نوجوانان با دو چالش مهم روبه رو هستند که احتمال تنهایی آنها را افزایش میدهد. اولین چالش آنست که به لحاظ اجتماعی خود را از والدین خود جدا میکنند و از ناحیه امن روابط خانوادگی خارج میشوند.
دومین مشکل آنها به همتایانشان مربوط است، زیرا نوجوانان مایلند به روابط مبتنی بر فعالیت، وفاداری، حمایت، صمیمیت و ارزشهای مشترک روی آورند. مشکلی که در این رابطه وجود دارد آنست که بسیاری از نوجوانان ازمهارتهای کافی برای شروع یا حفظ این قبیل روابط برخوردار نیستند و درنتیجه ممکن است از روابط خود راضی نباشند و به نظرشان روابط موجود، سطحی و دروغین باشند.
به علاوه، ممکن است به صورت ناخواسته روابط خود را به دلیل سوء برداشت از منظور و احساسات دیگران خراب کنند.
وی افزود: عوامل زیست محیطی دیگری نیز وجود دارند که میتوانند سبب کاهش فرصت و تمرین برای برقراری روابط اجتماعی شوند.
وی تصریح کرد: به عنوان مثال، کودکان دیگر ناچار نیستند با کودکان دیگربازی کنند و میتوانند وقت خود را با تبلت و موبایل و یا تلویزیون پُر کنند. کودکان اغلب اجازه بازی کردن در خارج از خانه را به دلیل مشکلات امنیتی ندارند و این درحالیست که در خانه ماندن و دور شدن از جامعه خطرات بیشتری دارند.
این روانشناس اضافه کرد: نوجوانان هم دیگر برای معاشرت اجتماعی نیازی به نگاه کردن به چشمان طرف مقابل خود ندارند و تنها کافی است در مورد وضعیت و احساسات لحظهای خود در شبکههای اجتماعی جملهای بنویسند و به تعداد «دوستان» خود در این شبکهها افتخار کنند! در دنیای امروز فرصت تفریحات رودر رو و برقراری ارتباط در حال کاهش است.
این روانشناس همچنین با بیان اینکه رسانههایی که از فردگرایی و موفقیت فردی حمایت میکنند مشکل را دوچندان میکنند، گفت: در دو دهه گذشته تعداد افرادی که تنها زندگی میکنند از ۱۷ درصد به ۲۷ درصد افزایش یافته است و تعداد خانوارهای خانوادگی هم از ۸۱ درصد به ۶۶ درصد کاهش داشته است.
وی اضافه کرد: همچنین طی سالهای گذشته، میانگین تعداد افرادی که مدعی بودند برای صحبت کردن در مورد مسائل مهم زندگی خود کسی را ندارند تقریبا سه برابر شده است.
وی افزود:بزرگسالان اغلب رفتار کلیشهای با نوجوانان دارند و آنان را متوحش، خودخواه و تنبل میبینند و چنین برداشت کلیشهای و اشتباهی باعث میشود نوجوانان رفتارهای مشارکتی و اجتماعی را به اندازه کافی تقویت کننده و مهم درک نکنند در صورتی که رفتار مشارکتی و خیرخواهانه ویژه نوع بشر است و در هیچ گونهای دیگری به این شکل تقویت کننده و خودانگیخته نیست.
وی یادآور شد: عصب شناسان نشان داده اند که مراکز لذت مرتبط با دوپامین در مغز زمانی فعال میشوند که ما فعالیتهای خیرخوهانه و عاشقانه انجام میدهیم. برای مثال بخشیدن پول به دیگران تاثیر مثبت بیشتری روی شادمانی میگذارد نسبت به زمانی که پول را برای خودمان نگه داریم.
وی تصریح کرد: اما سوال اینجاست چگونه آنها را تشویق به این رفتارها کنیم؟ قاعدتا با دشنام ایجاد فشار روانی و سخنرانی کلیشهای نمیتوانیم بلکه باید بستر و بافتار مناسبی ایجاد کنیم تا وی در این بستر امن دست به رفتارهای جدید و هیجان انگیز بر اساس ویژگیهای خاص خود بزند.
وی اضافه کرد: میتوانیم به نوجوانان کمک کنیم تا بدون نیاز به برخوردهای پرخاشگرانه به نیازهای فردی خود برسند. آنها باید تجربه کنند که رفتارهای اجتماعی سطح بالا و نوع دوستانه همانند پرخاشگری کارایی دارد؛ و شروع میکنیم به ایجاد بستری که در آن صرفا رفتارهای اجتماعی سطح بالا تقویت دریافت کنند.
این روانشناس گفت: زمانی که نوجوان با این مهارتها توانمند شد میتواند گامهایی را به سمت روابط عاشقانه و صمیمانه بردارد و درکنار دردهای انسانی روابط ارزشمداری داشته باشد.
وی اضافه کرد: گاهی اوقات نوجوان ممکن است بداند که میخواهند در موقعیت اجتماعی خاصی چه رفتاری انجام دهند، اما نحوه پیاده سازی فکر خود را ندانند. ما به نوجوانان کمک میکنیم تا DNA روابط اجتماعی خود را بسازند و برای این منظور ۵ گام را طی میکنیم:
در اولین گام از وی میخواهیم تا برای ما مشخص کند که در ارتباط با آن شخص خاص از چه رفتارهای ارزشمندی استفاده میکرده است (رفتارهایی، چون بخشیدن، حمایت، سرگرمی و ..) را شناسایی کنید.
در گام دوم افکار احساسات دشوار و ناخوشایند را شناسایی میکنیم و بدون هیچ قضاوتی زمانی را به یاد میآوریم که با وی در تعارض بودیم و از حالات بدنی و افکار و احساسات و قضاوتهای خود نسبت به این رابطه مطلع میشویم
در گام سوم به واکنشهای خودمان به این افکار و احساسات ناخوشایند توجه میکنیم و منافع و مشکلات کوتاه مدت و بلند مدت آن واکنشها را در نظر میگیریم.
در گام چهارم کارایی نوع رفتار واکنشی قدیمی و رفتارهای ارزشمدار جدید را با هم مقایسه کرده و از آن آگاه میشویم.
و در گام پنجم جسور بودن و احتمال انجام رفتارهای ارزشمدار جدید را برسی کرده و متوجه میشویم که چگونه ذهن ما تلاش میکند دایما مارا به شیوه رفتارهای واکنشی قدیمی سوق دهد و هم زمان شروع به انجام رفتارهای جدید میکنیم.
این روانشناس افزود: خانواده میتواند از تمرین (ایفای نقش) برای کمک به وی در یافتن رفتارهای اجتماعی جدید (مانند درخواست کمک، قاطع بودن، کمک کردن، درخواست بازخورد یا دعوت کردن از کسی برای یک قرار ملاقات) استفاده کند. به این صورت که پدر یا مادر خود را در نقش نوجوان قراردهید و از فرزند خود بخواهد نقش شخصی را بازی کند که در رابطه با وی چالشهایی را تجربه میکند. در واقع ما میخواهید فرزندمان مهارت قاطع بودن و بروز هیجانات و خواستههای خود را به صورتی کاملا جامعه پسند و حمایتگرانه تمرین کند.
خیلی ها دوست دارند قهرمان باشند ،
وقتی نمی توانند قهرمان مردم باشند ،
به گوشه تنهایی می روند ،
تا قهرمان خودشان باشند ،
باید به آنها یاد دهید :
می توان با چیزهای کوچک هم قهرمان بود ،
باید گریه کنند ، باید اشک بریزند ، باید وابسته شوند...... ،
پیمان اشراقی.