اعدام با طناب دار یا با جوخه آتش، مجازاتی قدیمی و سابقه‌دار در سراسر جهان است.

«غلام کوچک برزی» یکی از افراد گروه «نایبیان کاشان» بود که در اواخر دوره قاجار و از سال ۱۲۸۸ شمسی به مدت ۱۰ سال در مناطق مرکزی ایران و حوالی کاشان علیه دولت قاجار شورش کرده بودند و حکومت می‌کردند. وی که از رئیس نایبیان درجه سرهنگی گرفته بود از هیچ جنایتی ابا نداشت و شهرت شقاوتش به گوش همه رسیده بود. یک‌بار هم هنگام غارت سمیرم چنین جنایتی مرتکب شده بود: «وارد خانه یکی از اهالی می‌شود. در آن خانه جز زن صاحبخانه کسی نبوده است. زن که از دیدن مرد سر تا پا مسلح بشدت ترسیده است بلافاصله بساط چای را برای مهمان فراهم می‌کند. سرهنگ پس از خوردن چای در ایوان خانه دراز می‌کشد تا استراحت کند. زن صاحبخانه کودک خردسالی دارد که گریه می‌کند...

سرهنگ که از به‌هم خوردن خوابش [بر اثر گریه کودک]بشدت ناراحت می‌شود از جا برمی‌خیزد و کودک را از دامان مادر می‌گیرد و شیر سماور را که می‌جوشد توی دهان کودک بی‌گناه باز می‌کند».


بیشتربخوانید


بعد‌ها که تشکیلات نایبیان از هم پاشید و رئیس و فرماندهانش اعدام شدند در میدان بزرگ شهر کاشان دار مجازات برای «غلام» هم برپا شد. بنا به برخی گفته‌ها وی احتمالا در آخر عمر بر اثر شدت جنایاتی که مرتکب شده بود یا به هر دلیل دیگر تعادل ذهنی و روانی‌اش را از دست داده بود. به هر ترتیب هنگام مجازات، خودش به این جنایت اشاره و اعتراف کرد و این ماجرا چنین روایت شده است: «ده‌ها هزار نفر از مردم کاشان در میدان اجتماع کرده‌اند. غلام را بالای سکویی که به این مناسبت ساخته شده بود، می‌رسانند. قاضی حاضر در میدان از غلام می‌خواهد گوشه‌هایی از جنایت‌های خود را شرح دهد. در ضمن از او می‌پرسد: از ارتکاب کدام جنایت‌هایت ناراحت شدی و دلت سوخت؟ غلام ماجرای رفتن به سمیرم و کشتن کودک را با تمام جزییاتش تعریف می‌کند و می‌گوید: پس از این جنایت بود که دلم سوخت، البته نه برای کودک، بلکه برای مادرش که کودک کشته شده خود را در آغوش گرفته بود و جرأت بیرون رفتن از خانه و سروصدا را نداشت».

اعدام کردن در گذشته

این از جنایت و اعتراف غلام! حالا بخوانید روایت مجازات وی که عجیب‌ترین مراسم اعدام در ایران شد: «جمعیت حاضر که بشدت ناراحت شده بودند و زنانی که با صدای بلند می‌گریستند، صحنه دلخراشی به وجود آوردند. در این هنگام قاضی از غلام می‌پرسد: چه مجازاتی برای خودت قائل هستی و مناسب جنایت‌هایت می‌دانی؟ غلام بی‌آنکه تغییری در چهره‌اش دیده شود، پس از مکثی کوتاه می‌گوید: به هر نفر از این جمعیت، یک قیچی یا چاقو بدهید آن‌ها گوشت بدن مرا ببرند و هر تکه از گوشت را به من بخورانند تا بمیرم!

چون کسی از جمعیت، حاضر به این کار نیست، قیچی و چاقو را به خود غلام می‌دهند و او در کمال قساوت شروع به قیچی‌کردن گوشت بدن و به عبارت درست‌تر، مثله‌کردن خود می‌پردازد و هر قطعه از گوشت را به دهان می‌گذارد و می‌بلعد.

جمعیت حاضر که بسیاری از آن‌ها طاقت دیدن این صحنه را ندارند از قاضی می‌خواهند زودتر غلام را به دار بیاویزند و ماجرا را پایان دهند».

منبع: فارس

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.