محمود نورایی پژوهشگر هنری اظهار کرد: با پایان جنگ تحمیلی، هنر انقلاب و هنر جنگ که به خوبی توانسته بودند تصویری ایدئولوژیک از تفکر اسلامی را ارائه دهند، به دورانی بدون مضمون رسیدند. سالهای سازندگی اگرچه دوباره نگرش رئالیستی را برای بازسازی کشور به هنر بازگرداند؛ اما این موضوع گفتمان پر قدرتی برای خلق اثر هنری نداشت. در این دوران نیاز به یک ایدئولوژی وحدت بخش بود تا جریان فرهنگی و هنری را فعال کند.
او افزود: این مسئله با موضوع تهاجم فرهنگی پا به عرصه گذاشت، زیرا پس از جنگ نگاه مصرفگرایانه و تجملاتی مثل دوران انقلاب مورد نکوهش نبود و با طی شدن دوران پر فراز و نشیب انقلاب و جنگ، رفاه نسبی ایجاد شد که حالا باید دوباره ارزشهایی که هنر مکتبی بر آنها تکیه داده بود، مثل مبارزه با مصرفگرایی مورد بازخوانی قرار میگرفت. از سوی دیگر حفظ دستاوردهای گذشته مثل هنر جنگ هم از جمله اهدافی بود که به صورت دولتی و نه مردمی دنبال میشد.
نورایی بیان کرد: این دوران در دهه ۷۰ شمسی از لحاظ شرایط اجتماعی، دوران سازماندهی هم بود. زیرا نهادهای مردمی و انقلابی که طی انقلاب و دوران جنگ فعال شده بودند حال باید سازماندهی میشدند. این سازمانبخشی در تضاد با روحیه هنر مکتبی بود، هنری که بر تعهد بیش از تخصص بها میداد، حال باید برای سازماندهی بر تخصص بیش از گذشته بها میداد.
او ادامه داد: تاسیس بنیاد حفظ ارزشهای دفاع مقدس و دانشگاههای هنری که یکی از پس دیگری تاسیس میشدند دگردیسی در تفکر هنر مکتبی ایجاد کرد و موجب انشقاق در میان هنرمندان کتبی شد. این دگردیسی بیتشابه به آرمانگرایی و آرمانزدایی در هنر عصر رنسانس نبود. برای همین نیاز فکری و اندیشهای هنر مکتبی حول محور موضوع تهاجم فرهنگی شکل گرفت و هنر ارزشی یکی دیگر از زیرمجموعههای هنر مکتبی قرار گرفت.
• تبیین ایدئولوژی نظام اسلامی مثل مسئله فلسطین، جنگ نرم، امر به معروف و نهی از منکر و...
• مضامین اخلاقی و معرفتی با اسلام جهادگر
• احیای هنرهای آیینی و سنتی
• بازگویی خاطرات و روایات از اتفاقات معاصر کشور
این پژوهشگر هنری گفت: در حقیقت هنر ارزشی تلاش میکرد همراه با جامعه ارزشهای انقلابی و جهادی را تداوم ببخشد. اما نگره حمایت دولتی از هنر مکتبی که با ماهیت فکری هنرمندان آن سنخیت نداشت، عملا نتوانست دوران اوج و شکوه این هنر در انقلاب به ویژه دوران جنگ را بازنمایی کند.