حضرت آیتالله جوادی آملی در درس اخلاق خود که پنجشنبهها بعد از نماز ظهر و عصر در موسسه علوم وحیانی اسراء برگزار میشود، بعد از قرائت آیاتی از قرآن، بیاناتی درباره زیارت اربعین داشتند که گزیدهای از این بیانات در اربعین حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام تقدیم شما خوانندگان گرامی میشود.
اربعین حسین بن علی علیهالسلام را به همه شما تسلیت عرض میکنم. پیامبر اکرم صلیالله و علیه و آله و سلم، سالها، شبها و روزها مردم را دعوت کردند: «قال رب انی دعوت قومی لیلا و نهارا فلم یزدهم دعایی الا فرارا». فرمود: «من خواستم تا اینها را هدایت کنم، اما اینها نپذیرفتند.» امام حسین علیهالسلام خون خودشان را دادند تا جامعه را زنده کنند. ذات اقدساله برنامه انبیاء را دو چیز قرار داد: یکی تعلیم کتاب و حکمت و دیگری تزکیه. وجود مبارک سالار شهیدان همین برنامه را با بذل خون احیا کردند. ما یک نیرویی داریم که با آن اندیشه و تفکر و اندیشه و استدلال و قیاس و مانند آن را انجام میدهیم و یک نیرویی داریم که عزم و اراده و نیت و اخلاص را تامین میکند. نفس ما همین دو نیرو را دارد، اما هر کدام از اینها زیرمجموعههای زیادی دارند و البته رهبری اینها را خود نفس بر عهده میگیرد. ما با نیرویی اندیشمندیم و با نیروی دیگر صاحب انگیزه هستیم. رهبری این اندیشه و انگیزه بر عهده نفس است و اساس کار این است که یک ملت بفهمند و بشناسند.
عنصر دیگر عزم و جزم است. بین عزم و جزم فاصله از زمین تا آسمان است. یک نیرویی است که کارش جزم علمی است که حوزه و دانشگاه مسئول این کارند و یک نیرویی است که مسئول عزم است که مسجد و معبد و ناله و گریه هستند. عالم بیعمل یعنی کسی که در بخش جزم مشکلی ندارد، ولی در بخش عزم مشکل دارد. اینکه مقدس بیدرک داریم برای این است که او در بخش عزم مشکلی ندارد و در بخش جزم مشکل دارد.
زیارت اربعین نشان میدهد که امام حسین علیهالسلام دو کار را با خوندادن انجام داده است: یکی اینکه مردم را عالم کرده است و دیگری اینکه مردم را عاقل کرده. «العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان.» اولا مردم را اهل جزم و استدلال و برهان کرده است که خوب میفهمند و ثانیا اهل عزم و اراده و تصمیم کرده است که خوب تصمیم میگیرند. امام حسین علیهالسلام با دستی جزم علمی مردم را تامین کرده است و با دستی عزم مردم را بالا برده و بیمه کرده است. «و بذل مهجته فیک، لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله.» اینها در جامعهکردن جامعه، اثر دارد. جامعه یعنی عزم و جزم، یعنی علم و عمل. فردی که جمع بین علم و عمل کرده است، «جهانی است بنشسته در گوشهای» این میشود جامعه.
پیامبر به خدای سبحان عرض میکند که من مدتها شبانهروز اینها را دعوت کردم و یک وقت هست که ره صدساله را یکشبه میروند. یک وقت یک قصیدهای میگوید «یک بیت از این غزل به از صد رساله است.» گاهی غزلی میگویند که کار صد تا رساله را میکند. نوح هر چه داشت همه برای خودش بود، اما «خلیل من همه بتهای آزری بشکست». امام حسین علیهالسلام نوح را دارد و قبل از نوح را دارد و بعد از نوح را دارد. او وارث آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و پیامبر و علی ابن ابی طالب علیهم السلام است، زیارت وارث یعنی همین. اگر گفته میشود: «خلیل من همه بتهای آزری بشکست» و اگر گفته میشود: «یک بیت از این غزل به از صد رساله است» برای این است که یک روز یا یک نصفه روز «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیک».
زینب کبری عالمه غیر معلمه است و فهمه غیر مفهمه است طبق بیان امام زمانش. «انت بحمدالله عالمه غیر معلمه و فهمه غیر مفهمه». حضرت زینب کبری قسم خورد که شما نمیتوانید نام ما را فراموش کنید و وحی ما را فراموش کنید. نام ما زنده است. این را ایشان در حال اسارت گفته است. اینها که از آینده خبر میدهند نه به عنوان خبر از غیب باشد. برای ما اینها غیب است برای اینها مشهود است. شهادت آن است که انسان مشهود را با علم شهودی ببیند. پیامبر اکرم صلیالله و علیه و آله و سلم در یک بیان نورانی میفرماید: «علی مثل هذا تشهد». اگر میخواهی در محکمه شهادت بدهی، اگر مطلب برای تو مثل این آفتاب روشن است که حضور داشتی و دیدی و روشن بود برای تو شهادت بده وگرنه نباید شهادت دهی. شهادت آن است که شاهد در متن حادثه حضور داشته باشد و مشهود خود را گزارش دهد. اینها از آینده شهادت میدهند. فرمود اینطور نیست که ما از آینده به عنوان غیب به شما خبر بدهیم ما رفتیم و آمدیم و هر چه بود به شما میگوییم.
در نهجالبلاغه حضرت میفرمایند که: «ان الرائد لا یکذب اهله» رائد یعنی پیشرو. یک قافله وقتی میخواهد حرکت کند، یک چند نفری هستند که پیشرواند. جلوتر میروند و منزلی انتخاب میکنند و میگویند که فلان جا مناسب است و فلان جا مناسب نیست. این را میگویند رائد، نه کسی را که خبر بشنود که اینجا خوب است و آنجا بد است. اینطور نیست که اینکه به ما گفتهاند به زیارت قبور بروید و به قبرستان بروید برای این است که قبرستان مدرسه است. دعای مبسوطی برای زیارت اهل قبور داریم. «السلام علی اهل لا اله الا الله من اهل لا اله الا الله یا اهل لا اله الا الله بحق لا اله الا الله کیف وجدتم قول لا اله الا الله من لا اله الا الله یا لا اله الا الله بحق لا اله الا الله اغفر لمن قال لا اله الا الله و احشرنا فی زمره من قال لا اله الا الله محمد رسول الله علی، ولی اللّه» اگر کسی قبرستان نرود یا برود و فقط برای مردهها دعا کند و برای علمافزونی خودش دعا نکند، این که قبرستان نرفته است. اینکه قسم میدهید و از آنها میخواهید به شما بگویند که آنجا چه خبر است این را نشان میدهد که میتوان با خبر شد. این قبرستانرفتن را بزرگان خودشان عمل کردند و به ما هم گفتند که به قبرستان بروید. اینکه حضرت علی علیهالسلام فرمودند: «لو کشف الغطا ما ازددت یقینا» با شهود سخن میگویند. حضرت امیر علیهالسلام در بیانی نورانی میفرماید: «مَا شَکَکْتُ فِی الْحَقِّ مُذْ اُرِیتُهُ» این مخصوص پیامبر صلیالله و علیه و آله و سلم نبود، همه این چهارده نفر همه نگار مکتب نرفته بودند، آنها آینده را دیدند و گذشته را دیدند.
ما یک نظر داریم و یک رویت. در سوره اعراف فرمود: «اولم ینظروا فی ملکوت السموات و الارض و ما خلق الله من شی» چرا نظر نمیکنید؟ نگاه کنید شاید ببینید. ما در فارسی بین دیدن و نگاهکردن خیلی فرق میگذاریم. گاهی انسان نگاه میکند و نمیبیند. اما رویت فرق دارد: «و کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض و لیکون من الموقنین». بیان نورانی حضرت امیر علیهالسلام میفرماید: عالمی از این دنیا پستتر نیست. نه قبل از این دنیایی بوده که پستتر از آن باشد و نه بعد از این. برای اینکه ما قبل از این را مشاهده کردیم و آینده را هم مشاهده کردیم. «من هو ان الدنیا علی الله، انه لا یعصی الا فیها و لا ینال ما عنده الا بترکها» از پستی دنیاست که خداوند جز در آن نافرمانی نشود و بدانچه در مائده لطف اوست نتوان رسید مگر بر ترک آن. حضرت علی علیهالسلام فرمود: «و انا لا مراء الکلام و فینا تنشبت عروقه و علینا تهدلت غصونه»؛ همانا ما فرماندهان سپاه سخنیم. این به معنای این نیست که ما فصیحانه حرف میزنیم. ما فرمانده سخنیم یعنی سخن در اختیار ماست. اگر بنا شد سخن بگوییم سخن میگوییم و اگر بنا شد ساکت باشیم ساکت میمانیم. ما امیر سخن هستیم و سخن اسیر ماست. به ما گفتند که اینطور نباشد که شما اسیر سخن باشید. این امیر سخن بودن به این معنا نیست که آنها فقط فصیح و بلیغند بلکه به این معناست که اگر لازم باشد ساکت باشند، ۲۵ سال ساکت میمانند و آنجا که باید صحبت کنند صحبت میکنند.
منبع : ایسنا
بیشتر بخوانید