لب مرز عراق چشمم به جمعیت مشتاق افتاد همه تلاش دارند خودشون را کربلا برسانند هوا گرمه و همه مشتاق و پرهیجان هستند سوار یک اتوبوس شدیم ترکیبی بود از زائران سراسر ایران، پاکستان و افغانستان انگار اربعین همه را همدل کرده است.
خیلی ها در این سفر گرما زده شدند انگار که آتش از آسمون می بارد یاد امام حسین (ع) و یارانش افتادم در این گرما وای آبی هم نبود تا بخورند کودکان و زنان حالا می فهمم چرا سقای کربلا از سوراخ شدن مشکش شرمنده شده چقدر سخته شرمنده بچه ها باشی.
در این هوای شرجی گرما زده شده بودم و در اتوبوس هر کس از هر منطقه ای برای خوب شدن حالم تلاش می کرد زنی از افغانستان با لهجه شیرینش حالم را جویا می شود، زنی از پاکستان بطری آب سرد را به من می دهد و زنی از تبریز لیمو ترش آورده تا جلوی تهوع را بگیرد چقدر اینجا دلها به هم نزدک هستند و مردم از هر منطقه ای با هم یک صدا هستند و خستگی برایشان معنا ندارد همه نگران هستند مبادا همراهشان از سفر بازبماند و برای سلامتی او همه تلاش می کنند کاری که اگر در برابر دشمنان انجام دهیم حتما در برابر زورگویی آنها پیروز خواهیم شد.
تابلو های مسیر نشان می دهد داریم به کربلای حسین (ع) نزدیک می شویم صدای تبش قلبم را می شنوم اشک در چشمانم حلقه می زند همه در اتوبوس حال و هوایی حسینی دارند چقدر در این سفر مسلمان بودن به دلم چسبید وقتی یک هدف داشته باشی همه همراه هستیم چه حال خوبی دارد همه دعا می خوانند و با صلوات ذکر فرج امام زمان (عج) را زمزمه می کنند انتظار برای فرج دعای همه مسلمانان است و همین انتظار می تواند ما را متحد کند تا جهان اسلام همه حامی یکدیگر در برابر توطئه ها باشند.
امروز دلم میخواد با صدای بلند بگویم لبیک یا مهدی صاحب الزمان (عج) این زیباترین حرکت مسلمانان در جهان اسلام است.