برای هر انسانی عاشورایی وجود دارد و عاشورای آن مرد در سال ۱۲۸۷ خورشیدی رقم خورد، درست زمانی که دست از جان شست و به دنبال دیگر مشروطهخواهان روزگار خود برخاست و دیار خود بوشهر را از حاکمیت استبداد محمد علی شاه قاجار خارج کرد.
تاریخ برای مردان علم به دوش و ایستاده در دل توفانها هر بار برگی رو میکند تا به وعده قرآن، آنها که بهترین رفتار را دارند شناخته شوند و شاید هم این شروعی دیگر بود تا صف مدعیان از صف مجاهدان جدا شود.
شروعی دیگر از برگ تاریخ
۱۷ مرداد ماه سال ۱۲۹۴ خورشیدی بود، همه چیز مثل روزهای قبل به نظر میرسید؛ خورشید بر کرانه آسمان شعله میکشید و پرندگان همان آواز همیشگی را سر داده بودند، اما درست در همین روزمرگی بود که کشتیهای جنگی انگلیس در مقابل مردمان خونگرم بوشهر لنگر انداختند و مشخص شد آنچه که این اشغالگران در سر داشتند اشغال تدریجی بوشهر و نواحی ساحلی اطراف بود.
مردان و زنان بوشهری وقتی تجاوز بیشرمانه غولهای انگلیسی بر آبی دریای بوشهر را دیدند، درست زمانی که هنوز حتی یک روز از اشغال بوشهر به دست انگلیسیها نگذشته بود قیام کردند و دلیرانه در مقابل متجاوزان قد علم ساختند، اما چون اسلحهای بر کمر نداشتند و ابزاری برای مبارزه با غولهای آهنی انگلیسها در دستان این دلیران نبود، ۱۴ نفر از ساکنین بوشهر دستگیر شده و به هندوستان تبعید شدند و این شروعی برای بیداری مبارزه رئیسعلی دلواری از دلیران تنگستان بود.
شروع میدانداری رئیسعلی دلواری
«رئیسعلی دلواری» به همراه رفیق همقدم او، «خالو حسین بردخونی دشتی»، دست در دست یکدیگر گذاشتند تا برای پاسداشت ارزشهای خود بازهم راهی توفانی شوند که سیاهی متجاوزان بر آن چیره گشته بود.
خبر مقاومت رئیسعلی و همراهانش سراسر بوشهر را فراگرفته بود، در این میان انگلیسیهایی که از مقاومت چند روستاییزاده به تنگ آمده بودند و بارها شکست را در ناحیه دلوار تجربه کرده بودند بازهم قصد تصرف دلوار را کردند تا پرده بر ننگ شکستهای خود بگذارند، رئیسعلی دلواری، «شیخ حسین خان چاهکوتاهی» و «زایرخضرخان اهرمی» با درک این موضوع به دفاع از وطن برخاستند؛ یک سوی میدان آتش کینه متجاوزانی بود که تجاوز را حق خود میپنداشتند و سوی دیگر میدان دلیران روستاییزادهای بودند که برای از دست ندادن دیارشان خون میدادند، سرانجام، قیام تنگستانیها علیه پنج هزار نیروی اشغالگر انگلیسی به پیروزی رسید و بازهم قله فتح آزادی به دست دلیران تنگستان آمد.
شکست بر انگلیسیها تنگ آمده بود پس اینبار از راهی دیگر وارد شدند تا بدون خونریزی بتوانند بوشهر و سپس شیراز را به چنگ آورند؛ انگلیسها اینبار به سوی دیدار رو در رو با رئیسعلی آمدند تا از او اجازه تجاوز به سرزمین او را بگیرند و این بهانهای شد تا پیشنهاد ۴۰ هزار پوندی به او داده شود.
این دلیر مرد تنگستانی با قبول این رشوهها میتوانست نه تنها زندگی خود بلکه زندگی هزار ساله همسر و فرزندانش را هم آذین طلا ببندد و حتی صاحب میز ریاست منطقه خود شود، اما او به این پیشنهاد چنین پاسخ گفت: «چگونه میتوانم بیطرفی اختیار کنم در حالی که استقلال ایران در معرض خطر جدی قرار گرفتهاست؟»
انگلیسیها که با شنیدن این پاسخ، حقیقت وجود دلیرمردان بوشهری را درک کرده بودند اینبار دست به تهدید بردند و در نامهای به رئیسعلی دلواری چنین نوشتند: «چنانچه بر ضد دولت انگلستان قیام و اقدام کنید، مبادرت به جنگ مینماییم، در این صورت خانههایتان ویران و نخلهایتان را قطع خواهیم کرد.».
اما باز هم او و یارانش قد خم نکردند و پیام مقاومت خود را در این جملات راهی بازار دشمن کردند: «خانه ما کوه است و انهدام و تخریب آنها خارج از حیطه قدرت و امکان امپراتوری بریتانیا است. بدیهی است که در صورت اقدام آن دولت به جنگ با ما، تا آخرین حد امکان مقاومت خواهیم کرد.»
روایت خونین خوانین خودفروخته ایران
اینک انگلیسیها که توانسته بودند خوانین خود فروخته این سرزمین را به میدان خود بیاورند، در یک سوی میدان لشکر آرایی کرده بودند و در سوی دیگر میدان نیز دلیران تنگستان به رهبری رئیسعلی دلواری و همراهی ۳۰۰ تفنگدار برازجانی به رهبری «غضنفرالسلطنه برازجانی» در جبهه حق ایستاده بودند، آن هم نه برای به دست آوردن چیزی بلکه همه مردان و زنان قد علم ساخته بودند تا چیزی را از دست ندهند؛ این میدانداری دلیران تا ۷ سال ادامه یافت و انگلیسیها در برابر تعدادی که حتی به نصف آنها هم نمیرسید شکست خورده بودند.
همه چیز با مقاومت و ایستادگی مردان و زنان بوشهری خوب پیش میرفت تا اینکه کار به نفوذیهای خود فروخته داخلی دشمن رسید، گویا تاریخ بر جایی به نام «تنگک صفر» ایستاده، نظارهگر این واقعه بود؛ چراکه هنگام شبیخون بوشهریها به قوای بریتانیا، مردی به نام «غلامحسین تنگکی» مردانگی خود را فروخته و از پشت سر به رئیسعلی دلواری گلولهای به ضرب کینه شلیک کرد.
جوان مرد تنگستانی؛ رئیسعلی دلواری که آرامش خود را در آرامش سحرگاهان سرزمینش دیده بود و به پای آرامان عدالتخواهی از جان گذشته بود سرانجام، تاریخ این روزگار در سی و سومین برگ از عمر رئیسعلی دلواری بسته شد، اما چراغ راه او به دست الهی روشن ماند تا ما راه را از بیراهه تشخیص دهیم.
سالروز شهادت رئیسعلی دلواری، بهانهای برای تاریخ ما شد تا ۱۲ شهریورماه را «روز مبارزه با استعمار انگلیس» بنامیم و این برگی دیگر از تاریخ استان بوشهر بود تا فرداها برای نام چنین دلیر مردی بر خود ببالند و راهی که از عاشورا گذشت امتدادش را در روزگار خود ببینیم.
منبع فارس
بیشتر بخوانید