حرم مطهر امام هشتم پر از آدم هایی است که خلوت های عاشقانه خود را به کنج این حریم امن آورده اند.

آدم‌هایی از جنس نور که با پا گذاشتن در حریم مطهر رضوی، نورانی‌تر نیز می‌شوند و وقتی به چهره هرکدامشان نگاه می‌اندازی فریاد‌های خاموش شده بسیاری را می‌بینی.

هرکس که گم می‌شود، روح زخمی اش را به اینجا آورده و مثل کبوتری آزاد آنرا به پرواز در می‌آورد. گاهی هم نوای نقاره‌ و گاهی نیز هم سو با چوب پر خادمان حرم خودش را به دریای بی کران معرفت می‌رساند.

اشک‌ها در اینجا نه روضه اند و نه اندوه، اشک اینجا یعنی آقای من:

با اینکه رو سیاهم با این همه گناهم        مشتاق یک نگاهم مولای من نگاهی

دامن آلوده و روی سیاه آورده ام           گرچه آهی در بساطم نیست آه آورده ام

هرچه هستم هرچه بودم بر کسی مربوط نیست          بر امام مهربان خود پناه آورده ام

بله درست است اینجا هرکس که می‌آید به امید رحمت و لطف امام مهربانی‌ها می‌آید. ناامیدی اینجا جایی ندارد و امید است که در دل‌ها مدام زنده می‌شود.

دل را شفا گرفته تحویل بگیر!

یکی داد میزند بچه ام شفا گرفته است و دیگری بلند گریه می‌کند یا امام رضا (ع) دل من را هم شفا بده. آری آستان حضرت رضا (ع)، آستان معجزه است و انگار دل‌ها بدون حتی گفتن و درخواستی شفا گرفته از اینجا بیرون می‌روند.

خادمی هست که پشت ویلچرهارا می‌گیرد و زائر را تا هرکجا که میخواهد می‌برد و یکی هم دم کفشداری، کفش‌های زائران را درون کفشداری می‌گذارد.

یکی بر بلندی نقاره خانه می‌ایستد و نقاره میزند و یکی هم راهنمای زائر می‌شود.

وقتی به تمام این رویداد‌ها می‌نگری متوجه میشوی هرکس هرجور که می‌تواند عرض ارادت خود را به محضر حضرت رضا (ع) می‌رساند و اینجااست که جبرئیل به خدا می‌گوید قطعه‌ای از بهشت در قلب مشهد است.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.