ماه رمضان است و باز چهارشنبه‌ای آمده است که دل هوای حرم امام هشتم را می‌کند.

چهارشنبه است و باز دلم میهمان صحن وسرایت شده است آن هم در یازدهمین روز از ماه مبارک رمضان، امروز چهارشنبه را با بوی گلاب و اسپندی که ازدم دمای صبح در حریمت پیچیده بود شروع کردم، از گل‌هایی که هر روز صبح بویشان در تمام صحن وسرا می‌پیچد وسرمستت می‌کند.

امروز در یازدهمین روز از ماه مبارک رمضان در حالی در صحن وسرایت قدم می‌زنم که می‌خواهم افطار را با جرعه‌ای آب ازسقاخانه ایوان طلا باز کنم و چقدر زیباست در میان صف نماز حرم در بین زائران و مجاوران به نماز ایستادن و میهمان سفره برکت و کرامت شما شدن؛ آقا جان چه آرزویی بالاتر ازاین که روزه‌ام را در کنار کاشی‌های فیروزه‌ای و بوی گلاب و اسپند وسفره کریمانه رضوی وروبه روی گنبد طلایی شما باز کنم.

آقاجان امروز آمده‌ام که بگویم روز‌ها روز‌های حاجت است و می‌دانی که دوایم تنها به دست توست ومی‌دانم که می‌دانی این گره‌های کوری که سر آرزو‌ها وخواسته‌هایم قرار گرفته‌اند تنها به دست تو باز می‌شود.

آقاجان روز‌های ماه مبارک رمضان هم یکی پس از دیگری در گذر هستند و من به همین سحر‌ها و افطار‌های رمضان دل خوش کرده‌ام تا حاجت روایم کنی.

می‌دانم که می‌دانی هرچند کیلومتر‌ها فاصله دارم، اما هیچ فاصله‌ای نمی‌گذارد که چهارشنبه از مقصد جابمانم تو قرار تمام روز‌های منی؛ قرار تمام چهارشنبه‌هایی .

اصلا نیاز نیست که حتما در صحن انقلاب باشم یا روبه روی گنبد طلا و یا روبه ضریح ایستاده باشم حرف‌های من از دل است وحرف‌های دلی هم که محدود به فاصله نیست.

همینکه طلبیده‌ای تا با چشم دل و بازبان روزه به صحن و سرایت قدم بگذارم یعنی که امروز یکی از همان چهارشنبه‌هایی است که حتما حاجت روا می‌شوم؛ می‌دانم که دل عاشق و بی‌قرارم را در قرار چهارشنبه‌های عاشقی رها نمی‌کنی، می‌دانم که امروز تک تک دل‌هایی را که برایت می‌تپد دست پر روانه می‌کنی.

باز هوای حرمت؛ حرمت آرزوست ...

دلم به نان و پنیر افطاری در حرمت خوش است، یا امام رضا(ع)

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.