چهارشنبه است و من بی قرار گوشهای از صحن ایستادهام و زیارتنامه میخوانم و آرام در دلم میگویم یا غریبالغربا، پنجره فولاد تو سالهاست قرار دل شکسته من و هزاران دل شکستهای است که این چهارشنبهها روانه حرم رضوی میشوند.
انگار روزیام شده است تا این چهارشنبه هم در کوچه پس کوچههای دلهای شیفته و حریم عشق حاضر شوم چرا که هر وقت هوای حرم مولا علی بن موسی الرضا (ع) را بکنی، حاجی میشوی و ناخواسته در همان مکانی که نشستهای، به حجّ فقرا میروی و چقدر زیباست این سفر روحانی در این چهارشنبههای امام رضایی.
آقای غریبم چقدر این روزها دلم بیتاب تو بود؛ بی تاب ضریحت که پر از نجوای دلهای گرهبسته است، آقا جان این روزها من و هزاران زائر بارانی ات را سخت دلتنگ خود کردهای که این گونه از گوشه گوشه و نقاط دور و نزدیک این شهر پر از غربت خود را به صحن و سرا و بارگاه ملکوتی تان رسانده ایم.
آقا جان. هر روز که خورشید خراسان به عشق گنبدطلایی شما طلوع میکند همان لحظه کبوتر دل، بهانه کنان به سوی حرم شما پر میکشد و به سوی دانههای مِهری میرود که برایش چهارشنبههای امام رضایی میپاشید...
بیشتر بخوانید
امروز دوباره کبوتر دل، بهانه کنان به سوی حرم شما پر کشیده و به سوی دانههای مِهری آمده، که برایش این چهارشنبه هم پاشیدهاید.
یا غریبالغربا این چهارشنبه هم دستان تهیام را دخیل پنجره فولادتان میبندم تا راه نشانم دهید و دستان خالیام را بگیرید.
آقا جان چهارشنبهها که از راه میرسد گویی سالها است که دلتنگ آسمان صحن تو هستم، دلتنگ حوض صحن جمهوری و پنجرههای مشرقی تو هستم.
آقای من در این لحظات که دل من و زائرانت مثل کبوتری رها شده است، همین حالا که دلمان مثل کبوتری بی پناه بال و پر میزند شروع کن و برایمان معجزهکن آقا ما به معجزاتت ایمان داریم.ای طبیب،ای مسیحا، بیا و در این چهارشنبه هم نگاهمان کن تا صدای شفاعتت در موسم بی کسیمان هنگامه دلخوشی به پا کند.
آقا جان سالهاست چهارشنبههایت برای تک تک زائرانت، مثل ساحل نجات، مثل پناهگاهی امن است.
چهارشنبه است و من و زائرانت، بیپناه هر کدام گوشهای نشستهایم و با این ضریح قشنگ، این حس نورانی اهورایی، این فضای عنبرین ناب، این صدای بال بال فرشتگان مقرب، این حضور ممتد سبز، این سیال زلال آبی، خلوت کردهایم تا شاید تمام غمهای عالم از دلمان برود.