ما از وسایلمان مراقبت میکنیم، گرد و خاکشان را میگیریم، حواسمان هست که ضربه نخورند و آسیب نبینند و اگر خطوخشی رویشان بیفتد، تعمیر و مرمتشان میکنیم؛ فرقی هم ندارد این وسیله، ماشین باشد یا تلفنهمراه یا مثلا پنکه و مایکروفر، اما گاهی یادمان میرود که این مراقبت صرفا محدود به داشتههای فیزیکی و مادیمان نیست. فراموش میکنیم که مهمترین دارایی ما یعنی ارتباطات انسانی، دوستی، همسایگی و خانوادگی هم گردوخاک میگیرد و خطوخش رویش میافتد.
برای بعضی از ما رابطه مدتی کوتاه بعد از شروع شدنش تمام میشود؛ یعنی تصور میکنیم همین که برای شروع یک ارتباط انسانی زمان و انرژی صرف کنیم، دوامش را تضمین میکند و کافی است به وظایف قراردادیمان پایبند بمانیم تا خودبهخود پیش برود، اما موضوع به این سادگی نیست. سالم و سازنده و پویا ماندن هر شکلی از رابطه به چیزی بیش از انجام وظایف قالبی نیاز دارد. ما نیاز داریم به هم گوش بدهیم، به هم نگاه کنیم، با هم به نقطه مشخصی نگاه کنیم و با هم کاری را شروع و تمام کنیم. اسم این همراهی را میگذاریم «پروژه خانوادگی» و امروز قرار است با هم یادبگیریم که روی پروژههای خانوادگی سرمایهگذاری کنیم. چرا و چطور؟ با من همراه شوید.
محافظان نامرئی خانواده
چرا باید پروژه مشترک خانوادگی داشته باشیم؟
ما روزمان را صرف فعالیتهایی میکنیم که پیامدهای فوری یا دستکم ملموس و قابل پیشبینی دارند؛ درس میخوانیم، غذا میخوریم، کار میکنیم، میخوابیم، به نظافت شخصی و محل زندگیمان میپردازیم و زمان فراغتی را که برایمان باقی میماند، عموما صرف برنامههای انفرادی میکنیم؛ مطالعه کردن، قرار گذاشتن با یک دوست و چرخیدن در اینترنت. اینوسط، بین انجام تکالیف روزمره و وقتگذرانیها یا حتی به بطالت گذراندنهای انفرادی که هردو ضروریاند، باید جایی باز کنیم برای انجام پروژههای خانوادگی؛ منظورمان از پروژه، فعالیتهای مشترکی است که بهطور روزانه در زمان مشخصی و با توافق همه اعضای خانواده انجام میشود تا مراقبتی را که برای رابطه نیاز داریم، تأمین کند.
پروژه مشترک چطور ازپس چنین چیزی برمیآید؟ زمانی را که صرف یک فعالیت خانوادگی میکنیم، پادزهری است دربرابر استرسهای معمول روزمره. شوخی، تفریح و سرگرمی که درحال حذف شدن از سبک زندگی شلوغ و پرفشار ماست، میتواند درقالب پروژههای ساده خانوادگی، نقش سوپاپ را برای تخلیه فشارهای روانی بازی کند و تحمل ما را دربرابر سختیهای ناگزیر بالا ببرد.
مشغول بودن به کاری مشترک فقط جنبه سرگرمکننده ندارد؛ اختلافات بین نسلی، مرزی که اعضای خانواده را به دو گروه جوانهای کلهشق و حرف گوش نکن و بزرگ سالهای ناصح ایرادگیر تقسیم میکند، در میدان پروژههای خانوادگی، نرم و منعطف میشود. دو گروه رقیب و متخاصم وقتی برای هدفی مشترک دورهم جمع میشوند، سپرهایشان را کمی پایین میآورند. درخلال زمانی که صرف فعالیت مدنظر میکنند، شناخت بهتری از یکدیگر بهدست میآورند و اوقات خوشی که آنها را بههم مرتبط میکند، در تلطیف کردن فضای رابطه موثر است.
البته قرار نیست پروژه خانوادگی حکم پنهان کردن خردهریزها زیر فرش را پیدا کند؛ واضح است که مشکلات و چالشها باید در فرصتی مناسب حل شوند، اما فعلا موضوع بحث ما چیز دیگری است. داریم درباره پروژههای خانوادگی صحبت میکنیم که به کمک آنها یادمیگیریم سلیقه و ترجیحات یکدیگر را بپذیریم و برای پیداکردن نقطه اشتراک تلاش کنیم. پایبندی به این پروژه که آگاهانه برای بهتر کردن روابط خانوادگی انتخابش میکنیم، به ما یادآوری میکند که برای هم مهم و ارزشمند هستیم و حاضریم برای یکدیگر زمان صرف کنیم.
با این توضیح سرمایهگذاری روی پروژههای خانوادگی گرچه ممکن است پیامدهای فوری و ملموس نداشته باشد، اما میتوان پیشبینی کرد که از آن سرمایهگذاریهای بلندمدتی بهشمار میرود که خیال آدم بابت مطمئن و سودده بودنش آسوده است؛ بنابراین ارزشش را دارد که زمانی از روز را به فعالیت مشترک خانوادگی بگذرانیم و این نکته مهم را گوشه ذهنمان داشتهباشیم که پروژه مشترک برای محافظت از روابط خانوادگی لازم است، اما کافی نیست. اعضای خانواده باید در بازههای زمانی نهچندان طولانی، در پروژههای دوتایی هم مشارکت داشتهباشند؛ پدر-پسری، مادر-دختری، زن-شوهری، پدر-دختری، خواهر-برادری و مادر-پسری.
بگو کیستی تا بگویم پروژهات چیست؟
یک دستهبندی غیرعلمی، اما کار راهانداز برای سنجیدن گزینههای موجود که با سلیقه و شرایطتان همخوانی بیشتری دارد
تا اینجای کار را همهمان کم و بیش بلد بودیم؛ یعنی سخنرانی کردن درباب اهمیت و ضرورت چیزها، اما کار به مرحله عمل که میرسد، خمیازهای میکشیم و کشوقوسی میآییم و «ای بابا، کی حوصله انتخاب کردن داره؟» در ادامه این مطلب چند پیشنهاد میخوانید که قرار است از سختی انتخاب کردن بین گزینههای مختلف، کم کند؛ با این یادآوری که دستهبندی آنها بهصورت زیر، صرفا برای انتقال آسانتر منظور است و معنی اش این نیست که حتما باید در دستهبندی حاضر بگنجید تا فعالیتِ پیشنهاد شده در آن مناسبتان باشد. شما میتوانید با مشورت اعضای خانواده، ترکیبی از این گزینهها را که با سلیقه و شرایطتان همخوانی بیشتری دارد، انتخاب کنید.
فعالها
اگر جزو آن خانوادههای پرتحرک و ورزیدهای هستید که همهشان ست گرمکن-شلوار و کتانی دارند و در و همسایه به خوش هیکلیشان حسودی میکنند، میتوانید از این وجهاشتراک نهایت استفاده را ببرید. یک ساعت مشخص در روز را به ورزش خانوادگی اختصاص بدهید. اگر چنین امکانی ندارید، زمانی را برای فعالیتهای ورزشی بیرون از خانه درنظر بگیرید و به آن پایبند بمانید؛ کوهنوردی، پیادهروی، دوچرخهسواری و هر فعالیت دیگری که همگی بر سر آن توافق دارید. درست است که این پیشنهاد راستکار ورزشکارها یا دستکم ورزش دوستهاست، اما همه میتوانند امتحانش کنند؛ صبح جمعه قدم زدن دور پارک یا پیادهروی کوتاه شبانه، کاری نیست که به آمادگی بدنی و علاقه به ورزش نیاز داشته باشد.
هنریها
اگر در خانه شما هزینه کردن برای فیلم، کتاب، مجله، کنسرت و تئاتر، پول دورریختن فرض نمیشود و شب یلداهای فامیلی، آن کسی که حافظ میخواند یکی از اعضای خانواده شماست، جزو هنردوستها هستید و خوشبختانه گزینههای زیادی برای انتخاب فعالیت مشترک دارید. خب برای سینما و تئاتر و کنسرت رفتن، باید منتظر وقتی بمانید که اثری مطابق سلیقه شما عرضه شود و تازه معلوم هم نیست در آن زمان مشخص، بتوانید برنامه خانواده را هماهنگ کنید یا خیر. چه بهتر که بتوانید در برنامههای بلندمدتتان جایی برای ایندست سرگرمیها باز کنید، اما مجبور نیستید خودتان را به آنها محدود کنید.
دیدن فیلم، سریال و فیلمتئاتر خانوادگی در پلتفرمهای فیلمبینی، لذتی کم از سینما و تئاتر رفتن ندارد. میتوانید یک کتاب را مشخص کنید و هرشب بخشی از آن را دور هم بخوانید یا درباره کتاب و مجلهای که شخصا درحال خواندنش هستید، با هم حرف بزنید یا مثلا میتوانید یک زمان مشخص در روز را برای گوش دادن به موسیقی تعیین کنید. البته همه اعضای خانواده سلیقه موسیقایی مشترک ندارند، اما چند دقیقه کوتاهی که صرف این شنیدن میکنید، درواقع صرف توجه کردن به پسندها و ترجیحات یکدیگر میشود. در دورهمیهای موسیقی محورتان اجازه بدهید هرکدام از اعضای خانواده یکی از قطعات محبوبش را پلی کند و بدون ایرادگرفتن از آن، صرفا بشنویدش.
بازیگوشها
اگر جزو آن خانوادههای پرسروصدایی هستید که با ورودشان به مهمانی، انگار بمب ترکیده باشد و همه را به جنبوجوش و شلوغکاری میاندازید، در گروه بازیگوشها قرار میگیرید. خب شما قرار نیست همیشه محفلگرمکن باشید و علاقهتان به بازی، میتواند همان پروژه خانوادگی گمشده باشد. زمان مشخصی را درطول شبانهروز که همه بهاندازه کافی انرژی دارند، صرف بازی کنید؛ بازیهای بیوسیله و سادهای مثل گلیاپوچ و پانتومیم و مشاعره، بازیهای نیازمند ابزارهایی مثل پازلهای هزارتکه و دارت و انواع بازیهای فکری یا بازیهای ابداعی خودتان که اصلا این مورد آخر خودش پروژهای است؛ میتوانید زمانی را درطول روز صرف طراحی یک بازی تازه کنید.
خوش خوراکها
خوردنیها در خانه شما هنوز پایشان به یخچال و کابینت نرسیده و خستگی راه را درنکرده، سر از معده اعضای خانواده درمیآورد؟ در دسته خوشخوراکها هم خیلی خوش میگذرد و هم میشود کلی پروژه مشترک پیدا کرد؛ زمانی مشخص از روز را به آشپزی دستهجمعی اختصاص بدهید. اینطوری هم یک نفر مجبور نیست همه وقتش را به پختوپز بگذراند، هم فرصتی خواهیدداشت برای با هم بودن. امتحان کردن دستورپختهای جدید، خلاقیت بهخرج دادن در دستورپختهای همیشگی، تزیین کردن غذا و چیدن میز و سفره و جمع کردن خرابکاریها و کثیفکاریهای بعد آشپزی وقتی گروهی انجام شود، یک کار روتین خستهکننده را به فعالیتی مفرح تبدیل میکند.
اهل دور دور
شما از آنهایی هستید که کمین میکنند برای آخر هفتهها و تعطیلات رسمی که با سبد پیکنیک بزنند بیرون؟ خب پس همانطور که میدانید، در گروه ددریها قرار میگیرید. این نوع تفریح کردن البته که خوب و لازم است، اما پروژه مشترک بهمعنای مدنظر ما نیست. پروژه مشترک، باید یک برنامه روزانه روتین باشد، ولی طبعا نمیشود هر روز سر از باغ و بیرونشهر درآورد. پس چه میشود کرد؟ بهجای تمرکز روی «مکان»، روی «فعالیت» مانور بدهید تا دامنه انتخاب منعطفتر و متنوعتری داشتهباشید. مثلا میتوانید یک برنامه عکاسی ترتیب بدهید و برای هر روز یک سوژه عکاسی انتخاب کنید یا مثل وقتی سفر میروید، برنامه گشتوگذار در شهر بچینید؛ موزه، گالری، بازارچه، پارک، محلات قدیمی شهر و....
راهنمای انتخاب پروژه خانوادگی بدون تلفات
۳ روش کم و بیش عملیاتی برای توافق کردن بر سر پروژه مشترک بدون آن که خون از دماغ کسی بیاید
اگر فکر کردهاید که با خواندن این پیشنهادها از بخش سخت ماجرا گذر کردهاید، با رعایت احترام باید بگوییم که زهی خیال باطل! غول مرحله آخر، توافق کردن بر سر یک گزینه است. همه خانوادهها یکدست و یکپارچه نیستند؛ در خیلی از خانهها یکی از اعضای خانواده ورزشی است، یکی دیگر هنری و دو نفر اهل بیرون رفتن و گشت و گذار. تازه کلی انتخاب غیرطبقهبندی شده دیگر هم وجود دارد مثل دنبال کردن یک برنامه آموزشی یا سرگرمکننده در اینترنت، باغبانی کردن، یادگرفتن یک زبان خارجی، آموزش مهارتهای شخصی خود به دیگر اعضای خانواده؛ چیزهایی مثل ساز زدن یا خوشنویسی و کلی گزینه دیگر که در این پرونده جا ماندند. با اینهمه گزینه چه کنیم؟
رأیگیری
تا وقتی که هرکس ساز خودش را بزند، هیچ قطعه خوشآهنگی از خانه شما پخش نخواهد شد پس شمشیرها را کنار بگذارید و یک جلسه خانوادگی ترتیب بدهید. همه اعضا گزینههای پیشنهادیشان را روی میز بگذارند. راجع به هرکدام با درنظر گرفتن شرایط خانوادگیتان بحث کنید و خوب و بدشان را بسنجید. سر آخر هم رأیگیری کنید و کار را به دموکراسی بسپارید.
قرعهکشی
اگر دارید این بخش را میخوانید، احتمالا در مرحله قبل به نتیجه نرسیدهاید. خب دموکراسی هم ضعفهای خودش را دارد، اما شما بیدی نیستید که با این بادها بلرزید. گزینههای مدنظرتان را روی کاغذ بنویسید و قرعهکشی کنید. اینطوری دیگر کسی نمیتواند گله کند که در رأیگیری در اقلیت بوده و نظرش اعمال نشده است. همهچیز به شانس بستگی دارد. البته از آنجاییکه قرار است در این پروژههای مشترک، به کل خانواده خوش بگذرد، قرعهکشی را در بازههای زمانی مختلف تکرار کنید تا نظر همه بالاخره تأمین شود.
امتحان
قرعهکشی هم جواب نداد؟ به بخت و اقبال اعتقادی ندارید؟ خب پس باید صابون آزمونوخطا را به تنتان بمالید. همه گزینههای بالقوهای را که نتوانستید بینشان انتخاب یا به شانس واگذار کنید، به امکانات بالفعل تبدیل کنید. چندروزی ورزش کنید، یک مدت را به آشپزی و فیلم دیدن بگذرانید، چندوقتی بازی کنید و بعد تصمیم بگیرید که کدام یک از این زمینهها با شما جورتر است. این روش برای خانوادههایی که یک نفر دایم سر ناسازگاری دارد و با هر انتخابی مخالفت میکند، خیلی جواب میدهد. وقتی شروع به امتحان کردن میکنید، تنبلی و ساز مخالف زدن را دربرابر عمل انجام شده قرار میدهید و کار کمکم روی غلتک میافتد.
منبع: خراسان