به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، زندگی آشفتهای داشتم، دیگر هیچ علاقهای بین من و همسرم وجود نداشت، در واقع انتخاب اشتباه من و پافشاری بر این اشتباه عشقی، روزگارم را به جایی رساند که مجبور به طلاق شدم. میخواستم سرنوشت خود و فرزندانم را تغییر دهم، اما از چاله به چاه افتادم به گونهای که ...
زن ۴۰ ساله که به اتهام سرقت خودرو و همدستی با اعضای یک باند حرفهای سرقت توسط نیروهای تجسس کلانتری سپاد مشهد دستگیر شده است، پس از آن که به سوالات تخصصی افسر تجسس پاسخ داد و راز سرقتهای خودرو را فاش کرد، در تشریح سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: ۲۰ ساله بودم که عاشق «جهانگیر» شدم. او در محله ما زندگی میکرد و جوانی قلدر و سرکش بود. هیچ کدام از اعضای خانواده ام راضی به این ازدواج نبودند، اما من که به تیپ و جذبه او دل باخته بودم، به حرف هیچ کس گوش نمیکردم و هیچ نصیحتی را نمیشنیدم. مقابل پدر و مادرم ایستادم و فریاد زدم من بزرگ شده ام، عقل دارم و خودم میتوانم برای آینده ام تصمیم بگیرم. این بود که با اصرارهای من، پدر و مادرم کوتاه آمدند و من با جهانگیر ازدواج کردم. اما هنوز چند ماه بیشتر از ازدواج ما نمیگذشت که راز اعتیاد همسرم فاش شد، اما من به خاطر علاقهای که به او داشتم، این موضوع را پنهان کردم. با وجود این، همسرم هر روز بیشتر در منجلاب مواد افیونی فرو میرفت و دیگر نمیتوانست مخارج زندگی من و فرزندانم را تامین کند. همزمان با افزایش بهای مواد مخدر سنتی، جهانگیر هم به مصرف مواد مخدر صنعتی روی آورد تا به قول خودش هزینه کمتری بپردازد، اما غافل از این که مواد مخدر توهم زا روزگارش را به سوی تباهی کشاند و هر روز باید مواد بیشتری مصرف میکرد.
خلاصه، در مدت کوتاهی همسرم همه چیز را از دست داد و من هم برای آن که سرنوشت فرزندانم مانند پدرشان نشود، از او طلاق گرفتم تا آنها آینده بهتری داشته باشند، ولی باز هم با مشکلات بعد از طلاق دست به گریبان شدم و باید برای تامین هزینههای زندگی کار میکردم. وقتی خسته و کوفته به منزل باز میگشتم حوصله هیچ کاری را نداشتم به طوری که استخوان هایم زیر بار مشکلات در حال شکستن بود. در همین هنگام و به پیشنهاد یکی از دوستانم مصرف قرصهای مخدر دار را آغاز کردم. میدانستم که پزشکان آن قرصها را برای ترک اعتیاد معتادان تجویز میکنند، ولی برای آن که توانایی کار کردن داشته باشم به این موضوع هم اهمیتی ندادم و دومین اشتباه بزرگ زندگی ام را مرتکب شدم چرا که خیلی زود به مصرف آن قرصها معتاد و برای جبران عوارض آن به سوی مواد مخدر کشیده شدم. دیگر من هم در منجلاب مواد افیونی گرفتار شده بودم و به ناچار برای تامین هزینههای اعتیادم به انجام کارهای خلاف روی آوردم. آرام آرام به پاتوقهای خلافکاران کشیده شدم. دیگر برای تامین مواد مخدر از هیچ کار خلافی رویگردان نبودم تا این که در همین رفت و آمدها با اعضای یک باند سرقت خودرو آشنا شدم و به اتفاق همدیگر گروه چهار نفرهای را تشکیل دادیم. امتیاز اصلی من در گروه، داشتن گواهی نامه رانندگی بود و کمتر کسی هنگام سرقت خودرو به من مشکوک میشد.
پنج سال از زمان طلاقم میگذشت و من نه تنها از چنگ اعتیاد رها نشدم بلکه به یک دزد حرفهای هم تبدیل شدم. به همراه همدستانم در خیابانها و معابر خلوت شهر پرسه میزدیم و خودروهای بدون قفل فرمان و دزدگیر را به راحتی سرقت میکردیم.
در این میان، همدستانم پس از فروش یا اوراق کردن خودروها، مبلغ ناچیزی به من میدادند که فقط هزینه چند روز تامین مواد مخدر میشد. من هم که کاری از دستم بر نمیآمد مجبور به سکوت بودم تا این که چند روز قبل خودروی پرایدی را با همین شگرد سرقت کردیم، در حالی که من به خاطر بیماری جسمی یکی از همدستانم پشت فرمان نشسته بودم و رانندگی میکردم. دو تن از همدستانم از خودرو پیاده شدند و من برای خرید مواد مخدر به سمت اطراف میدان خیام (سپاد) حرکت کردم، ناگهان ماموران کلانتری سپاد به خودرو مشکوک شدند و ما را دستگیر کردند. اگرچه ابتدا تلاش کردم تا وانمود کنم که از سرقتی بودن خودرو اطلاعی نداشتم، اما خیلی زود فهمیدم ماموران تجسس حتی محل سرقت را میدانند و من راه گریزی ندارم و ...
شایان ذکر است، به دستور سرگرد جعفر عاملی (رئیس کلانتری سپاد) تلاش گسترده نیروهای تجسس برای کشف سرقتهای احتمالی دیگر اعضای این باند همچنان ادامه دارد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع: خراسان
انتهای پیام/