به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، وضعیت سوریه در روزهای اخیر به صورت فزایندهای منازعه آمیز شده است. درگیریها در ادلب و ورود مستقیم ترکیه به عرصه تقابل نظامی پراکنده با دمشق و متحدانش، بر ناپایداری شرایط افزوده است. نوشتار حاضر تلاش میکند با ارائه تبیینی تئوریک از این وضعیت، صورت بندی میدانی تحولات را نیز بررسی کند. به عبارت دیگر نگارنده تلاش میکند از تئوری برای تبیین آنچه در عمل روی میدهد، بهره ببرد. از این رو ابتدا به ارائه تبیینی تئوریک از منازعه طولانی شده پرداخته و سپس با توجه به این صورت بندی نظری، برخی نکات درباره تحولات روزهای اخیر در شمال سوریه واکاوی میشود.
منازعات طولانیشده
در ادبیاتِ مدیریتِ منازعات بین المللی که البته میتوان آن را مسامحتاً «مدیریت بحران» نیز نامید، دستهای از منازعات وجود دارد که به آنها «منازعات طولانی شده» گفته میشود. برخی از ویژگیهای منازعات طولانی-شده عبارتند از: ۱- درگیریهای نظامی پراکنده درون منازعه وجود دارد؛ ۲- راه حل سیاسی پایداری ندارد؛ ۳- خودتداوم بخش است؛ ۴- دلایل منازعه، متعدد و متنوع است و علت واحدی ندارد؛ ۵- بر همه ابعاد زندگی طرفهای منازعه اثرگذار است؛ ۶- هیچ یک از طرفینِ منازعه زمان و دورنمای مشخصی را برای فرادستی مطلق درنظر ندارند؛ ۷- منازعات طولانی شده را نمیتوان حل کرد، بلکه میتوان از آثار خشونت بار آنها کاست؛ ۸- منازعات طولانی شده واجد ویژگی تعدد کنشگران است و ۹- در این دسته از منازعات، هرلحظه احتمال وقوع جنگ وجود دارد.
به صورت کلی، منازعه و همکاری، دو وضعیت توأمان در محیط بین المللی و روابط بین بازیگران مختلف هستند. در سطح کلان نظام بین الملل، میتوان همکاری را سازگاری رفتار بازیگران از طریق هماهنگ سازی دانست. (۲) در مقابل، منازعه در اثر ناسازگاری منافع میان بازیگران شکل میگیرد. از این رو منازعه را میتوان وضعیتی دانست که بازیگران درگیر در آن تلاش میکنند علاوه بر دستیابی به منافع مشخص، دیگری-دیگران را از رسیدن به هدف مطلوب بازدارند. (۳) بین این دو وضعیت عام و کلی میتوان موقعیتهای دیگری را مشاهده کرد که البته هریک به لحاظ سیاسی دارای خصلتها و مؤلفههای متفاوتی هستند که این مقال، مجال بیان آنها نیست. به این وضعیتِ طیفی، «پیوستار منازعه-همکاری» میگویند:
منازعه طولانی شده در سوریه
براساس چنین صورت بندی نظری، در سوریه یک منازعه طولانی شده جریان دارد. به عبارت دیگر تقریباً همه ویژگیها و خصائصی که در ابتدای این نوشتار، برای منازعه طولانی شده برشمرده شد، در سوریه قابل رؤیت است. از سوی دیگر بازیگران متعدد حاضر در این منازعه در شرایط زمانی متفاوت و نسبت به موضوعات مختلف، در نقطه خاصی از پیوستار منازعه-همکاری نسبت به هم قرار میگیرند. در مجموع به نظر میرسد این صورتبندی نظری بتواند چارچوبی برای تحلیل تحولات روزهای اخیر در ادلب ارائه کند. در ادامه به برخی از این نکات تحلیلی اشاره میشود:
۱- به رغم اینکه تصور میشد با آرامش چندماهه در جبهههای شمالی، برگزاری نشستهای متعددِ روند آستانه و تشکیل کمیته تدوین قانون اساسی در سوریه، تحولات میدانی کم رنگ خواهد شد، روند روزهای اخیر نشان داد چنین تحلیلی چندان با واقعیات میدانی منطبق نیست. منازعه سوریه راه حل سیاسی پایداری ندارد؛ آن چنان که منازعه اعراب و رژیم صهیونیستی به عنوان طولانیترین منازعه روابط بین الملل، تاکنون راه حل سیاسی پایداری نداشته است. از سوی دیگر مطلوبیتهای طرفهای درگیر در منازعه سوریه، آن را در نقطهای قرار داده که امکان حل وفصل آن چندان آسان نیست و تنها میتوان از مدیریت آن سخن گفت. آن-چنان که به نظر میرسد روسها تاکنون درحال مدیریت این منازعه و برقراری توازن بین دمشق، تهران، آنکارا، تل آویو و کردها بوده اند.
۲- توانایی و ظرفیت هر بازیگری برای مدیریت تحولات درون یک منازعه، محدود است. البته قدرتهای بزرگ به دلیل برخورداری از سطح توانمندی و کنشگری بیشتر، گزینههای متعددی برای مدیریت یک منازعه دارند. اما همین گزینهها نیز در برخی لحظات محدود میشود. روسیه به عنوان مهمترین بازیگر تحولات سوریه، بارها نشان داده که سطح کنشگری محدودی دارد یا حداقل براساس منطقه هزینه و فایده، از اِعمال برخی اقدامات، اجتناب میورزد. ورود مستقیم ترکیه به نبرد نظامی با دمشق، شاید حساسترین نقطه تصمیم گیری برای سیاست مداران روس باشد. روند سرنگونی پهپادها و جنگندههای سوریه و ترکیه در روزهای اخیر، نشان می-دهد هردو تمایلی به عقب نشینی ندارند؛ چه اینکه دمشق، روز گذشته آسمان ادلب را منطقه پرواز ممنوع اعلام کرد؛ اکنون، اما روسها باید بین حمایت از متحد منطقهای خود و پروندههای گشودهای که با ترکیه دارند، توازن ایجاد کنند؛ ازجمله ترک استریم، اس-۴۰۰، لیبی و …
۳- خصلتِ امکان وقوع جنگ، همواره در منازعه سوریه وجود داشته و تا آیندهای غیرقابل پیش بینی نیز وجود خواهد داشت. در ماههای اخیر با تلاش دمشق و متحدانش، حدود ۲ هزار کیلومتر از خاک این کشور آزاد و پاک سازی شد که آزادسازی دو بزرگراه راهبردی M۴ و M۵ شاید مهمترین آنها بود. با این وجود، در روزهای گذشته درگیریهای نظامی بین دمشق و ترکیه نشان داد چندان نمیتوان نسبت به آزادی ادلب خوشبین بود. اما چرا مقاومتِ اردوغان قابل فهم است؟
۴- ترکیه به عنوان مهمترین بازیگر خارجیِ معارضِ نظام سوریه، در سالهای اخیر هزینههای فراوانی را به لحاظ نظامی، مالی، حیثیتی و لجستیکی برای کسب دستاوردهای ملموس متقبل شده است. با این وجود نتوانسته به اهداف از پیش تعیین شده خود برسد. از منظر آنکارا، بشار اسد همچنان در قدرت است، گروههای اخوانی هنوز نتوانسته اند راهی در نظام سیاسی دمشق بیابند، روابط اقتصادی با سوریه به شدت آسیب دیده، میلیونها آواره سوری به ترکیه پناهنده شده اند و سطح تهدید کردها نیز افزایش یافته است. از این رو تحولات ادلب، آخرین امید اردوغان برای کسب دستاوردهای حداقلی از منازعه سوریه محسوب میشود. چه اینکه نتیجه مذاکراتِ کمیته تدوین قانون اساسی نیز تا حدود زیادی به تحولات میدانی وابسته است.
۵- وضعیت روسیه و ترکیه در تحولات روزهای اخیر اگرچه متغیر و مبهم به نظر میرسد، اما همچنان که در تحلیلی پیش از وقوع این درگیریها اشاره شد (روابط روسیه و ترکیه به کدام سمت میرود؟)، درحال نوسان است و نمیتوان این دو کنشگر را در شرایط نزدیک به همکاری یا منازعه یا به عبارتی دیگر در دو سرِ پیوستار منازعه-همکاری ارزیابی کرد. هرچند که نشانگرهای منازعه آمیز در روابط فیمابین ازجمله حمله هوایی روسها به کاروان نظامی ترکیه افزایش یافته است؛ به نظر میرسد در روزهای آینده باید منتظر افزایش این نشانگرها بود، اما در نهایت بازهم دور از ذهن است که طرفین به انتهای پیوستار برسند.
۶- شاید مهمترین رویداد روزهای اخیر، حمله ارتش ترکیه به مقر نیروهای همپیمان ایران در سوریه بود که منجر به شهادت هشت نفر از نیروهای حزب الله نیز شد. از این رو به نظر میرسد ترکیه با توجه به احتمال حمایت آمریکا و رژیم صهیونیستی و البته سکوت احتمالی روسیه، برای ضربه به منافع متحدان ایران در سوریه بی تمایل نیست. ترکیه احتمالا تصور میکند ترور فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، تداوم تحریمهای آمریکا علیه ایران، مشکلات اقتصادی، مشارکت پایین در انتخابات مجلس شورای اسلامی و حتی وضعیت شیوع ویروس کرونا در ایران، میتواند فرصتی ایجاد کند تا بدون دریافت پاسخ متناسب، منافع جمهوری اسلامی و متحدانش در سوریه را هدف قرار دهد.
۷- اگرچه پس از حمله ترکیه به مقر نیروهای حزب الله، مرکز مستشاری ایران در سوریه در بیانیه نسبتاً شدیدی، این حمله را محکوم کرد، اما نکته کلیدی این بیانیه آن بود که نیروهای ایرانی به دستور فرماندهان خود، سربازان ترک را هدف قرار نداده اند. فارغ از اینکه اساساً چرا باید در چنین شرایطی، این نکته در بیانیه مورد اشاره قرار داده شود، به نظر میرسد تلاش جمهوری اسلامی برای جلوگیری از بروز درگیری با ترکیه، منطقی است؛ هرچند که این تلاش نباید با رفتارها و سخنان نسنجیده به ضعف تلقی شود. روابط ایران و ترکیه در منازعه سوریه تا پیش از آغاز دور جدید عملیات در ادلب، در وضعیت «اختلاف» قرار داشت. در هفتههای اخیر این روابط به «تنش» رسید و در لحظه هدف قرارگرفتن نیروهای حزب الله به «بحران» تبدیل شد. حداقل منافع ایران ایجاب میکند وضعیت را به سطح اختلاف بازگرداند.
۸- در میان هیاهوی اقدامات تند و تیز اردوغان، اما نباید از کنشگری روسها غافل شد. پاشنه آشیل نقش-آفرینی ایران در سوریه، روسیه خواهد بود، نه ترکیه؛ بنابراین جمهوری اسلامی باید فراتر از تحولات خرد در شمال و جنوب سوریه، یک دستور کار مشترک با مسکو را طراحی و پیاده کند. نمیتوان پذیرفت پس از حدود چهار سال همکاری نظامی و سیاسی با سوریه، بازهم غافلگیر شد یا رفتاری از طرف مقابل را پیش بینی نکرد. سیاست بین الملل، عرصه ممکن هاست.
نتیجه گیری
منازعه سوریه را به لحاظ نظری میتوان ذیل منازعات طولانی شده صورت بندی کرد. منازعهای که راه حل پایدار سیاسی ندارد و هرلحظه امکان بروز جنگ در آن وجود دارد. تحولات روزهای اخیر، وضعیت این منازعه را پیچیدهتر کرده و به نظر میرسد باید منتظر پیچیدگیهای بیشتری نیز بود. روسها مجبور به اخذ تصمیمات دشواری خواهند بود و ترکها نیز برای برباد نرفتن آخرین آرزوهایشان خواهند جنگید. ایران، اما باید به نحوی رفتار کند که نه غافلگیر شود و نه آنچه به دست آورده، در مدت کوتاهی از دست بدهد.
منبع: اندیشکده راهبردی تبیین
انتهای پیام/