در این مطلب با ما همراه باشید تا به شما بگوییم به چه واحد‌های سازنده‌ای برای تسکین ترس‌ها و ایمان آوردن به توانایی‌تان در غلبه بر هر چالشی در زندگی نیاز دارید.

چگونه در روز‌های سخت قوی بمانیم؟به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، زندگی می‌تواند با سختی‌ها و حوادثش ما را غافلگیر کند و اغلب هم به نظر می‌رسد همه‌ی مصیبت‌ها ناگهان و همزمان ظاهر می‌شوند و می‌توانند این احساس را به ما بدهند که هرگز این طوفان سهمگین تمام نخواهد شد.

اما اگر یاد بگیریم با درد‌ها و سختی‌ها چگونه برخورد کنیم و چگونه اجازه ندهیم ذهن‌مان شروع به ساختن سناریو‌های وحشتناک کند، به جای اینکه تسلیم و ناامید و مغلوب شویم می‌توانیم موج سواری را یاد بگیریم و جان سالم به در ببریم.

همه چیز بستگی به اطمینان شما به خودتان و ظرفیت‌تان نه تنها برای نجات پیدا کردن، بلکه برای رشد و شکوفا شدن دارد. در این مطلب با ما همراه باشید تا به شما بگوییم به چه واحد‌های سازنده‌ای برای تسکین ترس‌ها و ایمان آوردن به توانایی‌تان در غلبه بر هر چالشی در زندگی نیاز دارید.

تمرکزتان را در زمان حال حفظ کنید

چگونه در روز‌های سخت قوی بمانیم؟

وقتی شکست عشقی می‌خورید، عزیزی را از دست می‌دهید، مشکل مالی پیدا می‌کنید یا ناگهان متوجه می‌شوید سلامتی‌تان در خطر است، اولین حسی که پیدا می‌کنید نگرانی است. ذهن شما فورا به آینده پرتاب می‌شود و شروع می‌کند به ساختن بدترین سناریو‌های ممکن. این سناریو سازی و فکر کردن به آینده به ما این احساس را می‌دهد که داریم کاری می‌کنیم و چاره‌ای می‌اندیشیم تا موقعیت پیش آمده را تقریبا کنترل کنیم، اما تنها اتفاقی که واقعا می‌افتد، بدتر شدن شرایط فعلی است.

چیزی که صبورتان می‌کند، حفظ آرامش و خونسردی و ایمنی در این لحظه است. در حال حاضر شما خوب هستید، سقفی بالای سرتان است، غذایی برای خوردن دارید و دوستانی که می‌توانید با آن‌ها حرف بزنید. آرام ماندن در زمان حال کمک‌تان می‌کند درایت خود را نیز حفظ کنید و مقابل جولان دادن ترس‌های‌تان بایستید. در زمان حال ماندن یعنی اینکه شما انرژی هیجانی لازم برای چاره اندیشی ِ مشکلی که پیش آمده را دارید. نگرانی و اضطراب ناشی از فکر کردن به آینده باعث می‌شود انرژی‌تان بابت اتفاقی که ممکن است هرگز نیفتد، تلف بشود.

احساسات خود را کتمان نکنید

ضد و نقیض به نظر می‌رسد: در لحظه بمانید و به آینده فکر نکنید، اما همزمان هیجانات خود را بروز دهید و اجازه دهید ترس‌های‌تان خودشان را نشان بدهند! وقتی شما با تمرکز بر زمان حال، ترس‌های‌تان را آرام می‌کنید، احوالات ذهنی ایجاد می‌کنید که به شما اجازه می‌دهد با هیجانات و احساسات واقعی خود هماهنگ شوید و وقتی این هماهنگی رخ می‌دهد، می‌توانید به احساسات خود اجازه دهید کاملا خود را نشان دهند.

در ابتدا، لمس و احساس این درجه از درد و ناراحتی می‌تواند ترسناک به نظر برسد، زیرا درد و رنج چیزی است که همیشه سعی داریم از آن اجتناب کنیم. اما وقتی شما به خودتان اجازه می‌دهید با درد و رنجی که دارید در لحظه باشید، اگر نیاز دارید گریه کنید، فریاد بزنید یا به بالش مشت بکوبید (یا هر کاری که خشم و دردتان را بیرون می‌کشد انجام دهید)، آن روی سکه را نیز می‌بینید که همان آرامشی است که ممکن است قبلا هرگز تجربه‌اش نکرده‌اید.

وقتی احساسات خود را سرکوب و پنهان می‌کنید، انگار یک انرژی منفی را فشرده می‌کنید که سبب آشفتگی و عذاب‌تان می‌شود. اما وقتی به خودتان اجازه و فرصت ابرازشان را می‌دهید، متفرق می‌شوند و حس ناب و عمیقی از آرامش و تسکین و التیام شما را در برمی‌گیرد. با حس کردن احساسات خود، در واقع انعطافی نشان می‌دهید که جلوی شکسته شدن‌تان را می‌گیرد.

باور کنید که تنها راه ممکن رودررو شدن است، نه فرار کردن

وقتی روز‌ها و لحظه‌های سخت به شما رو می‌کنند، شاید احساس کنید تمام چیزی که نیاز دارید این است که پتو را روی سرتان بکشید و مخفی شوید، گاهی شاید این کار جواب بدهد، اما یک راه حل موقتی برای مسئله‌ای نه چندان موقتی است. اگر به این درک برسید که مواجهه با مشکل، پروسه‌ای است که باید طی شود و راه میانبُری ندارد (هیچکس نمی‌تواند از درد و رنج زندگی خود را مصون بداند)، قبول خواهید کرد که تنها راه ممکن، تحمل کردن و چاره اندیشی است، و این آگاهی قدرتمند و ارزشمند است.

شما می‌توانید انتخاب کنید که انرژی‌تان را برای افسوس خوردن و‌ای کاش گفتن‌ها هدر ندهید و شروع کنید به پیدا کردن راه حل. قبول کردن، کلید صبر است. اما قبول اینکه مشکلی وجود دارد به این معنی نیست که نمی‌توانید تغییرش دهید یا برطرفش کنید. بلکه صبر و باور به این معنی است که شما با خودتان نمی‌جنگید و می‌توانید از تمام انرژی و توانمندی‌های‌تان برای چاره اندیشی و ایجاد تغییرات لازم برای بهبود اوضاع و رفع مشکل استفاده کنید.

اجازه دهید درد و لذت همزمان وجود داشته باشند

هیچکس دوست ندارد مریض باشد یا بیست و چهار ساعت شبانه روز و هفت روز هفته رنج بکشد و غصه بخورد، بنابراین فاصله گرفتن از هر چیزی که عذاب‌تان می‌دهد، چیز بدی نیست. حتی در سخت‌ترین شرایط هم لحظه‌هایی از لذت وجود دارند. قرار است به پزشک مراجعه کنید و دلهره دارید؟ از یک دوست بخواهید همراهی‌تان کند و قرار بگذارید بعد از آن با هم کمی قدم بزنید، چیزی بخورید، خرید یا سینما بروید و یا هر کار دیگری که به شما روحیه می‌دهد و حال‌تان را خوب می‌کند انجام دهید.

اگر دوران سخت بعد از بهم خوردن رابطه‌ای را می‌گذرانید و حتی به سختی می‌توانید لبخند بزنید، منتظر نمانید دوران رنج‌تان کاملا تمام شود تا به زندگی عادی برگردید، کاری کنید که از خانه بیرون بروید و مشغول فعالیتی بشوید. چند ساعتی هر کاری دل‌تان می‌خواهد انجام دهید، در کتابفروشی‌ها بچرخید، به تماشای یک فیلم کمدی بروید یا با یک تور یک روزه کمی تفریح کنید. این کار شما به معنی بی‌درد بودن یا انکار مشکلات نیست، بلکه چند ساعتی به خودتان استراحت می‌دهید و با کمی لذت و تفریح، انرژی‌تان را شارژ می‌کنید.

درد و رنج به طرز عجیبی می‌تواند حس قدردانی ما را نسبت به لحظه‌ها خوشی و لذت، عمیق‌تر و بیشتر کند. گویی تمام حس ما با یک دریافت هیجانی جدید، تقویت می‌شود و می‌توانیم نعمت‌ها و داشته‌های زندگی‌مان را ببینیم و تحسین کنیم و از آن‌ها برای بهتر کردن شرایط انگیزه بگیریم. زندگی هیچ وقت تجربه‌ی طیف یکنواختی از هیجانات نیست، بلکه شادی و اندوه شانه به شانه‌ی هم در کنار ما حرکت می‌کنند.

از خود سوال‌هایی بپرسید که کمک‌تان کنند

پرسیدن سوال‌هایی که جوابی ندارند، هرگز مفید نخواهد بود. با پرسیدن چنین سوال‌هایی از خود، تنها کاری که می‌کنید این است که نگرانی و اضطراب ذهنی‌تان را بیشتر هم می‌کنید؛ «چرا من؟»، این سوال احتمالا بدترین سوالی است که می‌توانید بپرسید، چون هیچ کمکی به شما نمی‌کند و نیروی‌تان را می‌گیرد و ذهن‌تان درگیر سوژه‌ای بی‌اهمیت می‌شود. سوال بهتر این است که بپرسید: «الان چه باید بکنم؟» یا «از چه منبعی باید کمک بگیرم؟».

ضمنا وقتی اتفاقی افتاده و دیگر نمی‌توان جلوی آن را گرفت، به دنبال معنی و مفهوم آن گشتن مثل یک مسیر بی‌پایان است که معلوم نیست به کجا ختم می‌شود و سرگردان‌تان خواهد کرد. خیلی از افراد در مواجهه با مسئله‌ای که پیش آمده، به دنبال معنی و هدف آن مسئله و باعث و بانی آن می‌گردند، در حالی که بهتر است این انرژی هیجانی و فکری را صرف حل مسئله کنند. معانی و علت‌های اتفاقات بزرگ و غافلگیرکننده‌ی زندگی، به مرور زمان خودشان را به ما نشان خواهند داد. پس با پرداختن به چیز‌هایی که در حال حاضر کمکی به شما نمی‌کنند، استرس‌تان را بیشتر نکنید. رویکرد هوشمندانه در چنین مواقعی این است که خودتان را سرزنش نکنید، انرژی‌تان را روی حل مسئله متمرکز کرده و منابع کمک رسان مفید را پیدا کنید.

بدون سرزنش خودتان، اشتباه و تقصیرتان را بپذیرید

اگر واقعا از نظر هیجانی و احساسی درگیر مسئله‌ی پیش آمده هستید، بررسی کنید این مسئله یا موقعیت برای خودتان چه معنی دارد و تا چه اندازه مقصرید. پذیرفتن مسئولیت، معادل خود را متهم و سرزنش کردن نیست. وقتی شما مسئولیت اشتباه‌تان را می‌پذیرید، یعنی قبول می‌کنید چه شرایطی دارید و نسبت به چیزی که نمی‌توانید تغییرش دهید آگاه می‌شوید، سپس طبق شرایط و محدودیت‌هایی که دارید پیش می‌روید و چاره اندیشی می‌کنید، نه طبق اوهام و احتمالات.

اما اگر خودتان را سرزنش کنید، به جای اینکه به سمت چاره و التیام پیش بروید، انرژی هیجانی گرانبهای‌تان را صرف آزار دادن خودتان کرده‌اید. شما می‌توانید بپذیرید که باید تغییری در رفتار‌ها یا طرز فکرتان ایجاد کنید، بدون اینکه مدام گوش خودتان را بپیچانید!

صبر وقتی برای‌تان ممکن می‌شود که بتوانید واقعیت‌های مربوط به مسئله‌ای را ببینید و تشخیص دهید، بدون اینکه پیش خودتان معنی سازی کنید یا ناعادلانه قضاوت کنید و یا خودتان یا کَس دیگری را متهم به بد بودن نمایید. آدم‌ها اشتباه می‌کنند، تصادف همیشه وجود دارد و پیش بینی نشده‌ها همیشه هستند؛ اما ما می‌توانیم بهتر عکس العمل نشان دهیم و با صبر و تحمل و حفظ عزت نفس، قبول کنیم کجا اشتباه کرده‌ایم و بدون اینکه به باور‌های فردی‌مان لطمه‌ای بزنیم، با درایت راه چاره را پیدا کنیم.

به شواهدی توجه کنید که نشان می‌دهند می‌توانید به خودتان اعتماد کنید

احتمالا قبلا هم با مشکلات زیادی روبرو شده‌اید و بر آن‌ها غلبه کرده‌اید و هر چه بوده‌اند، آن‌ها را پشت سر گذاشته‌اید. تعداد بسیار کمی از ما، خط و خشی از رنج‌های گذشته نصیب‌شان نشده است. پس به دنبال سابقه‌هایی از صبوری‌های خودتان بگردید.

کمی به گذشته فکر کنید و موقعیت‌هایی را به یاد بیاورید که موفق شدید مانعی را کنار بزنید، کسی را که در حق‌تان بدی کرده بود ببخشید یا مهارت سختی را فرا بگیرید. به مشکلاتی فکر کنید که زیاد با آن‌ها جنگیده‌اید و به یاد بیاورید چطور راه غلبه بر آن‌ها را پیدا کرده‌اید. وقتی با این هدف به گذشته و چالش‌های آن نگاه می‌کنید، زمان‌های زیادی را می‌بینید که فکر می‌کردید باخته‌اید و همه چیز تمام شده، اما توانسته‌اید دوام بیاورید و التیام پیدا کنید. تمام چیز‌هایی که حل نشدنی به نظر می‌رسیدند حل شدند و تمام چیز‌هایی را که غیر قابل تحمل به نظر می‌رسیدند، تحمل کردید. پس به خودتان، قدرت تحمل‌تان و توانایی‌تان اطمینان کنید. شما الان هم می‌توانید بر مشکلات‌تان پیروز شوید.

منبع : برترینها

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار