به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، ساعت ۱۳ بود که صدای شلیک سه گلوله در ویلای ساحلی پیچید و زنی در یک قدمی خواهر و شوهرش کشته شد. یک سال از قتل عاطفه میگذشت که بازپرس پژوهش ماموریت گرفت تا قتلی را که در شمال رخ داده بود، رازگشایی کند. وقتی پرونده را در شمال تحویل گرفت، در گزارشی به امضای سرگرد فاتح این مطالب به چشم میآمد: جسد در آشپزخانه پشت به در ورودی است. سه گلوله به سر و گردن او اصابت کرده است. پسرخاله عاطفه که زمانی عاشق او بوده تنها مظنون بود که البته اعترافی نداشت. بازپرس پژوهش سراغ حامد ۲۵ ساله رفت. اوسبیلهای پر پشت و ریشی خرمایی رنگ داشت.
بیشتربخوانید: معمای ناپدید شدن سینا در تهران / دختر صاحبخانه اتهام قتل را نپذیرفت
حامد گفت عاطفه را دوست داشته، اما به خاطر ازدواجش با حبیب دیگر کاری با او نداشته است. وی ادامه داد: روز قتل در تهران بودم. داخل نمایشگاه ماشینم، اما شاهدی ندارم، چون شریکم سفر بود و من هیچ فروش و مراجعه کنندهای نداشتم. اکثرا با تلفن معامله میکنم. با توجه به این که همه طرفهای پرونده در تهران بودند، بازپرس پژوهش شمال را ترک کرد و به محض رسیدن به تهران با شماره تلفنهای خواهر و شوهر مقتول تماس گرفت. فردای آن روز نوشین به تنهایی وارد دادسرا شد. وقتی بازپرس سراغ حبیب را گرفت، او گفت که مدت سه ماه است از او خبری ندارد و گفت: روز قتل ما در ویلا بودیم، من و خواهرم در حال کباب کردن ماهی سفید در حیاط بودیم، وقتی کارمان تمام شد من خواستم به سمت دریا بروم و شوهر خواهرم را که داخل دریا بود، صدا بزنم. عاطفه با سینی ماهی به داخل ساختمان رفت.
هنوز چند قدمی نرفته بودم که سایه دو مرد را پشت سرم احساس کردم. به سمت ویلا برگشتم. مردی را دیدم که با کلاه سیاه رنگی که به سرش کشیده بود به داخل ساختمان رفت. به سمت ساختمان دویدم که صدای گلولهها را شنیدم. دیدم که دومرد بیرون آمدند یکی از آنها که تفنگ داشت، جوراب زنانهای به صورتش کشیده بود. او با دیدن من سعی کرد صورتش را بپوشاند، اما سبیلهای پرپشت و ریش خرمایی رنگ او را نمیتوانم فراموش کنم. او حامد بود.
هنوز بازجویی از نوشین تمام نشده بود که حبیب وارد اتاق شد و بازپرس از خواهر عاطفه خواست بیرون از اتاق برود. حبیب با ناراحتی گفت: من در دریا بودم که ابتدا صدای جیغ خفیفی شنیدم. به ساحل آمدم که صدای سه گلوله پشت سر هم را شنیدم و به سمت ویلا دویدم. نرسیده به ساختمان دو مرد هیکلی را از پشت سر دیدم که هر دو جوراب زنانهای به رنگ پوست سرشان کرده بودند. آنها فرار کردند.
بازپرس: حامد را میشناسی؟
-اصلا او را ندیده ام.
من از نوشین شنیدم که قاتل چهرهای مشابه حامد دارد. بعد عکسی از او به من نشان داد که شباهت زیادی به یکی از قاتلان داشت همین!
-این عکس را کی دیدی؟
وقتی از شمال به تهران بازگشتم، عکس حامد را نشانم داد و دیدم خیلی شباهت وجود دارد.
-چرا این عکس اکنون در پرونده نیست؟
آخرین بار در دست نوشین دیدم. او آن را در کیف خود گذاشته بود. فکر کنم الان در ماشین من باشد، چون نوشین کیفدستیاش را، چون لوازم آرایش داخل آن بود به دادسرا نیاورد.
بازپرس پژوهش خیلی زود با دو دلیل قدیمی و یک دلیل جدید مطمئن شد حامد بی گناه است و نوشین و حبیب قاتل هستند.
وقتی حبیب دلیلها را از زبان بازپرس شنید به گریه افتاد و گفت:
«این یک بازی احمقانه بود که نوشین آن را طراحی کرد. من عاشق نوشین بودم وقتی پدر و مادرش در تصادف کشته شدند، او دید خواهرش میخواهد با حامد ازدواج کند، برای این که ارث پدری برای او مهم بود، نقشهای کشید و بین آنها را به هم زد، سپس زیر پای من نشست تا با عاطفه ازدواج کنم.
خیلی مخالفت کردم، اما او میگفت اگر میخواهم با او ازدواج کنم باید عاطفه را از ارث محروم کنم. به درخواست نوشین به خواستگاری مقتول رفتم و او را به عقد خودم درآوردم. روز قتل هم من شلیک نکردم، نوشین بود که ماشه را چکاند.»
پاسخ
دلیل یک – قدیمی: نوشین ادعا کرد یکی از دو مرد مهاجم کلاه سیاه رنگ و دیگری جوراب زنانه به صورتش کشیده بود که سبیل و ریش خرماییاش شبیه به حامد بود.
اما حبیب ادعا کرد، دو مهاجم جوراب زنانه رنگ پوست به سر کرده بودند که با ادعاهای خواهر مقتول متضاد بود.
دلیل دوم – قدیمی: حبیب ادعا کرد دو مرد مهاجم را از پشت سر دیده است، اما وقتی از عکس حامد حرف به میان آمد گفت، ریش و سبیل او به یکی از مهاجمان شباهت زیادی داشت اگر آنها را از پشت سر دیده بود، نمیتوانست چهره حامد را تشخیص بدهد.
دلیل جدید: نوشین ادعا کرد از سه ماه پیش حبیب را ندیده است، اما حبیب وقتی به دادسرا آمد ادعا کرد، عکس حامد در کیف زنانه نوشین است که او قبل از آمدن به دادسرا در خودروی او جا گذاشته است.
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/