۶۰۰ کیلومتر آنطرفتر از پایتخت حال و روز مردمانش حکایتی دیگر دارد، آنها غم فقدان عزیزان و زندگیشان را حالا زیر پوست روزمرگیها پنهان میکنند.
به گزارش خبرنگار حوزه آموزش و پرورش گروه علمی پزشكی باشگاه خبرنگاران جوان، حدود ۲ سالی هست که نامش فقط تداعی کننده طاق بستان، مناظر زیبای کوهستانی و آب و هوای خوب نیست، حالا حال و روزش بعد از آن همه لرزه نا خوش است؛ در این مدت بارها و بارها از کرمانشاه، ثلاث باباجانی، سر پل ذهاب و قصر شیرین و غیره گفتهاند، به تصویر کشیدهاند و نوشتند.
بیشتر از ۶۰۰ روز از اولین لرزهها میگذرد و سه هزار باری خشم زمین غرب کشور را نشانه گرفت و در این مدت بارها از روایت و اخبار مربوط به حال و روز این منطقه و مردمش نوشتم، میگفتند کانکسها همچنان برقرار، مدارسش در حال ساخت و ساز است تا بچهها راحت درس بخوانند و اوضاع مردم کجدار و مریز طی میشود.
کنجکاو بودم تا ببینم بعد از این همه قول و فعلی که از کرمانشاه میگویند، شرایط آنجا چطور است؟ در روزهایی که نفس داغ تابستان به شماره افتاده، راهی ۶۰۰ کیلومتر آنطرفتر شدم تا از نزیک ببینم، حرف مردم را بشنوم و حالا از زندگیهایی روایت کنم که به چشم دیدهام و حالشان را کم و بیش درک کردم.
صبح زود از کرمانشاه راهی شدیم، بعد از گذر از مناظر طبیعی چشم نواز و کوهستانی به ثلاث باباجانی رسیدیم، کارگران مشغول کارند و مدرسه ۱۷ کلاسه شهید محمدی به همت خیرین حقوقی و اعتبارات دولتی با اعتبار پنج میلیارد تومان مراحل پایانی احداث را سپری میکند.
آروین ۶ ساله در همان حوالی بازی میکند، همراه پدرش که در ساخت مدرسه مشغول است، صبحها به مدرسه میآید، دلیل آمدن مرتبش را میپرسم و برخلاف خیلی از بچههای دیگر میگوید: «مدرسه را خیلی دوست دارم.»
در همین اثنا که چرخی در مدرسه و اطرافش میزنم، منظره پیرامونی همچنان پر از کانکسهایی است که زندگی در آن جریان دارد، کم کم بچههای دیگر با لباس مدرسه و خیلی خوشحال از راه میرسند، عجیب است هنوز هشت صبح هم نشده آن هم در تابستان و این تعداد دانشآموزی که گویا به شوق آماده شدن مدرسهشان آمدهاند.
اسمش رایاست، در همان سن کودکی شعرهای خوبی میگوید و مهر کلاس سوم میرود، از آن شبی گفت که مهمان پدربزرگش بودند و ناگهان زمین لرزید، چراغها خاموش شد و همه ناگهان به خیابان آمدند، بعضیها مجروح شده بودند و در نهایت سهمشان از این اتفاقات یک چادر نزدیک خانه تخریب شدهشان بود و بعد هم شعری که بعد از زلزله به امید حل مشکلات مردم سروده بود، برایم خواند.
دوست دیگرش هم آنطرفتر ایستاده و از آن شب سخت میگوید که چه اضطرابی را در نبود پدر هنگام زلزله تجربه کردند و اگر همسایه نبود که در قفل شده خانهشان را باز کند، ناگزیر در خانه محبوس بودند.
از روزهای سخت زلزله میگفتند، اما وقتی مدرسه نوساز با حیاط بزرگش را میدیدند شوق کودکی در لحن صدایشان مشهود بود، آنقدر خوشحال بودند که بعضیهایشان دوست داشتند تا پایان دوره تحصیلی در همین مدرسه بمانند؛ انگار به غایت آرزویشان رسیده بودند، همان بچههایی که ۱۰-۱۲ متر آنطرفتر باید در کانکسها یا خانههای نیمه تخریبی شان زندگی میکردند.
راشین با برادر ۳ سالهاش که لباس محلی به تن داشت کمی آنطرفتر بودند، وقتی در مدرسه میدویدند دنیایشان پر از شوق و شادی بود، حتی یاشار سه ساله با همان لهجه شیرین و لباس کردیاش میگفت که میخواهد با خواهرش به مدرسه بیاید.
برایم عجیب بود که بچههای این حوالی برخلاف خیلی از بچههای دیگر آنقدر عاشق مدرسه رفتن هستند، عشق به علم و دانش برایشان یک حرف کلیشهای نبود، درس و مدرسه برای آنها رفع تکلیف نیست، سکوی پرتابی است تا از نقاط مرزی و محروم پیشرفت کنند و از همان کودکی این را خوب میدانستند.
بیشتر بخوانید: ترمیم مدارس سیلزده تا مهر ۹۸/ ساخت بیش از ۲ برابر مدارس تخریبی در زلزله کرمانشاه
گوشه دیوار تکیه داده بود، نسبت به هم سن و سالهایش برخوردش پختهتر بود و بزرگتر از سنش رفتار میکرد، جلو رفتم تا با او صحبت کنم.
-اسمم نداست و امسال کلاس پنجم میروم
-موقعی که زلزله اومد یادته؟ چیکار کردی؟
-اون شب تولد پدربزرگم بود و همه خانه او جمع شده بودیم، اولین لرزهها را جدی نگرفتیم، اما زلزله شدیدتر که آمد همه ترسیدیم، در جریان زلزله پام شکست و مامانم خیلی برام زحمت کشید.
-از زلزله نمیترسی؟
-دیگه عادت کردم، مرگ حق آدمه، اگر زلزله بیاد و حتی آوار بیاد روم، اگر قسمتم نباشه نمیمیرم.
-برات ساخت مدرسه مهمترهست یا خونه؟
-مدرسه داشته باشم.
-چرا؟
-چون دوست دارم مثل دکترهایی که تو این مدت به ما کمک کردند به مردم مخصوصا تو مناطق محروم کمک کنم، درسته دیر اومدن، اما خیلی کنارمون بودن.
-نزدیک اول مهر هستیم، چه حسی داری؟
-خیلی خوشحال که مدرسه میام، همین که اینجا بیام و مدرسه ام قشنگ باشه خوبه حالا خونمون هم درست نشد پیشکش (با لبخندی تلخ جمله آخرش را میگوید).
این فقط نظر ندا نبود کمی آنطرف تر هم مادری که همراه فرزندش آمده بود با لهجه غلیظ کردی میگفت اگر مدرسه ایمن برای بچههایمان بسازند بهتر از خانه است، خیالمان راحت میشود وقتی بچهام کنار نیست در جای امنی درس میخواند.
راهی پروژههای دیگر ساخت و ساز در شهر شدیم از مسیرهای خاکی منطقه که گذشتیم، به مدرسه متوسطه دومی رسیدیم که کم کم برای میزبانی از دانشآموزان آماده میشد، قرار بود دانشآموزان متوسطه دو در این اینجا درس بخوانند، دانش آموزانی که نسبت به سازندگان این مدارس احساس دین داشتند؛ مدرسه قادر قادری پور که با اعتبار ۶ میلیارد تومان در قالب ۱۵ کلاسه به همت خیرین حقوقی بنا شد.
یکی از دانش آموزان کلاس یازدهمی میگفت بهترین تشکر برای سازندگان این مدرسه، خوب درس خواندن است، در میان بیانگیزگیهای شهرهای بزرگ برای تحصیل، انگیزه در این حوالی بیش از هر چیز دیگری به چشم میخورد و سن و سال هم نمیشناخت؛ البته کنکوریها از کمبود تجهیزات و امکانات گلایه داشتند و میترسیدند دسترسی نداشتن به کتابهای رنگارنگ تست و درسنامه و مواردی این چنینی آنها را از گردونه رقابت با سایر داوطلبان باز دارد.
البته در سال اول زلزله از توزیع تبلتهایی میان کنکوریهای سال اولی صحبت شد که با آموزش مجازی جلوی عقب ماندن آنها را از رقبا بگیرد اما فارغ از کارایی و عملکرد مثبت و منفی تبلتها و نقدهای به آن در منطقهای که به سختی آنتن دهی اینترنت داشت، گویی میدان پر طمطراق کنکور در این دوران هم که درهای دانشگاه ها به روی داوطلبانش به راحتی گشوده میشود؛ همچنان بهترین روزهای جوانی را درگیر خود میکند.
لرزهها بر پیکره جای جای این آب و خاک کم نبود و نخواهد بود، از روایت ثلاث و دانشآموزانش که بگذریم، هنوز کرمانشاه غم دارد، حال مردم خوب نیست، اطراف خانهها و کانکسها بهداشت حرفی برای گفتن ندارد؛ ساختمانها بدون هیچ آرایش شهری مرتبی کم و بیش ساخته میشوند، اما هنوز کانکسها در خیابانها خودنمایی میکنند.
مرزبان نظری مدیرکل نوسازی مدارس کرمانشاه میگوید تا یک ماه اول بعد از زلزله دانشآموزان در کانکس بودند، اما بعد به تدریج ساخت و سازهای مدارس به همت خیرین آغاز شد، مجموعا در پی این زمین لرزه ۷۸ مدرسه با ۴۱۵ کلاس درس در شهرستانهای زلزله زده آسیب دیدند البته هیچ کدام از مدارس به صورت کامل تخریب نشدند.
او به روال انجام کارها بعد از دو سال اشاره کرد و معتقد است زلزله برای کرمانشاه یک تهدید بود، ولی به فرصت تبدیل شد و به جای ۴۱۵ کلاس دو برابر آن را ساختیم، حالا مدارس خطرآفرین نداریم و مدارسی که بعد از زلزله ساخته شدند برای جانمایی از آزمایشهای ژئوتکنیک استفاده شدهاند تا استاندارد باشند و در ساخت ساختمانها از شیوههای پیچ و مهره بهره گرفتیم تا در حوادث بعدی آسیبی نبینند.
بنا بر اذعان نظری سرانه فضای آموزشی در مناطق زلزله زده از ۵/۷ به ۶/۴ متر مربع رسید و برای ساخت هر مدرسه رقمی حدود ۵ میلیارد تومان برآورد شد که در مجموع ۱۲۰ میلیارد تومان از سوی خیرین و حدود ۷۰ میلیارد تومان از سوی نوسازی مدارس برای ساخت مدارس در نظر گرفته شد.
ساخت و ساز مدارس ثلاث پایان یک کابوس برای اهالی آن نیست، اما کورسویی است تا امید به آیندهای بهتر داشته باشند، به روزهایی که فقط با وعدههای روی میز مسئولان محقق نمیشود و مرد میدان میطلبد تا حداقل امکانات و حقوق را فراهم کند؛ چند سال از اتفاق تلخ کرمانشاه میگذرد و اگر خیرین و تعهدات مالی آنها نبود پرونده ساخت مدارس نه تنها امسال بلکه سالهای دیگر همچنان مفتوحه بود.
انتهای پیام/
گزارش از آتوسا دولتیاری