به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان،کتاب من پیش از تو (Me Before You) یک رمان عاشقانه نوشته جوجو مویز است. این کتاب نخستین بار در ۵ ژانویه ۲۰۱۲ در بریتانیا چاپ شد. بلافاصله پس از انتشار این کتاب در صدر پرفروشترینهای بریتانیا جای گرفت و خیلی زود مورد توجه مجلات و رسانههای بینالمللی قرار گرفت.
من پیش از تو به مدت ۱۲ هفته از جمله کتاب های پر فروش نیویورک تایمز بود. این رمان عاشقانه نه تنها توانست به کتاب بسیار محبوبی در میان خوانندگان تبدیل شود؛ بلکه نظر مثبت اکثریت منتقدین را هم جلب کرد.
کتاب «من پیش از تو» اولین کتابی است که از جوجو مویز به فارسی ترجمه شده است. مریم مفتاحی مترجم کتاب درباره موضوع کتاب می گوید: شاید برخی ها فکر کنند که رمان من پیش از تو یک رمان عاشقانه است. اما من این تصور را ندارم. به نظرم یک داستان امیدبخش و سرشار از کشمکش های روحی و ذهنی است. به باور من مخاطبان ایرانی لطیف بودن این اثر را دوست دارند. احساساتی که در این رمان به بازی گرفته می شود، خواننده ایرانی را آرام می کند و در نهایت وقتی خواننده کتاب را به پایان می رساند، شاید اول دچار هیجانات مختلف روحی شود، اما بعدش به نوعی آرامش می رسد و به زندگی و مقوله هستی جور دیگری نگاه می کند. سوژه این رمان اصلا بومی نیست و در عین حال کاملاً ملموس و واقعی است. این رمان تمام مردم جهان را به چالش کشیده و دلیلش هم این است که به یک مقوله کاملاً انسانی پرداخته است.
مفتاحی همچنین گفته است: واقع گرا بودن داستان بسیار به جذابیت رمان کمک کرده است. به راحتی در افراد اثر کرده و خواننده خودش را جای تک تک شخصیتهای داستان قرار می دهد. شخصیت های داستان آدم هایی هستند که ما در اطراف خود می بینیم. اتفاقی که برای ویل می افتد، می تواند برای هر کسی رخ بدهد. پس باید زندگی را جدی گرفت و لحظاتش را لمس کرد. وقتی یک دانشجوی پزشکی پیغام می گذارد که بعد از این که کتاب را بستم رفتم شروع کردم به خواندن درس آناتومی تا برای امتحان آماده شوم، دوست دارم نهایت بهره را از لحظه لحظه عمرم ببرم چون زندگی به مویی بند است، خانم مویز به هدفش رسیده است.
من پیش از تو را می توان محبوب ترین کتاب جوجو مویز در ایران نامید.ادامه ای بر این کتاب با نام پس از تو نوشته شد که از طریق کتاب های پاملا دورمن در ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۵ منتشر شد.
لوییزا کلارک ۲۶ ساله با خانوادهاش زندگی میکند. او جاه طلب نیست و صلاحیتهای کمی دارد و مدام از خواهر کوچکترش، ترینا، کم میآورد. لوییزا که در تأمین خانواده کمک میکند، شغلش را در یک کافه محلی از دست میدهد. بعد از چندین تلاش بینتیجه، بالاخره یک موقعیت استخدامی خاص گیر میآورد: کمک برای مراقبت از ویل ترینر، یک مرد جوان موفق و ثروتمند که دو سال پیش در اثر سانحه موتورسیکلت فلج شدهاست. مادر ویل، کامیلا، لوییزای بیتجربه را استخدام میکند تا به زندگی ویل طراوت ببخشد. در این بین لوییزا با ناتان (پرستار مسائل پزشکی ویل) و استیون، پدر ویل، نیز ملاقات میکند.فیلم من پیش از تو به کارگردانی تیا شروک و بازی امیلیا کلارک و سم کلفلین در نقشهای اصلی، دستمایه اقتباس سینمایی قرار گرفت و توسط برادران وارنر در ۳ ژوئن ۲۰۱۶ اکران شد.
در ابتدا به خاطر اوقات تلخی و رنجش ویل، رابطه او و لوییزا سخت است. کمکم با مراقبتهای لوییزا، ویل روشن فکرتر میشود. لوییزا متوجه مچهای زخمی ویل میشود و بعداً میفهمد وقتی کامیلا درخواست او مبنی بر مرگ آسان از طریق دیگنیتاس را رد کرده، اقدام به خودکشی کردهاست. بعد از این ماجرا قرار شده ویل ۶ ماه زندگی کند و بعد درباره مرگ آسان تصمیم بگیرند.
لوییزا همراه با ترینا تصمیم میگیرد کاری کند این فکر از سر ویل خارج شود. طی چند هفته بعد، ویل آرامتر میشود شب پرواز ویل به سوییس برای پایان دادن به زندگیش، لوییزا برای آخرین بار با او ملاقات میکند. آنها قبول دارند که ۶ ماه اخیر بهترین اوقات زندگیشان بودهاست. ویل اندکی بعد در کلینیک میمیرد و طبق وصیت ثروت زیادی را برای لوییزا به جای میگذارد. با این پول او میتواند تحصیلاتش را ادامه دهد و به طور کامل زندگی را تجربه کند. رمان اینطور پایان مییابد که لوییزا در کافهای در پاریس است و آخرین نامه ویل را میخواند. بازخوردها برای کتاب من پیش از تو مثبت بودند. یو اس ای تودی و نیویورک تایمز هردو این کار را ستودند.
منتقد نیویورک تایمز گفت: "وقتی این رمان را تمام کردم، نمیخواستم آن را نقد کنم؛ میخواستم دوباره آن را بخوانم"مدافعان حقوق افراد ناتوان از کتاب و فیلم انتقاد کردند چون داستان بر این تأکید داشت که ویل برای جامعه مانند یک سربار است.
برشی از متن کتاب:
دلم واقعا برایش می سوخت. وقتی می دیدمش که به بیرون پنجره ماتش برده است، به نظرم غمگین ترین فردی آمد که به عمرم دیده ام. با گذر ایام، دریافتم شرایطش فقط مربوط به اسارت در صندلی چرخدار نیست، نه چون آزادی جسمی اش را از دست داده است، بلکه به فهرست بلندبالا و بی پایان مشکلات جسمی و روحی ای مربوط می شود که می توانند عواقب بدی در پی داشته باشند. با خودم فکر کردم اگر من جای او بودم احتمالاً به همین اندازه احساس درماندگی می کردم.
در بخش دیگری از کتاب می خوانیم:
من می دانم که می توانم خوشحالت کنم و مطمئنم که تو هم می توانی خوشبختم کنی…. تو از من آدمی ساختی که اصلاً تصورش را هم نمی کردم. حتی با این شرایطی که داری باز هم میتوانی شادم کنی. از تمام آدم های دنیا فقط می خواهم کنار تو باشم، تو را به هر کسی ترجیح می دهم، حتی این تویی که به نظر خودت از دست رفته است.
انتهای پیام/