به گزارش گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، محل برگزاری مراسم «خشتهایی به قامت یلدا» نزدیکیهای پل خلازیر از محلههای جنوب تهران بود؛ جایی که اگر کمی به اطراف آن با دقت نگاه کنید، قامت بلند کورههای آجر پزی را میتوانید ببینید.
از همان دور اولین تصویری که به چشم میخورد، بازی کودکان با وسایلی مثل تاب و تشکهای فنری است که برایشان در این مراسم فراهم کرده بودند؛ البته تصویر زیباتر که چشمها را نوازش میکند لبخند و شادی است که کودکان کار در حال بازی بر صورتهایشان نقش بسته. خنده و شادی کودکانی که در آنجا از اولین نیازهای زندگی محروم هستند و حالا در مراسم خشتهایی به قامت یلدا شادی و خنده میزبان حال و روزشان شده است.
مراسمی که به مناسبت شب یلدا برای بچهها برگزار می شود و دوباره صدای خنده کودکان کار در منطقه ای سراسر خاک و پر از زباله و خرابه خانههای کاهگلی طنین انداز میشود. اینجا تفریح هر روزه بچهها بالا رفتن از تپههای خاکی و کثیف است؛ اما هر کدام آنها قلههای بلندی در زندگی شان دارند.
از یکی پرسیدم «دوست داری بزرگ شدی چه کاره بشی؟» گفت: «دوس دارم پلیس بشم». وقتی پرسیدم: «چرا»، گفت: «تا دزدها را بگیرم؛ اینجا خیلی دزد دیدم و دوس دارم بگیرمشون». دختر بچه ای دیگر گفت: «دوس دارم معلم بشم به بچهها چیزهای خوب یاد بدم». آنها کودکانی هستند که آنجا درس میخوانند و کار هم می کنند؛ البته در کورههای آجرپزی که یک به یک به دلیل کسادی در حال خاموش شدن و از کار افتادن است. البته کارکردن بچهها با خاموشی این کورهها تمام نمیشد.
قسمت دیگر مراسم که بچهها را بسیار خوشحال کرد، خواندن سرود و قصه گویی توسط یکی از مجریان بود. بچهها هرکدام در نگاهشان واقعیتهای تلخی وجود داشت که حالا با این قصهها از آنها رها شده بودند.
مدیر فرهنگسرای مهر که مسئول هماهنگی برنامه بود، گفت: ما به تنهایی نمیتوانیم قدمهای بزرگی برای این کودکان برداریم. برگزاری این نوع مراسمها تنها تلنگری برای دیگران و ارگانهای مختلف است که پا درمیانی کنند و برای بهبود شرایط زندگی این کودکان کار کورههای آجرپزی فکری کنند. اینها به آن تربیت اجتماعی و فرهنگی درست در زندگی نمیرسند و در بلند مدت خود جامعه از آنها ضربه میخورد.
در کنار کودکان، والدینی هم با چشمهای نگران نشسته اند و به برنامههای نمایشی نگاه میکنند. از آنها پرسیدم که چه خواسته ای دارید، بیشترشان از کمبود آب شرب و گاز و وضعیت بد مالی میگفتند. یکی از آنها گفت: «ما اینجا آب آشامیدنی نداریم و آبی که برای فضای سبز است را با دبه پُر و استفاده میکنیم. سقف خانه مان در حال ریزش است و به دلیل مخارج بالا نمیتوانیم کاری برای آن انجام دهیم؛ البته بماند که همین خانه هم اجاره ای است.
در پایان بچهها در کنار کیک شب یلدا و سماور قدیمی و بادکنکهای رنگی عکس یادگاری گرفتند.
انتهای پیام/