گزارشگروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، آمریکا اگر چه بر اساس مقیاسهای قدیمی (ثروت اقتصادی، قدرت نظامی و میزان جمعیت) هنوز ابرقدرت برتر جهان محسوب میشود اما در جهانی که پر از رقیبان مدعی، تهدیدهای نامتقارن و تکنولوژی شبکهای است، مقیاسهای قدیمی اندازهگیری قدرت دیگر نمیتوانند نقش سابق را ایفا کنند.
فرضیه غالب در دوره پساجنگ سرد این بود، وضعیت ابرقدرتی آمریکا عاملی تعیینکننده برای نظم نوین جهانی است. امروزه این فرضیه دیگر معتبر نیست. همانطور که «هنری کیسینجر» گفت: «ما در حال روبهرو شدن با دورهای هستیم که در آن کشورها فراتر از محدودیت هر نظمی آینده را رقم میزنند. نظم نوین جهانی پساجنگ که توسط آمریکا و متحدانش ایجاد و دفاع شد، در حال فروپاشی است. نظم نوین جهانی دیگر با منابع قدیمی و موارد استفاده از قدرت آمریکا مطابقت ندارد.»
بشیتربخوانید :اظهارات عجیب ترامپ در توجیه استفاده از گاز اشکآور علیه پناهجویان
دکتر نادیا شادلو، در مطلبی که در موسسه هوور منتشرشده به افول آمریکا در منطقه غرب آسیا و در سطح جهان با وجود رقبایی همچون ایران، روسیه و چین پرداخته است. او نوشت: به استثنای تهدیدات ایجادشده توسط تسلیحات هستهای، قدرت جهانی دیگر معنایی دارد. امروزه همین عبارت مذکور، کارایی و سودمندی (تنها تعداد معدودی از کشورها در جهان) را محدود کرده است.
نخست، کشورها و دیگر بازیگران، قدرت را از درون مناطق جغرافیایی نه از سرتاسر دنیا به نمایش میگذارند؛ بنابراین توازن نفوذ و اسباب اقتصادی، سیاسی و نظامی در این مناطق، یک مقیاس مهم و پراهمیت در زمینه قدرت است.
دوم، ماهیت قدرت امروز غیرمتمرکز و پراکنده است. بازیگران بیشتری در مقایسه با 50 سال گذشته میتوانند در شکل دادن به جهتهای سیاسی، اقتصادی و نظامی شرکت کنند. همچنین این عرصه از بازیگران دولتی و غیردولتی پرشده که از تکنولوژی و تاکتیکهای نامتقارن در جهت تامین منافع خود استفاده میکنند.
سوم، قدرت در اختیار کسانی است که میتوانند سریعا اشخاص دیگری را به انجام دادن امور خود مجبور کنند. این امر مربوط به کسانی است که میتوانند در نشان دادن عکسالعملی مناسب از اسباب سیاسی، اقتصادی و نظامی خود بهراحتی استفاده کنند.
قدرت از جانب مناطق
بازیگران دولتی از قبیل چین، روسیه، ایران و بازیگران غیردولتی از قبیل گروههای جهادی، آمریکا را با چالشهای بسیار مهمی روبهرو میکنند. هریک از این چالشها، رقابتی هستند که ویژگی و پویایی منحصر به خود را دارند. ویژگیهای مشترک این بازیگران از این قبیل هستند: توانایی رو به افزایش برای آزادانه بازی کردن در مناطق حساس جهان، از پایه نابود کردن قوانین نظم بینالمللی پساجنگ جهانی دوم و تهدید کردن سلطهگری دولتهای این مناطق. حمله روسیه به اوکراین، موازنه قدرت در اروپا را برهم زد و وضعیت جدیدی را پایهریزی کرد که در آن روسیه میتواند قدرت خود را به نمایش بگذارد.
پدافند روسیه تمامی دولتهای حوزه دریای بالتیک، اکثر مناطق لهستان و اوکراین را دربرمیگیرد. مسکو با دوباره مسلح شدن در داخل و اطراف کالینینگراد (شهر بندری روسیه) قادر خواهدبود از ورود دیگران به دریای بالتیک جلوگیری کند و دسترسی به این دریا را غیرممکن سازد. چین به نظامی کردن جزایر مصنوعی در دریای جنوبی چین ادامه میدهد که در پی آن، منطقه اساسا به یک پایگاه نظامی عظیم برای چین تبدیل شده است. شی، رئیسجمهور چین در نوزدهمین کنگره حزب کمونیست سال 2017 بیان کرد: «ساخت جزایر مصنوعی نشان میدهد چین در حال نزدیک شدن به مرکز صحنه نمایش قدرت در جهان است.»
بهطور مشابه، فیلیپ دیویدسن، فرمانده و دریادار فرماندهی اقیانوس هند- آرام ایالاتمتحده آمریکا اذعان داشت: «چین هماکنون در موقعیتی است که میتواند نفوذ خود را تا هزاران مایل به سمت جنوب و اقیانوسیه گسترش دهد و اکنون قادر است در دریای جنوبی چین هرگونه درگیری مختصری را با آمریکا مهار کند.» ایران به شکل دادن به تحولات قدرت در غرب آسیا (خاورمیانه) ادامه میدهد. رسیدن به ثبات در خاورمیانه به ایجاد گروههایی بستگی دارد که درست در نقطه مقابل و ضدحزبالله قرار بگیرند. حتی پس از افول داعش، گروههای جهادی در منطقه به فعالیت خود ادامه دادهاند و متحدان و همتاهای آمریکا را با خطری جدی روبهرو کردهاند. توانایی این رقیبان و دشمنان در زیر پا گذاشتن قوانینی که کشورهای دموکرات را به هم متصل میکند، بهنوعی یک امتیاز نامتقارن محسوب میشود که در آن قدرت و توانایی آمریکا علیرغم ابرقدرت بودنش کاهش مییابد. علاوهبر این، درحالی که نفوذ آمریکا در منطقه کم میشود، رقیبان ما از تمرکز داشتن بر منطقهای که از هر چیزی برای آنان مهمتر است، سود میبرند.
پراکندگی قدرت
آمریکا به دلیل ویژگیهای منحصربهفردش از قبیل جامعه و اقتصاد باز و نیروهای نظامی که بهشدت شبکهای هستند، در برابر تهدیدات نامتقارن آسیبپذیر است. تنها با نگاهی اجمالی به عناوین مهم اخبار هفته میبینیم چگونه بازیگران دولتی و غیردولتی میتوانند با گسترش تکنولوژی از طریق اسباب سایبری، اطلاعاتی و زیستی، آسیبهای جدی ایجاد کنند. تعدادی از این بازیگران با استفاده از ابزار سایبری تقریبا سادهای، بیلیونها دلار به افراد و شرکتهای آمریکایی خسارت وارد کردهاند. بازیگران دولتی از قبیل چین نهتنها اطلاعات ارزشمندی را دزدیدهاند، بلکه استفاده آنان از دستاورد سایبری، اعتبار سیستمهای تسلیحاتی آمریکا را زیرسوال برده است؛ اما وزارت دفاع در این راستا فقط با میزان آسیبپذیری ما دستوپنجه نرم میکند. اسباب در دسترس افراد و گروههای کوچک و سودمندی آن در طول 10 سال گذشته بهطور چشمگیری افزایشیافته است.
همانطور که «جیکوب گریجل» نوشته است، ازدیاد تسلیحات مرگبار به گروهها قدرتی میبخشد که دیگر برای کشنده یا استراتژیست بودن نیازی به تجهیزات گسترده یک دولت ندارند. ابزارهای قدیمی مورد استفاده در امر کشورداری از قبیل بازدارندگی و دیپلماسی بهسختی در مورد این بازیگران مثمرثمر است. مشکل میتوان از افرادی بازداری کرد که تعداد کمی دارند، سیار هستند و مکان مشخصی ندارند تا بتوان آنان را مورد هدف قرار داد؛ و مشکل میتوان با گروهی مذاکره کرد که سلسله مراتبی نیست و خشونت برای آنان راهی برای اتحاد و انسجام است.
از 200 سال گذشته بهعنوان دوره باثبات یاد میشود؛ اما با ظهور گسترده جنگ مدرن نقشهها به هم خورد و موازنه قدرت از بین رفت. گرایشهای امروز ممکن است جهان را به جهانی دیگر تبدیل کند؛ جهانی که با خشونت مداوم (شاید در سطح پایین و پراکنده اما نامتناسب و مختلکننده) ایجادشده توسط جنگهای بیسرانجام آشفته میشود و درنهایت در پی آن، توزیع و توازن قدرت به هم میریزد. شمار زیادی از بازیگران بهعلاوه دنبال کردن دموکراتیزاسیون خشونت، در حال توسعه و گسترش تکنولوژیهای مخرب از قبیل هوش مصنوعی هستند. بهسرعت تکنولوژی در حالتوسعه پیشرفت به یک نیروی فعال در جهان تبدیل میشود. به دنبال آن زندگی فردی و روابط جغرافیای سیاسی تغییر میکند و ماهیت درگیری و کشورداری تحت تاثیر قرار میگیرد.
کشورهای زیادی از قدرتهای اصلی گرفته مانند چین و روسیه تا قدرتهای کوچک اقتصادی از قبیل اسرائیل و سنگاپور به میزان چشمگیری در حال سرمایهگذاری در تکنولوژی هوش مصنوعی هستند. کشورهای مستبد میتوانند از این تکنولوژی در جهت تغییر رفتارهای نامطلوب استفاده کنند، کنترل و نظارت بر مردم را افزایش دهند و گروههایی از جمعیت را سرکوب کنند. هوش مصنوعی و تکنولوژیهای دیگر چه بهعنوان قسمتهای به کار گرفتهشده در زیرساختهای موجود و چه بهعنوان فراهمکننده مفاهیم جدید در عرصه قدرت نظامی از قبیل همتازی، میتوانند شیوههای نوین را جایگزین شیوههای قدیمی نبرد و تخریب کنند و فضای رقابتی را گسترش دهند. بازیگران غیردولتی میتوانند به قابلیتها و الگوریتمهای سادهتر دسترسی داشته باشند تا از این طریق قدرت ویرانگر خود را افزایش دهند. هوش مصنوعی و تکنولوژیهای نوظهور دیگر مانند رباتیک، ویرایش ژن و تولید افزایشی میتوانند ماهیت سیاست و نظام سیاسی را تغییر دهند و دولتها را قادر سازند، فضای رقابتی را گسترش دهند.
«مایکل هورو ویتس» اینگونه استدلال میکند: «اگر آمریکا علیرغم نوآور بودنش در امر تکنولوژی، رهبری نظامی و اقتصادی را بدون چونوچرا قبول کند و نتواند هوشیارانه و زیرکانه از این تکنولوژی در بخش امنیت ملی استفاده کند و برتری آمریکا را حفظ کند، این کشور در معرض خطر قرار میگیرد.»
بهکارگیری قدرت
توانایی عمل و عکسالعمل نشان دادن به تهدیدات و متوقف کردن آنها بهمحض ظهور یک امر حساس است؛ اما موضوع دستکم گرفتهشده در امر قدرت است. آمریکا علیرغم ابرقدرت بودنش، بهسرعت یا بهطور موثر، خود را با تهدیدات ایجادشده توسط رقیبان (بازیگران دولتی و غیردولتی) هماهنگ نکرده است.
درحالی که بسیاری از رقبا زیرک هستند، آمریکا در عکسالعمل نشان دادن، بسیار کند است. تقریبا یک سال طول میکشد که آمریکا به اقدام چین در هک کردن سایت دفتر مدیریت منابع انسانی آمریکا که حاوی اطلاعات امنیتی فوقالعاده حساس بیش از 20 میلیون آمریکایی است، پاسخ دهد. همه میدانند سرعت فرآیند تصمیمگیری وزارت دفاع آنقدر پایین است که وقتی سیستم نظامی پیشرفته آماده مقابله میشود، تصمیم گرفته شده دیگر بلااستفاده است. قانونی که میتواند همکاری بین بخشهای خصوصی و دولتی را در زمینههای حساس بهبود ببخشد، در باتلاق رقابت بین افراد متعصب کنگره گرفتار است. علاوهبراین، در حالی که راهحلها ناپایدار و زودگذر هستند، توصیف آسیبپذیری آمریکا در سراسر زیرساختهای حساسش در بیش از دو دهه، اکنون به امری جدیتر تبدیلشده است.
از منظر ژئواستراتژیک اخیر که بهطور مداوم با تنش تخریب و ساخت روبهرو است، خشکی و منعطف نبودن سازمانها، یک خطر استراتژیک جدی محسوب میشود. همانطور که استراتژی امنیت ملی ترامپ نشان میدهد، اگرچه دولتها و سازمانهای سرکوبگر در بسیاری از نقاط آسیبپذیر هستند؛ اما اغلب زیرکانهتر و سریعتر، اسباب اقتصادی، نظامی و بهخصوص اطلاعاتی را برای رسیدن به اهداف خود بهطور یکپارچه به کار میگیرند. در نتیجه، دشمنان و رقبای ما با این موفقیتهای پیدرپی، دستاوردهای راهبردی خود را با گذشت زمان افزایش میدهند و موقعیت جدید پدیدار میشود؛ و آمریکا خودبهخود بهجای اینکه اقدامی پیشگیرانه انجام دهد، حالت تدافعی و واکنشی به خود میگیرد. در زمانی مناسب اقدامی مناسب و با مهارت انجام دادن، قابلیتی است که باید یک اولویت اصلی و مرکزی در امنیت ملی باشد. بازیگرانی از منافع بیشتر سود میبرند که بتوانند از همه اسباب قدرت خود با سرعت، بهزیرکی و اغلب همزمان استفاده کنند. درگذشته آمریکا میتوانست برای جبران خسارت ناشی از روند تصمیمگیری کنْد بهتر از دیگران عمل و بیشتر هزینه کند؛ کاری که اکنون قادر به انجام آن نیست.
امروزه نمونههای سازمانی، قانونی و اداری که در دوره پساجنگ جهانی دوم ظاهر شدهاند، برای همیشه به اندیشه و اقدامی قدیمی و منسوخ تبدیل شدهاند که با آنها بهسختی میتوان به تهدیدات اخیر پاسخ داد یا از فرصتها نفع برد. عمدتا اقدام واکنشی آمریکا به موقعیتهایی محدود میشود که در آن یک سازمان، ظرفیتها و بودجهها را کنترل میکند و قدرتی واقعی در اختیار دارد؛ بنابراین فرماندهیهای جنگی ما از قبیل ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا یا ستاد فرماندهی عملیات ویژه این کشور تمایل دارند سریعا در صحنه جنگ پاسخ دشمن را بدهند. وزارت خزانهداری آمریکا نیز تقریبا همه اسباب و اختیارات مربوط به اعمال تحریمها را کنترل میکند. متاسفانه در زمانی که لازم است قسمتهای مختلف دولت همزمان پاسخگو باشند، چنین اقداماتی (که همراستا با هم حرکت کنند) در زمان مقابله با مشکلات وجود ندارند. دقیقا به این دلیل که ما در عرصه تعاملات مستمر سیاسی، نظامی و اقتصادی زندگی میکنیم و سرعت شکلگیری این تعاملات با تکنولوژی افزایش مییابد، قدرت در اختیار آن دسته از بازیگران دولتی و غیردولتی قرار میگیرد که بتوانند نمونههای عملیاتی لازم را در جهت دستیابی به نتایج مطلوب، توسعه و گسترش دهند. ابرقدرت بودن یک امتیاز ثابت و همیشگی نیست.
منبع: روزنامه فرهیختگان
انتهای پیام/