به گزارشگروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، جوان ترین فرمانده قرارگاه جهادی،کارآفرین،طراح و مجری ایده های اقتصادی با هدف رفع مشکلات معیشتی مردم ، تلاش برای کوتاه کردن دست دلالان از چرخه اقتصاد خُرد، اشتغالزایی برای جوانان و زنان سرپرست خانوار بهانه هایی است که ما رامجاب می کند سراغ «مهدی رفیعی» در اولین سال از دهه دوم عمرش برویم.
«اهل همّت رخنه در سدّ سکندر می کنند/این سبُک دستان، کلید فتح را دَندانه اند» این تک بیت صائب تبریزی بهترین وصف حال این روزهای «مهدی رفیعی» است. جوانترین فرمانده جهادی که حالا نه تنها مُهرکارآفرین به پیشانی اش خورده و در این شرایط سخت اقتصادی خط تولید راه انداخته، بلکه برای زنان سرپرست خانوار هم اشتغالزایی می کند و اجرای ایده های ناب اقتصادی از دیگر افتخاراتش است.
«مهدی رفیعی» اُسامه بن زید این روزهای ماست. اُسامه، جوانی 20 ساله بود که پیامبر در صدر اسلام او را به فرماندهی لشگرش برای نبرد با امپراتوری روم انتخاب کرد و حالا این روزها مهدی رفیعی در اولین سال از دهه دوم عمرش فرمانده لشگری 650 نفری از جهادگران است و خاطرات دلاوری های اسامه را در میدان نبرد دوباره زنده کرده است. اما در نبردی متفاوت. جهاد و نبرد برای آبادانی. زندگی و خاطرات این جهادگر جوان شنیدنی است و زنگ بیدارباشی برای همه جوان ها.
برای گفتن از این روزهای جوان ترین فرمانده قرارگاه جهادی ایران باید در خاطرات کودکی اش سرک کشید و آنها را مرور کرد. اینکه این قصه از کجا شروع شد. شاید 12سال قبل روزی که بهاره؛ دختر جهادگر خانواده رفیعی برادر کوچک 9 ساله اش را به اردوی جهادی در یکی از روستاهای محروم کرمانشاه دعوت کرد فکرش را هم نمی کرد اولین حضور چنین انقلابی را در دل پسربچه کوچک ایجاد کند. آنقدر که او شیدا و واله جهاد شود. اما این اتفاق افتاد و ورق زندگی مهدی از همان زمان برگشت.«بهاره رفیعی» می گوید:«مهدی بعد از اولین اردوی جهادی بزرگ شد، آنقدر که من فکر می کردم دیگر نمی شناسمش اما این تغییرات را به فال نیک گرفتیم. شهید باکری، همت، بروجردی و شهید خرازی همه زندگی مهدی شدند.
می گفت من هم می خواهم مثل شهید باکری باشم. مثل شهید همت زندگی کنم. هر قدر زمان بیشتری می گذشت انگیزه برادرم برای اعزام به اردوی جهادی بیشتر می شد.»
پسر 9 ساله ای که پدرِ مادرش می شود. این جمله، تعبیر یک مادر است از اتفاقی که روح و روان پسر کوچکش را تسخیر کرد. مادر می گوید:« مهدی 9 ساله بود که چند هفته به همراه خواهرش در یکی از روستاهای کرمانشاه خدمت کرد. من مخالف رفتنش بودم. حق داشتم. نگران خورد و خوراک و آسایش تنها پسرم باشم. اما وقتی برگشت دنیایش عوض شده بود.
تا یک هفته از اتاقش بیرون نمی آمد. تصاویری که از محرومیت مردم در روستاهای دور افتاده دیده بود آنقدر روحیه اش را حساس کرده بود که با یک تلنگر گریه اش می گرفت. سفره که می انداختم لب به مرغ و گوشت نمی زد.» «زهرا رفیعی» ادامه می دهد:« بعد از چند روز به خودش آمد و رفتارش شبیه به آدم های سن و سال دار شده بود. تصور می کردم او پدر من است نه من مادر او. اجازه نمی داد در خانه مان حتی یک قطره آب هدر برود. تا می دید آب در حال اسراف شدن است سراسیمه جلو می آمد و می گفت مادر می دانی در روستای تاویران زن ها و بچه ها باید چقدر پیاده راه بروند تا بتوانند یک سطل آب پر کنند؟ اصلا دلخوشی های پسرم تغییر کرده بود. بعدازظهرها به جای بازی با هم سن و سال هایش در کوچه آنها را دور خودش جمع می کرد و از شور و حال اردوهای جهادی برایشان می گفت. مهدی در 9 سالگی آنقدر تاثیرگزار شده بود که توانست بسیاری از نوجوانان بچه محل را عضو گروه جهادی کند.»مهدی رفیعی علاوه بر هم سن و سال هایش مادر را هم به جمع گروه های جهادی اضافه کرد، درد و رنج مردم نیازمند برای مادر هم آنقدر مهم شد که او را بانی راه اندازی یک خیریه جمع و جور خانوادگی کرد، در بعضی از اردوهای جهادی هم با مهدی و دخترش همسفر می شد و خودش می گوید:«بهترین روزهای عمرم در ایامی رقم خورد که همراه با دختر و پسرم به اردوی جهادی می رفتیم.»
ماجرای جالب جوان ترین مسئول قرارگاه جهادی هر چه می گذرد شنیدنی تر می شود. مهدی رفیعی اولین گروه جهادی را در 13سالگی راه انداخت. او می گوید:« اوایل من را باور نمی کردند. حق هم داشتند. سن و سالی نداشتم. اما وقتی پای کار رفتم، جهادگران پیشکسوت مرا پذیرفتند. بعد از آن بود که با روش های مختلف جوانان و میانسالان را جذب گروه های جهادی کردم. محروم ترین و دورافتاده ترین روستاهای کشور را برای خدمت انتخاب می کردیم.» با تلاش های مهدی هر سال یک گروه به جمع گروه های جهادی اضافه می شد و جهادگران پیشکسوت از قدرت نفوذ این نوجوان هفده هجده ساله در عجب می ماندند. مهدی در 19 سالگی قرارگاه جهادی طلیعه داران ظهور را با 13 گروه جهادی که خودش بانی شکل گیری همه آنها بود، راه اندازی کرد و مسئولان، سکان هدایت این قرارگاه را به درایت و همت او سپردند. او بانی روش های متفاوت برای محرومیت زدایی شد. علاوه بر سفرهای جهادی به روستاهای محروم ایران در بازه های زمانی مختلف، خدمت رسانی به مردم محروم در روستاهای اطراف پایتخت را هم در برنامه اش قرار داد. این روزها عزمش را برای اشتغالزایی و محرومیت زدایی در روستای کوره فرنگی جزم کرده است. روستایی که در جنوبی ترین محدوده پایتخت قرار دارد . رفیعی با همکاری قرارگاه جهادی امام رضا(ع) سامانه ای را برای شناسایی نیازمندان راه اندازی کرده اند. او می گوید:« در این سامانه، 4 هزار و 500 خانواده نیازمند را شناسایی وثبت کرده ایم تا بتوانیم برای رفع نیازهای مختلف آنها به صورت ساماندهی شده عمل کنیم.» توزیع غذای گرم در میان کارتن خواب ها، کمک به معتادان برای تولد دوباره، آماده کردن بانک اطلاعات از خانواده شهدا و جانبازانی که درگیر مشکلات مختلف هستند از روش های متفاوتی است که این فرمانده جوان برای تحقق اهداف نابش به کار برده است.
جوانان جهادی قرارگاه طلیعه داران ظهور هر هفته فرزندخوانده یکی از پدران و مادران شهدا می شوند و از دل این اتفاق چه خاطرات نابی رقم می خورد. رفیعی می گوید:« بسیاری از پدران و مادران شهدا پیر و تنها و از کار افتاده هستند. من سعی کردم آنها را شناسایی کنم. آخر هر هفته، جوانان جهادگر بر اساس برنامه ریزی که انجام دادم سراغ یکی از خانواده ها می رویم و با این جمله مهمانشان می شویم؛ اجازه می دهید فرزندتان باشیم؟ هر کاری از دستمان بر بیاید برایشان انجام می دهیم. از تمیز کردن خانه و سرویس بهداشتی و انجام خرید خانه گرفته تا بردن آنها به پارک و دکتر و تامین نیازهای آنها و نشستن پای حرف ها و خاطراتشان. امروز وظیفه ماست که دِینمان را به پدران و مادران شهیدان ادا کنیم. نباید منتظر بنشینیم تا بنیاد شهید و مسئولان به داد تنهایی و مشکلات آنها برسند. یادم می آید یک هفته به دیدن مادر شهیدی رفتم که خانه اش در دروازه غار بود. این مادر، تنها فرزندش شهید شده بود، بعد از فوت همسرش تنهای تنها شده بود و در محله ای زندگی می کرد که در قُرق معتادان بود. از ترس آنکه معتادان نیمه شب برای دزدی به خانه اش نیایند، یک سگ را نگهبان خانه اش کرده بود. وقتی سراغش رفتم و گفتم می خواهم پسرت باشم یک دل سیر گریه کرد. از آن زمان هر هفته، من یا یکی از بر و بچه های جهادگر به دیدن این مادر می رویم.»
این روزها که همه از ضرورت حمایت از کالای ایرانی و اقتصاد مقاومتی می گویند، جهادگر ۲۱ ساله علاوه بر همه تلاش هایش برای آبادانی و محرومیت زدایی، ید طولایی در اشتغالزایی هم دارد. آقا مهدی آستین همت را بالا زده و در یکی از روستاهای اطراف پایتخت کارگاه روغن کشی از دانه های طبیعی را راه اندازی کرده است. رفیعی می گوید:«صنایع تبدیلی یکی از مصادیق اقتصاد مقاومتی است و من سعی کردم برای اشتغالزایی و کارآفرینی سراغ یکی از صنایع تبدیلی بروم و به همین دلیل، کارگاه روغن گیری را انتخاب کردم. ما از روغن کنجد شروع کردیم و حالا در کارگاه مان 89 نوع روغن از دانه های طبیعی تولید می شود.» رفیعی ادامه می دهد:«در صنعت روغن گیری سعی کردم از بهترین مواد اولیه استفاده کنم تا محصول تولید شده با بالاترین کیفیت به دست مصرف کننده برسد.» برکت راه اندازی کارگاه روغن کشی این بسیجی کارآفرین، روزی حلال را چاشنی زندگی 15 زن سرپرست خانوار کرده است.
راه اندازی سامانه اینترنتی فروش مستقیم و بدون واسطه محصولات غذایی و کالاهای مختلف، مهم ترین ایده این روزهای جهادگر کارآفرین است. سامانه فروشی که به گفته مهدی رفیعی شبیه به استارت آپ ها عمل می کند، دست واسطه ها و دلال ها را کوتاه کرده و در این شرایط سخت اقتصادی، محصولات غذایی و کالاهای مختلف را با قیمت واقعی آن به دست مصرف کننده می رساند. رفیعی می گوید:«مقدمات راه اندازی این سامانه اینترنتی فراهم شده است. همراه با اعضای یکی از گروه های جهادی لیستی از کارآفرینانی که در تهران و شهرستان های اطراف تهران کارگاه دارند، تهیه کرده ایم. افرادی که کارآفرینی کرده اند و محصولات غذایی تولید می کنند. تولیدات من و کارآفرینان دیگر در سامانه اینترنتی فروش عرضه می شود و بدون حضور واسطه ها و دست به دست شدن در بازارهای مختلف با قیمت اولیه به دست مصرف کننده می رسد.» رفیعی ادامه می دهد:«در شرایط اقتصادی فعلی مهم ترین برگ برنده ای که می تواند باعث کاهش هزینه های اقتصادی خانواده ها شود، کوتاه شدن دست دلال ها از بازار فروش کالاها است.»
ایده های جهادگر کارآفرین به اشتغالزایی در کارگاه روغن کشی و راه اندازی سامانه اینترنتی فروش بی واسطه محصولات ختم نمی شود. مهدی رفیعی سر پر سودایی دارد و می خواهد با کمک کشاورزان داخلی پایانی تلخ را برای میوه های لوکس وارداتی در ایران رقم بزند. رفیعی می گوید:«این روزها که واردات میوه های لوکس خارجی به یک مُد تبدیل شده من شرایط کشت این میوه ها را در ایران مطالعه کردم. زمین کشاورزی که مناسب کشت سه نوع از این میوه ها از جمله فیسالیس است را پیدا کردم و می خواهم بعد از تهیه بذر، با کمک کشاورزان روستاهای اطراف تهران این میوه را در کشور خودمان و با قیمت مناسب برداشت کنیم. در حال حاضر بسیاری از دلالان این میوه ها را با پایین ترین کیفیت و بالاترین قیمت در بازار عرضه می کنند و خرید و فروش میوه های لوکس وارداتی به یک تجارت پرسود برای دلالان تبدیل شده است.»
منبع: فارس
انتهای پیام/
جوان ترین و متفاوت ترین فرمانده را بشناسید