به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ مرور خاطرات جنگ 33روزه رژیم صهیونیستی ضد حزبالله لبنان تنها بهمعنی تکرار خاطرات زیبای تاریخی نیست، بلکه زنده نگه داشتن یکی از نقاط عطف عملکرد و تأثیرگذاری مقاومت در لبنان است که همچنان پیامدهای خود را در منطقه دارد و بخشی جداییناپذیر از موازنه قدرت بازدارنده در برابر دشمن صهیونیستی است. این جنگ باعث شد اسرائیل محدودیت قدرت و توان خود برای استفاده از ابزار نظامی را بشناسد.
آنچه در این مجموعه مطالب مورد بررسی قرار میگیرد، یادداشتهای علی شهاب تحلیلگر مسائل راهبردی منطقه است که در پایگاه خبری شبکه ماهوارهای المیادین بهمناسبت سالروز جنگ 33روزه منتشر شده است.
حادثه کفرجلعاد سیلی محکمی برای تیپ ویژه چتربازان رژیم صهیونیستی بود که نوک پیکان عملیات زمینی دشمن صهیونیستی ضد حزبالله لبنان بهشمار میرفتند. این تیپ بخشی از نیروی زمینی ارتش اسرائیل بود که تحت فرماندهی منطقه مرکزی قرار داشت.
نخستوزیر رژیم صهیونیستی وقتی میخواست دستاوردهای جنگ را در برابر وزرای کابینه خود برشمرد، با افتخار از دستاوردهایش صحبت میکرد و میگفت که معجزه بزرگی از سوی خداوند برای ملت اسرائیل در جنگ ضد حزب الله شکل گرفت و اگر این جنگ بهتعویق میافتاد، معلوم نبود چه شرایطی پیش میآمد و برد موشکهای حزبالله به کجا میرسید.
در همین لحظات بود که یکی از کارمندان دفتر نخستوزیری رژیم صهیونیستی برگه کوچکی را به اولمرت داد که چهره او را تغییر داد. رانی بار وزیر صهیونیست اصرار داشت که از محتویات این یادداشت اطلاع پیدا کند. اولمرت با ناامیدی پاسخ داد که موشکهای حزبالله لبنان در نزدیکی منطقه کفر گلعادی فرود آمده و چندین نفر کشته و زخمی شدهاند.
واقعیت این بود که نیروهای ذخیره چترباز رژیم صهیونیستی در گردان 9255 در نزدیکی منطقه مقبرة الاسد تجمع کرده بودند. اما یک موشک کاتیوشا به این منطقه اصابت کرده و بلافاصله 12 نظامی رژیم صهیونیستی بههلاکت رسیده و 12 تن دیگر زخمی شدند.
شرایط بهگونهای بود که کفشهای نظامیان اسرائیلی بهروی دیوارهای مقبره آویزان شده بود. این تیپ از افرادی بودند که دو روز پیش احضاریه خود را دریافت کرده بودند تا جایگزین تیپ ناحال در منطقه الطیبة شوند.
حادثه کفرگلعاد سیلی محکمی برای تیپ چتربازان ویژه رژیم صهیونیستی بهشمار میرود که نوک پیکان عملیات زمینی ضد حزبالله بودند. این تیم از نیروهای زمینی ارتش اسرائیل بهشمار میرفت و تحت فرماندهی منطقه مرکزی رژیم صهیونیستی قرار داشت.
در همان روز اتفاقات دیگری در منطقه مارون الرأس و عیتا و بنتجبیل رخ داد. ارتش رژیم صهیونیستی از یک تیپ نظامی بهفرماندهی هگای مردخای برای اشغال مناطق مرزی استفاده کرد.
ارزیابی فرماندهی منطقه شمالی این بود که اجرای این مأموریت به 2 ساعت زمان نیاز دارد. این ارزیابی مبتنی بر مانورهای متعددی بود که قبل از آغاز جنگ برای اشغال روستاهای مرزی جنوب لبنان شبیهسازی شده بود، اما محاسبات نظری و تحلیلها با واقعیتهای میدانی جور در نمیآمد.
بعد از مدت کوتاهی مردخای مجبور به درخواست کمک از یگان ایگور شد تا کشتهها و زخمیهای خود را که در محاصره نیروهای حزبالله قرار گرفته بودند، از منطقه مارون الرأس خارج کند.
در عیتا نیز بالگردهای رژیم صهیونیستی بلافاصله برای خارج کردن مجروحان و چهار کشته رژیم صهیونیستی وارد عمل شدند. در بنتجبیل نیز حادثه معروف «پرچم دروغین» اتفاق افتاد.
مردخای فرمانده تیپ ناامیدی خود را مخفی نکرد و عامل شکست خود را تعدد تغییرات در دستورات صادرشده از سوی مراجع بالاتر در جریان درگیریها دانست. وی در عین حال اذعان کرد که در زمینه اصرار برای اشغال منطقه قدیمی عیتا الشعب اشتباه کرده است.
مردخای بهروی بالگردی بود که رزمندگان حزبالله بعد از بلند شدن آن در منطقه یاطر آن را هدف قرار داده بودند. این اتفاق پس از آن افتاد که عملیات هلیبرن نیروهای رژیم صهیونیستی از طریق این بالگرد انجام شد.
رسانههای رژیم صهیونیستی این روز را روز سیاه و شوم در تاریخ ارتش اسرائیل توصیف کردند، حتی یکی از مشاوران نخستوزیر اسرائیل اعلام کرد که این همان روزی بود که اولمرت جنگ را باخت.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/