تفسیر آیات 122-123سوره انعام را اینجا بخوانید.

به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛قرآن سراسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی است. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتماً اثرات آن را خواهیم دید. برای آگاهی‌ و فهم بهتر و بيشتر آيات قرآن كريم هر شب تفسير آياتی از اين معجزه الهی را برای شما آماده می‌كنيم.
انعام، ششمین سوره قرآن است و داراي 165 آيه و مكي مي باشد.در فضیلت این سوره از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است: «سوره انعام به یکباره بر من نازل شده و هنگام نزول، هفتاد هزار فرشته که در حال تسبیح «سبحان الله» و تمجید «الحمدلله» گفتن هستند آنرا مشایعت و همراهی کردند. هر کس این سوره را بخواند این 70هزار فرشته در شب و روز، به تعداد آیات سوره انعام بر او درود می فرستند.
در روایتی دیگر از ایشان آمده است: «هرکس سوره انعام را قرائت نماید، برای او پاداشی از درّ، به وزن همه چهارپایانی که خداوند در دار دنیا آن را آفریده است، خواهد بود و به تعداد تمام درّها، صد هزار حسنه و صدهزار درجه به او عنایت می شود...»
امام جعفر صادق علیه السلام نیز در این باره فرموده است: سوره انعام به صورت کامل و یکباره بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است. پس آن را عظیم و عزیز بدارید. زیرا در 70 جای آن نام خداوند برده شده است و اگر مردم می دانستند چه آثار و برکاتی در این سوره نهفته است ان را رها نمی کردند

تفسیر آیات122-123 سوره انعام
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۲۲﴾
آيا كسى كه مرده[دل] بود و زنده‏ اش گردانيديم و براى او نورى پديد آورديم تا در پرتو آن در ميان مردم راه برود چون كسى است كه گويى گرفتار در تاريكيهاست و از آن بيرون‏ آمدنى نيست اين گونه براى كافران آنچه انجام مى‏ دادند زينت داده شده است (۱۲۲)
وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَابِرَ مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُوا فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُرُونَ ﴿۱۲۳﴾
و بدين گونه در هر شهرى گناهكاران بزرگش را مى‏ گماريم تا در آن به نيرنگ پردازند و[لى] آنان جز به خودشان نيرنگ نمى‏ زنند و درك نمى كنند (۱۲۳)

شان نزول :
در شان نزول آيه اول چنين نقل شده است : ابو جهل كه از دشمنان سر سخت اسلام و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بود روزى سخت آن حضرت را آزار داد، حمزه عموى شجاع پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه تا آن روز اسلام را نپذيرفته بود و همچنان در باره آئين او مطالعه و انديشه مى كرد، و در آن روز طبق معمول خود براى شكار به بيابان رفته بود هنگامى كه از بيابان برگشت از جريان كار ابو جهل و برادرزاده خويش با خبر شد، سخت برآشفت و يكسر به سراغ ابو جهل رفت و چنان بر سر - يا بينى او - كوفت كه خون جارى شد و با تمام نفوذى كه ابو جهل در ميان قومو عشيره خود و حتى در ميان مردم مكه داشت ، به ملاحظه شجاعت فوق العاده حمزه از نشان دادن عكس العمل خود دارى كرد.
سپس حمزه به سراغ پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمد و اسلام را پذيرفت و از آن روز رسمابه عنوان يك افسر رشيد اسلام ، تا واپسين دم عمر، از اين آئين آسمانى دفاع مى كرد.
آيه فوق در باره اين حادثه نازل گرديد و وضع ايمان حمزه و پافشارى ابو جهل را در كفر و فساد مشخص ساخت .
از بعضى روايات نيز استفاده مى شود كه آيه در مورد ايمان آوردن عمار ياسر و اصرار ابو جهل در كفر نازل گرديده است و در هر حال اين آيه همانند آيات ديگر قرآن اختصاص به مورد نزول خود ندارد و داراى مفهوم وسيعى است كه در مورد هر مؤ من راستين ، و هر بى ايمان لجوج ، صادق است .

تفسیر آیات122-123 سوره انعام
تفسير:
ايمان و روشن بينى :
ارتباط اين آيات با آيات قبل از اين نظر است كه در آيات گذشته اشاره به دو دسته : مؤ من خالص و كافر لجوج كه نه تنها ايمان نمى آورد بلكه براى گمراه ساختن ديگران نيز سخت مى كوشد، شده بود، در اينجا نيز با ذكر دو مثال جالب و روشن وضع اين دو طايفه مجسم گرديده است .
نخست اينكه افرادى را كه در گمراهى بوده اند، سپس با پذيرش حق و ايمان تغيير مسير داده اند تشبيه به مردهاى مى كند كه به اراده و فرمان خدا زنده شده است (او من كان ميتا فاحييناه ).
كرارا در قرآن مرگ و حيات به معنى مرگ و حيات معنوى ، و كفر و ايمان ، آمده است و اين تعبير به خوبى نشان مى دهد كه ايمان يك عقيده
خشك و خالى يا الفاظى تشريفاتى نيست ، بلكه به منزله روحى است كه در كالبد بيجان افراد بيايمان دميده مى شود و در تمام وجود آنها اثر مى گذارد، چشم آنها ديد و روشنائى ، گوش آنها قدرت شنوائى ، زبان توان سخن گفتن و دست و پا قدرت انجام هر گونه كار مثبت پيدا مى كند ، ايمان افراد را دگرگون مى سازد و در سراسر زندگى آنها اثر مى گذارد و آثار حيات را در تمام شئون آنها آشكار مى نمايد.
از جمله فاحييناه (ما او را زنده كرديم ) استفاده مى شود كه ايمان ، گرچه بايد با كوشش از ناحيه خود انسان صورت گيرد اما تا كششى از ناحيه خدا نباشد اين كوششها به جائى نمى رسد!
سپس مى گويد: ما براى چنين افراد نورى قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه بروند (و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس ).
گرچه مفسران درباره منظور از اين نور احتمالاتى داده اند اما ظاهرا منظور از آن تنها قرآن و تعليمات پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نيست ، بلكه علاوه بر اين ، ايمان به خدا، بينش و درك تازهاى به انسان مى بخشد، روشن بينى خاصى به او مى دهد، افق ديد او را از زندگى محدود مادى و چهار ديوار عالم ماده فراتر برده و در عالمى فوق العاده وسيع فرو مى برد.
و از آنجا كه او را به خود سازى دعوت مى كند، پرده هاى خود خواهى و خودبينى و تعصب و لجاج و هوى و هوس را از مقابل چشم جانش كنار مى زند، و حقايقى را مى بيند كه هرگز قبل از آن قادر به درك آنها نبود.
در پرتو اين نور ميتواند راه زندگى خود را در ميان مردم پيدا كند، و از بسيارى اشتباهات كه ديگران به خاطر آز و طمع ، و به علت تفكر محدود مادى ، و يا غلبه خود خواهى و هوى و هوس ، گرفتار آن مصون و محفوظ بماند.
و اينكه در روايات اسلامى مى خوانيم (المؤ من ينظر بنور الله ) انسان با ايمان با نور خدا نگاه مى كند اشاره به همين حقيقت است ، گرچه با اين همه باز نمى توان روشن بينى خاصى را كه انسان با ايمان پيدا مى كند با بيان و قلم توصيف كرد، بلكه بايد طعم آنرا چشيد و وجودش را احساس نمود !.
سپس چنين فرد زنده و فعال و نورانى و موثرى را با افراد بى ايمان لجوج مقايسه كرده مى گويد: آيا چنين كسى همانند شخصى است كه در امواج ظلمتها و تاريكيها فرو رفته و هرگز از آن خارج نمى گردد؟! (كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها).
قابل توجه اينكه نمى گويد كمن فى الظلمات (همانند كسى كه در ظلمتها است ) بلكه مى گويد كمن مثله فى الظلمات (همانند كسى كه مثل او در ظلمات است ) بعضى گفته اند هدف از اين تعبير اين بوده كه اثبات شود چنان افراد به قدرى در تاريكى و بدبختى فرو رفته اند كه وضع آنها ضرب المثلى شده است كه همه افراد فهميده از آن آگاهند.

تفسیر آیات122-123 سوره انعام
ولى ممكن است اين تعبير اشاره به معنى لطيف ترى باشد و آن اينكه : از هستى و وجود اينگونه افراد در حقيقت چيزى جز يك شبح ، يك قالب ، يك مثال و يك مجسمه باقى نمانده است هيكلى دارند بيروح و مغز و فكرى از كار افتاده ! اين نكته نيز لازم به يادآورى است كه راهنماى مؤ منان نور (با صيغه مفرد) و محيط كافران ظلمات (با صيغه جمع ) ذكر شده ، چرا كه ايمان يك حقيقت بيش نيست ، و رمز وحدت و يگانگى است و كفر و بى ايمانى سرچشمه پراكندگى و تفرقه و تشتت است .
و در پايان آيه اشاره به علت اين سرنوشت شوم كرده ، مى گويد: اينچنين اعمال كافران در نظرشان جلوه داده شده است (كذلك زين للكافرين ما كانوا يعملون ).
و همانطور كه سابقا اشاره كرديم اين خاصيت تكرار يك عمل زشت است كه تدريجا از قبح آن در نظر كاسته مى شود و حتى به جائى مى رسد كه به عنوان يك كار خوب در نظر او جلوه مى كند و همچون زنجيرى بر دست و پاى او مى افتد و اجازه خروج از اين دام به او نمى دهد، يك مطالعه ساده در حال تبهكاران اين حقيقت را به خوبى روشن مى سازد.
و از آنجا كه قهرمان اين ماجرا در جهت منفى ابو جهل بود، و او از سردمداران مشركان مكه و قريش محسوب مى شد در آيه دوم اشاره به وضع اين رهبران گمراه و زعماى كفر و فساد كرده مى فرمايد: اينچنين قرار داديم در هر شهر و آبادى بزرگانى را كه طريق گناه پيش گرفتند و با مكر و فريب و نيرنگ مردم را از راه منحرف ساختند (و كذلك جعلنا فى كل قرية اكابر مجرميها ليمكروا فيها).
كرارا گفته ايم كه نسبت اينگونه افعال به خداوند به خاطر آن است كه او مسبب الاسباب و سرچشمه تمام قدرتها است و هر كس هر كارى انجام مى دهد با استفاده از امكاناتى است كه خداوند در اختيار او قرار داده اگر چه جمعى از آن حسن استفاده و بعضى سوء استفاده مى كنند.
جمله ليمكروا (تا مكر و نيرنگ به كار زنند) به معنى سرانجام و عاقبت كار آنها است نه هدف از خلقت آنان يعنى سرانجام نافرمانى و گناه فراوان اين شد كه رهزن راه حق شدند و بندگان خدا را از راه منحرف ساختند، زيرا مكر در اصل به معنى تابيدن و پيچيدن است سپس به هر كار انحرافى كه توام با اخفاء و پنهانكارى باشد گفته شده است .
و در پايان آيه مى گويد: آنها جز به خودشان نيرنگ نمى زنند ولى نمى فهمند و متوجه نيستند (و ما يمكرون الا بانفسهم و ما يشعرون ).
چه نيرنگ و فريبى از اين بالاتر كه سرمايه هاى وجود خود اعم از فكر و هوش و ابتكار و عمر و وقت و مال خويش را در مسيرى به كار مى گيرند كه نه تنها سودى به حال آنها ندارد بلكه پشتشان را از بار مسئوليت و گناه سنگين مى سازد، در حالى كه فكر مى كنند به پيروزيهائى رسيده اند!
ضمنا از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه مفاسد و بدبختيهائى كه دامن اجتماعات را مى گيرد از بزرگترها و سردمداران اقوام سرچشمه مى گيرد و آنها هستند كه با انواع حيله و نيرنگها راه خدا را دگرگون ساخته و چهره حق را بر مردم مى پوشانند.

انتهای پیام/

برچسب ها: تفسیر ، قرآن
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار