به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ هر تهدید یا فرصتی که بهواسطه فاینانس برای یک کشور ایجاد میشود تابع تصمیمات و رویکردهایی است که به موازات جذب و دریافت فاینانس خارجی در دستورکار قرار میگیرد. بنابراین دولتها موظفند در جذب فاینانسهای خارجی، جوانب احتیاط را سنجیده و سپس اقدام کنند.
صاحبنظران اقتصادی میگویند در صورتی که فاینانس خارجی در حوزههای تولیدی هزینه و سرمایهگذاری شود، حصول دستاوردهای ارزنده و توسعهمحور دور از ذهن نیست در غیر این صورت جذب فاینانس، کمک شایانی به اقتصاد کشور نخواهد کرد و حتی میتواند این اقدام به سنگینتر شدن مشکلات موجود منتهی شود.
اگرچه جذب فاینانس خارجی در کوتاهمدت اقدام خوشایندی به نظر میرسد، اما تبعات و پیامدهای منفی آن (در صورت بیتدبیری) در میانمدت و بلندمدت، نمود پیدا میکند و با چنین اوصافی، آیندهنگری و برآوردی صحیح از مسیر اقتصادی کشور و احتمالات سیاسی آینده، نقش حائز اهمیتی در سمت و سوی سرنوشت و نتایج فاینانس خارجی ایفا خواهد کرد. در این زمینه با علیرضا مناقبی، رئیس مجمع عالی واردات گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
بحث جذب سرمایهگذاری خارجی در پنج سال اخیر از سوی دولتمردان به کرات تکرار شده است؛ اما به نظر میرسد بعد از عدم موفقیت دولت در این زمینه، این موضوع به جذب فاینانسها چرخش داشت تا آنجاکه در بودجه 97، رقمی بین 30 تا 50 میلیارد دلار برای آن پیشبینی شده است. بهعنوان سوال اول میخواستم نظرتان را درباره تبعات این موضوع و جذب بیحساب و کتاب فاینانسها بدانم؟
زمانی است که فاینانس یا سرمایهگذاری خارجی صرفا براساس شعار مطرح میشود که این یک موضوع است و یکبار هم میخواهد این موضوع در واقعیت محقق شود، این هم یک موضوع دیگر است که در وهله اول نیازمند ثبات در اقتصاد است. در شرایطی که ثباتی در کشور برقرار نیست حالا اگر شعار فاینانس یا سرمایهگذاری بدهیم هیچ عقل سلیمی این را نمیپذیرد. اینکه میگوییم عاقبت فاینانس چه میشود؟ اگر فاینانس بدون ثبات صورت بگیرد قطعا بدانید کسی که میخواهد این کار را انجام دهد یعنی فاینانسدهنده بهدنبال این بازار آشفته است تا از این بازار سوءاستفاده کند.
بحث اصلی این است که فاینانس با سرمایهگذاری خارجی تفاوت زیادی دارد؟ در فاینانس طرف خارجی عملا چندان در سود و زیان آن فعالیت حضور ندارد و تعهد چندانی نیز به طرف فاینانسگیرنده ندارد، بلکه صرفا نوعی استقراض با وثایق مطمئن است که سر موعد از فاینانسگیرنده دریافت میشود.
بله، عرض من همین است که اگر قرار است فاینانسی صورت بگیرد باید ثبات وجود داشته باشد و نرخ مشخص باشد ولی اگر ثبات نباشد کسی که فاینانس میدهد اولا تعهدات سنگینی را از فاینانسگیرنده خواهد گرفت تا این پول وصول شود. بعد هم بهدلیل این عدم ثبات نیز رقمی را که برای فاینانس بهعنوان سود خودش در نظر میگیرد، رقم بسیار بالایی خواهد بود چون اگر غیر از این باشد برایش صرفه اقتصادی ندارد؛ چراکه فاینانس قرار است برای یک سرمایهگذار داخلی یا خارجی انجام شود، اگر این ثبات برقرار نباشد طبیعتا فاینانس هم به خطر میافتد و به تبع آن هزینه ریسک نیز افزایش پیدا میکند. در این شرایط نهفقط برای فاینانسگیرنده بلکه قطعا برای اقتصاد کشور نیز خطرناک خواهد بود.
چون بانکها این فاینانسها را ضمانت میکنند؟
بانک ضمانت میکند یا ممکن است که ضمانت غیرمنقول داشته باشد. ضمن اینکه ما در گروه ریسکی بالایی قرار داریم و بهدلیل عدم ثباتی که در اقتصادمان وجود دارد سرمایهگذاری در ایران به سمت ریسک بسیار بالا در حرکت است. طبیعتا همه این مسائل روی بحث سرمایهگذاری چه بهصورت سرمایهگذاری مستقیم و چه فاینانسها تاثیر منفی میگذارد.
درباره این بیثباتی که تاکید شما بیشتر روی آن است، صرفا موضوع ارز مطرح است یا مسائل دیگری را نیز میتوان به آن افزود؟
خود این موضوع که قوانین و بخشنامهها و دستورالعملها مدام در حال تغییر باشد، عامل بیثباتی خواهد بود. مواردی که میبینیم همه دستبهدست هم داده و به هم کمک میکنند تا وضعیت را از شرایط فعلی بدتر کند.
این فاینانسها بهصورت ارزی وارد کشور میشود و هنگام بازپرداخت نیز باید به دلار پرداخت شود. وقتی ما فاینانس گرفتهایم دلار 3200 تومان بوده و امروز باید با دلار مثلا 600 تومانی بازار آزاد این فاینانسها بازپرداخت شود.
همه آنچه سرمایهگذاری شده است حتی اگر سود خوبی هم نصیب فرد شده باشد باید دوبرابر آن را بهصورت ارزی علاوهبر سود این فاینانسها به فاینانسدهنده بازپرداخت کند. حالا این فاینانسها چه با ریال یا چه با دلار وارد کشور شده باشند. حتی اگر فاینانسها با ریال هم به دست طرف ایرانی رسیده باشد چون فاینانس از خارج کشور تزریق میشود با تضعیف ریال طبیعتا کار برای بازپرداخت آن سختتر خواهد شد؛ چراکه این ریال باید به ارز تبدیل شود. یعنی علیالقاعده فاینانسهایی که با ارز 3000 تومانی وارد کشور شدند حالا باید با نرخ روز ارز بازپرداخت شوند مگر اینکه از سیستم بانکی و دولت بخواهد وارد این مسیر شود. اگر هم دولت بخواهد وارد این مسیر شود فشار مضاعفی به سطح جامعه تحمیل خواهد شد.
یکی از انتقادهای دیگری که به موضوع فاینانسها وارد است اینکه عدهای معتقدند ظرفیتها و قابلیتهای اقتصاد کشور در جذب این فاینانسها لحاظ نشده است. یعنی اصلا مشخص نیست این منابع قرار است جذب چه بخشهایی و براساس چه مکانیسمی برنامهریزی شود.
این مورد هم یکی از تبعات عدم ثبات در اقتصاد کشور است. یعنی بدون برنامه مشخص جلو رفتن و اینکه ما ببینیم این فاینانسها باید در چه مسیری صورت بگیرد؟ چه تولیداتی باید صورت بگیرد؟ یا این فاینانسها برای چه کاری باید مصرف شود که بعد بتواند ارزش افزوده ایجاد کند و... اما متاسفانه چون تصمیمات اخذشده غیرکارشناسانه است و بعضی اوقات اغراض شخصی ممکن است تا میزانی در این تصمیمات نفوذ کنند، این مشکلات ایجاد میشود وگرنه من بخش خصوصی صددرصد بهدنبال فاینانسی نخواهم رفت که فردا از قبل بازپرداخت آن متضرر شوم و حتما این کار را حسابشده انجام خواهم داد. امروز که عدم ثبات وجود دارد من بهعنوان بخش خصوصی زیر بار دریافت فاینانس نمیروم.
گویا اصلا بخش خصوصی هم در دریافت این فاینانسها نقشی نداشته است؟
بله، بیایند و نحوه عملکرد پروژههایی را که برای آن فاینانس دریافت کردهاند، گزارش دهند؛ یک گزارش مستند و درست ارائه دهند تا بتوان به ریز، ایرادات آن را مشخص کرد.
در جایی میخواندم ایران تعهدات زیادی بابت بازپرداخت این فاینانسها داده است. به نظرتان با خروج ترامپ از برجام ممکن است مشکلاتی از قبل این موضوع برای فاینانسها ایجاد شود.
در مسائل اقتصاد و قراردادهای کلان حتما بدانید که طرف مقابل شرایط خودش را برای اینکه لطمهای نخورد و متضرر نشود، حتما دیده است چون بالاخره طرف فاینانسدهنده با یک علم و بینش این فاینانسها را به ایران داده و تمام احتمالات را پیشبینی کرده است.
با توجه به شرایط امروز کشور، به نظرتان اصلا مشکل ما در بخش منابع است که با استقراضهای خارجی و جذب منابع بتوان بخشی از این مشکلات را حل کرد؟
امروز اقتصاد ایران آنقدری که از سیاستزدگی آسیب و لطمه میبیند از بحث نقدینگی لطمه نمیبیند. امروز عمده ضعف ما در بحث اقتصاد مباحث واقعی اقتصاد نیست بلکه اقتصاد سیاسی است چون اقتصاد واقعی راه واقعی خودش را پیدا میکند. وقتی عدم ثبات مطرح میشود مردم دچار سردرگمی و نگرانی میشوند و در این شرایط وضعیت از حالت عادی خارج شده و دست به انجام کارهایی میزنند که فشار مضاعفی بر اقتصاد میآورد، چون سیاست هم در کنار آن پیش میرود طبیعتا عاملش همان چیزی میشود که امروز شاهد آن هستیم. یعنی نتایج این روند چیزی است که امروز شاهد آن هستیم. یعنی عدم ثبات در کشور عاملی میشود تا جامعه متشنج شود و نتواند راه خودش را پیدا کند. چون هیچکسی نمیداند فردا چه اتفاقی میافتد. از سوی دیگر نیروهای داخلی یا خارجی و افرادی که ممکن است شفافسازی در اقتصاد برایشان چندان خوشایند نباشد به عناوین مختلف فشار را زیاد میکنند تا شاید دولت به مشکل بخورد.
منظورتان از عدم ثبات درباره مواردی چون نرخ سود بانکی و نرخ ارز تصمیمات اقتصادی دولت است یا شامل گستره وسیعتری میشود؟
همهچیز ما آنقدر که این روزها دستورالعمل و بخشنامه و... داریم که هرکدام دیگری را نقض میکند، شاید توان تشخیص مسیر درست از ما گرفته شده است. باید کمی بیشتر روی حرکتمان بر مسیر فکر کنیم، شاید این روزها، روزهایی است که باید از افراد باتجربه بیشتر استفاده کنیم، روزهایی است که سنگ زیرین آسیاب باید به کمک ما بیاید و واقعیت جامعه برای مردم مطرح شود تا با کمک جمعی مردم بتوانیم از این پیچ خطرناکی که در آن گرفتار شدهایم خارج شویم والا این کار از دست یک عده خاص برنمیآید.
من احساس میکنم منظورتان این است که هنوز سیاستگذاریهای دولت و کشور در زمینه اقتصاد مشخص نیست. یعنی نمیدانیم مدل اقتصادی یا برنامههای اقتصادیمان برای آینده کشور چیست؟
دقیقا میخواهم بگویم زیرساختهایی که باید درست باشد دچار چالش است. امروز یک صحبتی میکنیم فردا یک تصمیم دیگری میگیریم. فردا تصمیممان را میگیریم اما روز دیگر مجددا آن تصمیم را جابهجا میکنیم و مردم را به مخاطره میاندازیم که میتوان به موارد زیادی از این دست اشاره کرد. حل این مسائل نیازمند خرد جمعی و همکاری دستهجمعی دارد. اینکه گمان کنیم دولت یا قوه قضائیه یا مردم بهتنهایی میتوانند این کار را انجام دهند، اشتباه است. امروز مشکلات کشور باید بهصورت عموم و براساس واقعیات موجود، نه آمارهای ساختگی و اطلاعات غلط مطرح شود. مردم ثابت کردهاند در چنین شرایطی پای کار خواهند ایستاد اما حضور مردم مستلزم این است که آنها دقیقا بدانند وضعیت چگونه است و در چه شرایطی قرار داریم.
منبع : روزنامه فرهیختگان
انتهای پیام/