به گزارش خبرنگار حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران جوان، غلامرضا خرمی کارشناس ارشد مدیریت دولتی طی یادداشتی نوشت: امروزه نقش و جایگاه سازمانهای دولتی برای افکار عمومی تغییر کرده است بهطوریکه اگر قبلاً افراد جامعه صرفاً به دنبال رفع نیازهای اولیه خویش بودند امروزه به چگونگی رفع آن، تکریم و رضایت خود نیز اهتمام ویژهای دارند،
تغییر نگرش و نگاه افکار عمومی به سازمانها زمانی قابلتغییر است که مردم احساس رضایت و امنیت در برآورده ساختن نیازهای خویش داشته باشند و این امر زمانی محقق خواهد شد که سازمانها دیپلماسی سازمانی تعامل گونه را نسبت به ایجاد ارتباط با مردم جامعه در پیش گیرند بهطوریکه مردم جامعه با سازمان هم دل و همراستا شوند و جایگاه خود را به عنوانِ صاحبانِ اصلی سازمان احساس نموده و برای تقویت آن سازمان بکوشند، این ایجادِ ارتباط در سخن گفتنِ سخنگویان سازمانها با مردم نیست بلکه باید، در عمل نیز به مردم ثابت شود ، اگر ما ارتباط با افکار عمومی را به این حرف خلاصه نماییم که ما واحدی بنام " روابط عمومی " یا " واحد مطبوعاتی" در سازمان خود داریم، این کار اجحاف و بازی با واژههاست چراکه دیپلماسی سازمانی یعنی تعامل سازمان با مردم و مردم با سازمان در عمل که با رضایت و تکریم هر دو طرف همراه است .
ایجاد این واحدها زمانی میتواند مفید به ارزش باشد که سازمانها برنامه شفافی را برای ایجاد ارتباط با مردم در پیش گیرند، درگذشته مردم به دنبال رفع نیازهای اولیه خود بودند و این نیاز منجر به همزیستی وزندگی درمجاورت یکدیگر شد اما این هم زیستی در کنار یکدیگر نیز نتوانست برخی از نیازهای آنان را برطرف سازد و درنهایت به ایجاد سازمانها انجامید ، سازمانهایی که اعضای خود را از بین برگزیدگان جامعه انتخاب کرد، اما در طول زمان شاهد تغییر جوامع و نهایتاً اجتماعی شدن مردم بودیم، افراد جامعهای که درگذشته صرفاً به فکر رفع نیاز خود بودند با تغییر شکل جوامع یا تقلید از جامعهای دیگر، به چگونه رفع شدن نیاز خویش نیز توجه کردند بنابراین همین نکته و توجه مردم که ممکن است، علاوه بر رفع نیاز اولیه چگونگی رفع آن را نیز از سازمانها مطالبه کرد هم آشنا شدند .
سازمانهایی که درگذشته صرفاً محلی برای رفع نیاز مردم جامعه بودند امروزه علاوه بر رفع نیاز و ارائه خدمت یا محصول باید شیوه ارائه آن را نیز موردتوجه قرار دهند و بهطورجدی به آن بپردازند، گامی که اگر از سوی سازمانها برداشته نشود در سازمانهای غیردولتی منجر به انتخاب جایگزین از سوی مردم خواهد شد و عموماً در سازمانهای غیردولتی ما روند بهتری از ایجاد روابط تعامل گونه با مردم را شاهد هستیم، اما سؤال اینجاست تغییر روند و استمرار رویکرد در سازمانهای دولتی چگونه باید باشد ؟
زمانی یک جامعه میتواند از سازمانها مکانیزم شفاف اداری و ارائه بهتر خدمات را مطالبه کند که هم مردمِ آن اجتماعی شده باشند و هم فضای جریان متناسب بافرهنگ و هم فضای مکان و سخت با آموزش همگانی از سخت به نرم تغییر کند، در کشور افغانستان زمینه خوبی برای اجتماعی شدن مردم با توجه به مهاجرتهای وسیعی که به کشورهای پیشرفته به وقوع پیوست به وجود آمده است و این موج گسترده مهاجرتها و بازگشت مردم به کشور باعث شده است که مطالبه گری مردم از سازمانها و بهطور عمده از دولت بیشتر شود ،
دولتی که تازه شکلگرفته است با یک عنوان جدید روبهرو شود و آن اینکه باید در کنار یک نیاز اولیه بنام امنیت و آموزش و ... نیازهای ثانویه مانند آزادی بیان، تکریم مردم و مردمسالاری و ... که تاکنون در دولت داری افغانستان نبود هم باید دیده شود، ، اما بهواسطه دو موج جمعیتی حاضر در کشور، اول ؛ آنان که از کشورهای دیگر با یک عقبه زندگی یک دهه یا بیشتر بازگشت کردهاند و دوم آنان که هیچ مهاجرتی نداشتهاند و فعلاً هردو در داخل کشور سکونت دارند و در کنار یکدیگر زندگی می کنند، اجتماعی شدن گروه دوم بهواسطه آشنایی گروه اول با نظامهای متمدن و درک از ایده آلهای سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی زمینهای را برای واکنش در برابر پدیدههای غیرعادلانه و ایجاد رویکردی برای تغییر را فراهم میکند.
اینها همه تقاضاهای جدیدی است که دولت افغانستان با آن روبهرو است، دولتی که ازیکطرف دچار جو مکانی سخت است یعنی شرایط غالب برخی از مناطق این را میطلبد که دچار جریان زدگی نشود و در برابر تغییرات مقاومت میکند اما فضای جریان بینالمللی بهواسطه جامعه و تقویت طیف روشنفکران و دیگری فشار برنهادهای دولتی در حالی بر شرایط مکانی افغانستان سایه افکنده است و تغییر را میطلبد که کشور دچار یک فشار ناهمگن هم از طرف طبقه روشنفکران و هم جامعه بینالملل شده است.
این فشارِ برای تغییر در کشورهایی که میزبان نمایندگیهای سیاسی و یا ... افغانستان هستند بسیار بیشتر است ؛ بنابراین دولت مرکزی از یکسو باید برنامهای را تنظیم کند که به تقاضای مردم پاسخ دهد و از سوی دیگر باید به جامعه بینالملل پاسخگو باشد، نمونه آن را میتوانیم به شرایط مکانی سخت برخی از مناطق برای سوادآموزی طبقه دختران اشارهکنیم، که تقاضای افکار عمومی و سازمانهای بینالمللی در آموزش این قشر از جامعه است اما شرایط غالب این مناطق اجازه دسترسی به امکانات آموزشی را نمیدهد ، در نهایت نقش دیپلماسی سازمانها بهعنوان اهرمی برای تقویت تعامل با مردم و نگاه مثبت مردم به دولت و برای بازسازی کشور بسیار سازنده و مفید است.
انتهای پیام/
البته یک پیشنهاد دارم و آن اینکه؛ تقاضا میکنم تا یاد داشتهای را که در ارتباط به سازمان مینویسد، منابع که از آن استفاده کرده را نیز ذکر نماید. تا ما نیز بتوانیم در این ارتباط از منابع که ایشان در پژوهش های خود کاربرده؛ استفاده کنیم.