به گزارش
تکیه حسینی باشگاه خبرنگاران جوان؛ رحلت جان گداز پیامبراکرم(ص)، یکی از اندوه بارترین حوادث تاریخ اسلام به شمار می رود. به قول مشهور علمای شیعه، پیامبر اکرم(ص) در روز دوشنبه، 28 صفر سال 11 هجری قمری، و به قول مشهور عامّه در دوازدهم ربیع الاول همان سال، رحلت کرد. شیخ مفید می نویسد: «پیامبر در روز دوشنبه، بیست و هشتم صفر سال یازدهم هجری رحلت فرمود و در این هنگام شصت و سه سال داشت».1
در سال یازدهم هجرت، رسول خدا(ص) که پس از سفر حجة الوداع، خاطرش تا حدودی از دشمنان داخلی آسوده شده بود، به فکر رومیان افتاد که از ناحیه شمال، کشور اسلامی را تهدید می کردند. آن حضرت در اواسط ماه صفر همان سال لشکری فراهم کرد و فرماندهی آن را به اسامة بن زید سپرد و متخلفان از آن لشکر را نفرین و لعنت کرد. در همین هنگام، آن حضرت بیمار شد. چون بیماری پیامبر شدت یافت، روزی به مسجد آمد و در پی سفارش های مکرری که پیش از این نیز درباره قرآن و عترت کرده بود، برای آخرین بار درباره آن دو سفارش کرد و فرمود: «من پیشاپیش شمایم و شما در پی، تا نزد حوض کوثر بر من در آیید. آگاه باشید که من درباره ثَقَلَین؛ دو چیز گران بها از شما می پرسم. پس بنگرید چگونه پس از من درباره آن دو رفتار می کنید؛ زیرا خدای لطیفِ خبیر مرا آگاه کرده که آن دو از هم جدا نشوند تا مرا دیدار کنند و من نیز آن دو را از پروردگار خود خواستم و به من داد. آگاه باشید که من آن دو را در میان شما به جای نهادم؛ [یکی] کتاب خدا [قرآن] و [دیگری] عترت من و اهل بیتم. بر ایشان پیشی نگیرید که از هم پاشیده و پراکنده خواهید شد و درباره آنان کوتاهی نکنید که به هلاکت می رسید. به ایشان چیزی نیاموزید؛ زیرا آنان داناتر از شما هستند. ای گروه! مردمی نباشید که پس از خود، شما را ببینم که به کفر بازگشته اید و گردن یکدیگر را می زنید و مرا [در آن حال]، در لشکری چون سیل خروشان دیدار کنید. آگاه باشید همانا علی بن ابی طالب، برادر و جانشین من است و پس از من درباره تأویل قرآن بجنگد، چنان که من درباره تنزیل آن جنگیدم.» رسول خدا(ص) بارها در هر مجلس و انجمنی این سخن و مانند آن را بر زبان جاری ساخته بود و در روزهای آخر عمر مبارکش نیز در این باره تجدید پیمان کرد.2
1. شیخ مفید، ارشاد، ج 1، ص 189.
2. سید جعفر شهیدی، علی از زبان علی یا زندگانی امیرالمؤمنین(ع)، ص 36، به نقل از: مفید، ارشاد، ج 1، ص 169.
غم انگیزترین روز
از غم انگیزترین روزهای زندگانی حضرت علی(ع) روز وفات رسول خدا(ص) بود. هنگام وفات پیامبر، سر مبارک آن حضرت در دامن علی (ع) بود، درحالی که خانه حضرت از حضور مهاجران و انصار موج می زد.
نقل است حضرت علی(ع) هنگام شستن پیکر پاک رسول خدا(ص) چنین فرمود: «پدر و مادرم فدایت باد! با مرگ تو رشته ای برید که در مرگ جز تو، کسی چنان ندید؛ پایان یافتن دعوت پیامبران و بریدن خبرهای آسمان. مرگت مصیبت زدگان را به شکیبایی واداشت و همگان را در سوگی یکسان گذاشت. اگر نه این بود که به شکیبایی امر و از بی تابی نهی کردی، اشک دیده را با گریستن بر تو به پایان می رساندیم. این زاری و بی قراری در فقدان تو اندک است، لیکن مرگ را باز نتوان گرداند و نه کس را از آن توان رهاند پدر و مادرم فدایت، ما را در پیشگاه پروردگارت به یاد آر و در خاطر خود نگاهدار».1
1. همان، ص 31، به نقل از: ارشاد، ج 1، ص 167.
بحران پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)
پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، جامعه آن روز به دلیل بروز عواملی با مشکلات خاصی رو به رو شد، چنان که امام علی(ع) می فرماید: «... تا آنجا که دیدم گروهی از اسلام بازگشتند و می خواهند دین محمد(ص) را نابود کنند. پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارانش را یاری نکنم، رخنه ای در آن بینم یا شاهد نابودی آن باشم که مصیبت آن بر من سخت تر از رها کردن حکومت بر شماست».
شمه ای از حالات فرصت طلبان عصر پیامبر اکرم (ص)
شرایط قبل از اسلام و حتی بعد از حکومت اسلامی پیامبر به گونه ای نبود که تمام کسانی که در جزیرة العرب آنروز می زیستند از جان و دل تسلیم اوامر حکومت نبوی شوند و چه بسا بودند کسانی که نه از سر تسلیم بلکه از ناچاری به بیعت حکومت حضرتش درآمده بودند . و حتی کسانی که در حیات حضرت نتوانستند کاری کنند .
چنانکه امام علی (ع) می فرماید: «فاراد قومنا قتل نبینا واجتیاح اصلنا و هموا بنا الهموم و فعلوا بنا الافاعیل و منعونا العذب واحلسونا الخوف واضطرونا الی جبل وعر واوقدوا لنا نارالحرب فعزم الله لنا علی الذب عن حوزته والرمی من وراء حرمته; (4) خویشاوندان ما از قریش می خواستند پیامبرمان (ص) را بکشند و ریشه ما را درآورند و در این راه اندیشه ها از سر گذراندند و هرچه خواستند نسبت به ما انجام دادند . و زندگی خوش را از ما سلب کردند . و با ترس و وحشت به هم آمیختند و ما را به پیمودن کوه های صعب العبور مجبور کردند و برای ما آتش جنگ افروختند . اما خدا خواست که ما پاسدار دین او باشیم و شر آنان را از حریم دین بازداریم .
آنان منتظر رحلت پیامبر بودند تا بتوانند به مطامع نفسانی خود دست یازند .
چنانکه امام علی (ع) خطاب به برادرش عقیل نوشتند: «فدع عنک قریشا و ترکاضهم فی الضلال و تجوالهم فی الشقاق و جماحهم فی التیه، فانهم قد اجمعوا علی حربی کاجماعهم علی حرب رسول الله (ص) قبلی . . . ; (5) قریش را بگذار تا در گمراهی بتازند و در جدایی سرگردان باشند . و با سرکشی و دشمنی زندگی کنند همانا آنان در جنگ با من متحد شدند آنگونه که پیش از من در نبرد با رسول خدا (ص) هماهنگ بودند .»
البته بیانات پیامبراکرم (ص) در حق امیرالمؤمنین و در راس آنها در غدیر خم توانسته بود از شدت و حدت آن بکاهد .
چنانکه حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:
«. . . کانکم لم تعلموا ما قال یوم غدیر خم، والله لقد عقد له (علی علیه السلام) یومئذ الولاء لیقطع منکم بذلک منها الرجاء . . . ; (6) گویا از آن چه رسول خدا (ص) در روز غدیر خم فرمود، آگاهی ندارید؟ سوگند بخدا که ایشان در آن روز ولایت و رهبری امام علی (ع) را مطرح کردو از مردم بیعت گرفت تا امید شما فرصت طلبان تشنه قدرت را قطع نماید .»
گروهی نیز توان و توفیق معرفت پیامبر و حکومت حضرتش را پیدا نکرده بودند . چنانکه خداوند متعال می فرماید:
«قالت الاعراب آمنا، قل لم تؤمنوا ولکن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم » . حجرات (49) آیه 14 .
پیامدهای رحلت از زبان حضرت زهرا (س)
در این مقال بنابر آن است که پیامدهای رحلت پیامبر اکرم (ص) از نگاه تنها یادگارش حضرت فاطمه سلام الله علیها بیان شود . او که بضعة الرسول است (9) و به تعبیر امام علی (ع) بقیة النبوة (10) است و به اعتراف دیگران، خیرة النساء و ابنة خیر الانبیاء، صادقة فی قولک، سابقة فی وفور عقلک است . (11)
او که خلیفه اول در جمع مردم مدینه درباره اش چنین گفته است: انت معدن الحکمة و موطن الهدی و الرحمة و رکن الدین و عین الحجة است . (12)
و حتی عائشه نیز گفته است: «ما رایت احدا کان اصدق لهجة من فاطمة الا ان یکون الذی ولدها» . (13)
او که هم مردمان مکه و مدینه را دیده و هم شاهد حیات پیامبر اکرم (ص) بوده و هم در کنار پیامبر و حضرت امیر (ع) حوادث ریز و درشت عصر نبوت و روزهای بعد از رحلت و حوادث تلخ و دردناک آن ایام کوتاه را به دقت زیر نظر داشته است . آری او می تواند پیامدهای تاسف بار رحلت پیامبر را خوب بیان کند . در اینجا به مواردی از آنها می پردازیم:
آن حضرت سلام الله علیها در خطبه فدکیه (14) و خطبه ای که بعدا در جمع زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند (15) ایراد فرموده اند . پیامدهای رحلت پیامبر را بیان می کنند از جمله آنها عبارتند از :
1 . ایجاد ضعف و سستی در میان مردم .
استومع وهنه «یا وهیه » . (16)
حضرت در خطبه ای که در حضور زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند نیز این امر را تذکر دادند و با تاسف فرمودند:
«فقبحا لفلول الحد واللعب بعد الجد وقرع الصفاة; (17) چه زشت است سستی و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و کوشش .»
2 . تفرقه و اختلاف بوجود آمد .
«استنهر فتقه وانفتق رتقه; (18) تشتت و پراکندگی گسترش یافت . و وحدت و همدلی از هم گسست .»
استنهر از نهر به معنای وسعت و زیادی است، فتق به معنای جدایی و پاره پاره شدن است .
انفتق از انفتاق یعنی شکافتن و رتق هم به معنای همبستگی و اتحاد است .
در قرآن کریم نیز آمده است که: «ان السموات والارض کانتا رتقا ففتقناهما; (19) (آیا کافران ندیدند) که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم .»
3 . امید و آرزوهای مسلمانان به نا امیدی تبدیل شد
آنان که به پیامبر اکرم (ص) و احکام عالیه اسلام ناب حضرتش دلخوش کرده بودند از نعمت دین الهی و حکومت اسلامی بهره مند گشته بودند . اکنون با دیدن حوادث بعد از آن حضرت مایوس شده و امیدشان به یاس مبدل گشت .
«واکدت الامال » . (20)
4 . به حریم پیامبر بی حرمتی شد .
«اضیع الحریم و ازیلت الحرمة عند مماته; (21) هنوز جسد مبارک پیامبر بر زمین است . در اجتماع سقیفه (22) بدون نظرخواهی از خاندان پیامبر به تعیین جانشین برای آن حضرت می پردازند . و حق اهل بیت حضرتش را ضایع می کنند .
چنانکه حضرت امام علی (ع) می فرمایند: فوالله ما کان یلقی فی روعی، و لا یخطر ببالی ان العرب تزعج هذا الامر من بعده (ص) عن اهل بیته و لا انهم منحوه عنی من بعده; (23) به خدا سوگند نه در فکرم می گذشت و نه در خاطرم می آمد که عرب خلافت را پس از رسول خدا از اهل بیت او بگرداند . یا مرا پس از وی از عهده دار شدن حکومت باز دارند .»
و حتی در لحظات واپسین عمر حضرت و هنگام رحلت ایشان، هنگامی که قلم و لوحی طلب فرمودند به آن حضرت بی حرمتی کردند و ندای فانه یهجر سر دادند (24)
و مدتی هم از رحلت حضرت نگذشت که به درب خانه تنها یادگارش آمدند و چه بی حرمتیها که نکردند . چنانکه حضرت زهرا فرمود: یا ابتاه یا رسول الله هکذا کان یفعل بحبیبتک وابنتک . . . (25)
یا ابتاه یا رسول الله ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب وابن ابی قحافة (26)
بابا ای رسول خدا پس از تو از دست زاده خطاب و زاده ابی قحافه چه بر سر ما آمد . (27)
5 . خط نفاق و دورویی آشکار شد
«ظهر فیکم حسکة النفاق » . (28)
حضرت در جای دیگری از همین خطبه، با کنایه زیبایی به این نفاق افکنی پرداخته است و فرموده است:
«تشربون حسوا فی ارتغاء و تمشون لاهله و ولده فی الخمر والضراء و نصبر منکم علی مثل حز المدی، و وخز السنان فی الحبشاء; (29) شیر را اندک اندک با آب ممزوج نمودید و به بهانه این که آب می نوشید، شیر را خوردید . کنایه از نفاق است که تظاهر به عملی می شود که در واقع خلاف آن است (30) و برای نابودی اهل بیت او در پشت تپه ها و درختان کمین کردید . و ما بر این رفتار شما که مانند بریدن کارد و فروبردن نیزه در شکم، دردآور و کشنده است صبر می کنیم .»
6 . دین و معنویت کم رنگ شد .
«و سمل جلباب الدین » (31)
«جلباب » چادر یا عبایی که بدن انسان را می پوشاند، حضرت زهرا (س) تعبیر به جلباب دین فرموده . چون دین نیز تمام زوایای زندگی فردی و اجتماعی انسان را در بر می گیرد، همانگونه که چادر و عباء تمام بدن انسان را در بر می گیرد . (32)
و در عبارتی دیگر فرموده اند: «. . . اطفاء انوار الدین الجلی و اهمال سنن النبی الصفی; (33) به خاموش کردن انوار درخشان دین و بی اهمیت کردن و مهمل گذاردن سنت های پیامبر برگزیده خدا همت گماردید»
7 . مردم دچار بی تفاوتی شدند
حضرت خطاب به انصار که با جان و مال پیامبر را کمک کرده بودند چنین فرمودند:
«یا معاشر الفتیة واعضاء الملة، و حضنة الاسلام ما هذه الغمیزة فی حقی والسنة عن ظلامتی; (34) ای گروه جوانمرد، ای بازوان ملت و یاوران اسلام، این غفلت و سستی و ضعف شما در حق من و تغافل و بی تفاوتی و خواب آلودگی درمورد دادخواهی من، چیست؟»
8 . مردم پیمان شکنی کردند
فرمودند: «فانی حرتم بعد البیان و اسررتم بعد الاعلان و نکصتم بعد الاقدام; (35) پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشکار کردن عقیده پنهان کاری می کنید و بعد از آن پیشگامی و روی آوردن به عقب برگشته پشت نموده اید .»
حضرت زهرا سلام الله علیها، در این فراز به حادثه غدیر اشاره می کند که پیامبر اکرم (ص) آن را برای مردم بیان فرمود و به آنها اعلام کرد و آنان نیز با علی (ع) بیعت کردند . اما اکنون بیعت خود را شکستند .
9 . مردم دچار وسوسه های شیطانی شدند
«تستجیبون لهتاف الشیطان الغوی; (36) به شیطان گمراه کننده پاسخ مثبت دادید»
و در جای دیگر از خطبه فرموده اند: «اطلع الشیطان راسه من مغزره هاتفا بکم فالفاکم لدعوته مستجیبین; (37) شیطان سر خود را از مخفیگاه بدرآورد . شما را فراخواند . دید که پاسخگوی دعوت باطل او هستید . . .»
«مغزر» یعنی مخفی گاه . در اینجا شیطان به سنگ پشت و خارپشت تشبیه شده است . چون آن هم وقتی دشمن را می بیند، سرش را در لاک خود فرو می برد . اما وقتی که محیط را بدون خطر احساس کرد، سر خود را بیرون می آورد . شیطان نیز تا وقتی که پیامبراکرم (ص) زنده بودند، سرش را در لاک خود فرو برده بود و جرات نمی کرد خود را نشان دهد . ولی بعد از آن سرش را بیرون آورد و به تحریک مردم پرداخت . (38)
10 - شتاب در شنیدن حرفهای بیهوده و بی اساس
«معاشر الناس المسرعة الی قیل الباطل المغضیة علی الفعل القبیح الخاسر; (39) ای گروه مردم که به سوی شنیدن حرفهای بیهوده شتاب می کنید، و کردار زشت زیانبار را نادیده می گیرید .»
11 . نطفه مظاهر فساد روئیدن گرفت
در پایان خطبه عیادت خطاب به زنان مهاجر و انصار فرمود:
«اما لعمری لقد لقحت فنظرة ریثما تنتج ثم احتلبوا مل ء القعب دما عبیطا و ذعافا مبیدا; (40) بجان خودم سوگند نطفه فساد بسته شد، باید انتظار کشید تا کی مرض فساد پیکر جامعه اسلامی را از پای درآورد که پس از این پستان شتر به جای شیر خون بدوشید و زهری که به سرعت هلاک کننده است .
12 . فرصت طلبان به سر کار آمدند
حضرت سلام الله علیها در فرازهایی از خطبه فدکیه به گروههای فرصت طلب که منتظر بودند تا بعد از رحلت پیامبر از وقعیت بهره برند پرداخته است . و ویژگی های آنها را نیز بیان فرموده است .
گروههای فرصت طلب
الف: گمراهان ساکت و منتظر .
«نطق کاظم الغاوین; (41) گمراهان خاموش به سخن درآمدند»
اینان که در حیات پیامبر جرات حرف زدن هم نداشتند با رحلت ایشان وارد میدان شدند . کسانی مانند ابوسفیان را می توان جزو این گروه نام برد .
ب: فرومایگان بی نام و نشان .
«ونبغ خامل الاقلین; (42) آدمهای پست و بی ارزش با قدر و منزلت شدند»
کسانی که نه از سابقه در دین و نه فداکاری در جنگ های پیامبر برخوردار شدند . به بهانه ترس از فتنه در حالی که بدن پیامبر بر زمین بود در تعیین خلیفه پیامبر مردم را تحریص می کردند .
ج . شجاعان و دلاور مردان از اهل باطل .
«و هدر فنیق المبطلین; (43) شتر اهل باطل بانگ برآورد و در میدان های شما به جولان درآمد .»
انتهای پیام/