به گزارش خبرنگار
سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، انگلیس بر اساس آرایی که مردم این کشور در همهپرسی 23 ژوئن 2016(جمعه 4تیر 95) دادند،
از اتحادیه اروپا خارج شد.
بالاخره پس از گمانهزنیهای فراوان، مردم انگلیس در این رفراندوم، رأی به
پایان 43 سال همزیستی کشورشان با اتحادیه اروپا دادند.
میتوان گفت گردباد همهپرسیِ تاریخی انگلیس، نه تنها پایههای این کشور و اتحادیه اروپا بلکه ارکان اقتصادی سایر کشورهای حوزه یورو را نیز متزلزل خواهد نمود.
تبعات اقتصادی این رخداد
ساعتی پس از اعلام رسمی نتایج آراء، 140 میلیارد پوند ارزش سهام بورس لندن افت کرد و بازارهای مالی جهان با کاهش ارزش سهام خود مواجه شدند. به دنبال نزول اسمی بهای بورسهای نیویورک، پاریس، زوریخ و فراکفورت، ارزش پوند و یورو در برابر دلار به شدت کاهش پیدا کرد. به نظر میرسد سیر نزولی ارزش پول ملی انگلیس، ظرف روزهای آینده نیز ادامه داشته باشد.
پسلرزههای سونامی سیاسی لندن
از نخستین قربانیان این دگردیسی در اقتصاد اروپا، دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس بود. وی با تپانچه این همهپرسی، تیر خلاص را بر ادامه حیات سیاسی خویش شلیک کرد. کامرون پس از اعلام نتیجه رفراندوم مبنی بر خروج کشورش از اتحادیه اروپا به صراحت گفت: تصور میکنم نخست وزیر جدید باید اداره کشور را به عهده بگیرد. بنابراین کامرون، خود را به گوشه رینگ بازی کشاند تا میانه میدان را بر رقبای پست نخستوزیری مهیا گرداند.
شکاف میان دولت و اراده مردم جزیره، به سرعت مرزهای اسکاتلند را درنوردید. حال، باز هم مردم و به تیع آن، رجال سیاسی اسکاتلند ،ساز جدایی از انگلیس را کوک میکنند همانند آنچه که در ایرلند به وقوع پیوست. مردم اسکاتلند، سالهاست در پی استقلال سیاسی از اتحاد پادشاهی انگلیس هستند.
یک طلاق سیاسی: جدایی لندن از یورو
اما در گذشته، نخستین بانگ جدایی از اتحادیه اروپا را یونان سر داد. بحران همهگیر اقتصادی در آتن، موجبات اصلاحات اجباری در حوزه اقتصاد را فراهم آورد که این اصلاحات هم عملاً با شکست مواجه شد؛ چراکه مردم پس از حضور در کف خیابانها به ریاضتهای اقتصادی نه گفتند! در پی این تحولات، یونان تهدیداتی را برای خروج از این اتحادیه اعلام کرد.
کارشناسان اقتصادی، خروج انگلیس از اتحادیه اروپا را موجب تضعیف آن و نیز کاهش ارزش پوند در مقابل ارزهای معتبر دنیا میدانند. امری که به نظر میرسد زودتر از آنچه که تصور میشد، در حال تحقق است.
در این میان، رییس جمهور روسیه در اظهارنظری اعلام کرد: خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، اثری در تحریمهای مسکو نخواهد گذاشت. شاید بتوان روسیه را از برندگان این بازی نام برد. به نظر میرسد با حذف لندن از فهرست اتحادیه اروپا، ائتلاف غربی علیه روسها تضعیف شده و فضا برای چانهزنی کرملین برای لغو تحریمها مناسبتر خواهد شد.
همانطور که میدانیم آمریکا از پایهگذاران اصلی اعمال تحریم بر روسیه بود که این مهم با کمک متحد همیشگی ایالات متحده یعنی لندن به تصویب رسید. از این رو میشود رخداد اخیر را یک برگ برنده برای دولت پوتین ارزیانی نمود.
پیش بینی میگردد کشور انگلیس، دیگر کشوری واحد و یکپارچه نخواهد بود. زین پس، دولتمردان لندن با علامت سوالهای عدیدهای حول محور امنیت، اقتصاد و آینده سیاسی خود مواجه خواهند بود. اما آنچه که در این میان حائز اهمیت است، چرایی این طلاق سیاسی است.
به طور کلی، کمتر ملتی در جهان وجود دارد که طعم سیاستهای خصمانه و مداخلهجویانه روباه پیر را نچشیده باشد! دولتی که همواره سنگی بزرگ در برابر ملتهای آزادیخواه و مستقل بوده است و به عنوان بهترین گزینه در هر شکل و سیاقی از آستین امپریالیسم آمریکا بیرون زده است.
لیکن امروز ما شاهد نوعی شکاف عمیق بین دولت و مردم این کشور هستیم. وقتی مردم یک کشور علیرغم میل باطنی رجال سیاسی خود به یک جریان کلان سیاسی نه می گویند؛ بدان معناست که از شرایط اقتصادی و نحوه اداره کشور خود به هیچ روی رضایت ندارند.
با توجه به انشقاق لندن با همپیمانان سنتیاش، برآورد میگردد موج بحرانهای اقتصادی، عدم اشتغال و نافرمانیهای مدنی در این کشور گسترش یابد و به موازات آن دیگر شهروندان اروپایی کوچ دسته جمعی از اتحادیه اروپا را مطالبه کنند. آن روزی که انگلیس با ائتلاف آمریکا و سایر دول اروپایی، عراق و افغانستان را به آتش کشیدند و با حمایتهای همهجانبه مادی و معنوی همواره بر اشاعه تروریسم در منطقه مباردت کردند، باید فکر امروز را میکردند. خزانه خالی لندن دیکر توان بقا در یک ائتلاف کاذب و فریبکار بینالمللی را ندارد و چارهای جز عقب کشیدن و احساس عجز برایش باقی نمانده است.
بدونشک، این جمعه در تاریخ سیاسی اروپا و انگلیس درج خواهد شد و به زودی ما شاهد تسری موج جداییطلبی سایر اقوام اروپایی خواهیم بود. باید گفت شمارش معکوس برای اضمحلال و فروپاشی اتحادیه اروپا به کار افتاده است و قطعاً عرصه سیاسی باید منتظر یک نوزایی و پدیده اروپای جدید باشد. در روزهای پیشرو، کشورهای دیگری هم به این انقلاب اقتصادی، سیاسی نظام پادشاهی انگلیس ملحق میگردند.
پس از دو شقّه شدن انگلیس، بعید به نظر میرسد اروپای جدید با معماری کاخ سفید بنا نهاده شود زیرا مطالبات و خواستههای مردم اروپا نفش شاه کلید را بازی خواهد کرد. این هم از "پز جهانی شدن"؛ سناریویی که سالیان متمادی مردم جهان را در گرداب بردهداری نوین سرگردان کرد و دست آخر، منجر به کوچکتر شدن جزیره انگلیس شد.
تا چند سال دیگر، در سیاهه مورخان، از سردمداران نظام جهانی، تنها نام کدخدایان یک دهکده کوچک برده خواهد شد و از آن چیزی که در دهههای اخیر، سوار بر مرکب آن، دنیا را به چپاول بردند، نشانی نخواهد ماند. جامعه جهانی!!! نامی که برای غارت، تجاوز، اشغال و آدمکشی، همچون نگینی بر سینه رجال لندننشین میدرخشد. نامی که همه چیز برایش مهم است جز حقوق شهروندی. حقوقی که البته کاسه صبرش، از صندوقهای رأی لبریز شد و نام انگلیس را از فهرست کشورهای عضو اتحادیه اروپا قلم کشید و این، پایانی است بر قرنها یکّهتازی استعمارگر پیر!
محمدرضاشجاعیان
انتهای پیام/