گروه بینالملل باشگاه خبرنگاران جوان؛ مجله آمریکایی «نشنال اینترست» با انتشار گزارشی در پایگاه اینترنتی خود مدعی شد: توافق هستهای ایران که پس از 12 سال اواخر ژوئیه 2015 (اواخر تیرماه 94) به سرانجام رسید، خیال بسیاری را در خصوص دستیابی این کشور به سلاح اتمی آسوده کرد. از این مسیر پر پیچ و خم و طولانی درسهای بسیاری میتوان گرفت.
کسب آگاهی در خصوص اهداف کشوری که برنامه اتمیاش باعث نگرانی شده، نخستین درسی است که میتوان از این مورد گرفت. در اوت سال 2002 ادعا شد ایران در حال احداث یک کارخانه غنیسازی اورانیوم برای ساخت سلاح اتمی است. در 5 سالی که پس از این ادعا برای بررسی مسئله مذکور سپری شد، همچنان کمبود آگاهی در خصوص قصد ایران احساس میشد.
اوت سال 2003 (31 روز منتهی به 10 شهریور 82) آژانس بینالمللی انرژی اتمی گزارش داد ایران مخفیانه در حال انجام اقداماتی برای غنیسازی اورانیوم بوده است. اما باز هم ابهامات در خصوص اهداف ایران برطرف نشد. به دنبال اعلام خبر ساخت نیروگاه اتمی نطنز و تأیید آن از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، انگلیس، فرانسه و آلمان به نمایندگی از اتحادیه اروپا بدترین امکان را در نظر گرفتند و ایران را متهم به ساخت سلاح اتمی کردند.
سرانجام در سال 2007 جامعه اطلاعاتی آمریکا با انتشار برآوردی جزئیاتی را که در خصوص اهداف ایران به دست آورده بود، اعلام کرد. بنابر این برآورد، دولت ایران هیچگاه قصد ساخت سلاح اتمی را نداشته است و در سال 2003 تحقیقات در خصوص فناوری ساخت این نوع از سلاحها را متوقف کرد.
همیشه کم دانستن بسیار خطرناکتر از ندانستن است. دانستن تواناییها بدون آگاهی از اهداف گمراهکننده است و به قضاوتهای ناعادلانه میانجامد. اگر کشورهای اروپایی در سال 2005 از مسئلهای را که برآورد آمریکا در سال 2007 آشکار کرد، آگاهی داشتند هرگز به ایران برای توقف غنیسازی اورانیوم فشار وارد نمیکردند و بر همین اساس میتوانستند با اعمال محدودیت بر غنیسازی اورانیوم ایران به این کشور مدتی برای اعتمادسازی فرصت دهند. این مسئله میتوانست تحقق برجام را 10 سال به جلو بیاندازد.
دومین پرسش به سیاست گروه تأمینکنندگان هستهای مرتبط میشود. در سال 2002 ادعای برنامه مخفی ایران برای ساخت سلاح اتمی از سوی منافقین مطرح شد. تمرکز اصلی منافقین نیز بر مسئله ساخت نیروگاه نطنز بود. اما دلایل بسیاری وجود داشت که میتوانست این ادعا را زیر سؤال ببرد. به طور مثال، مقررات نظارتی آژانس در اوت 2002، ایران را ملزم نمیکرد تا 180 روز پیش از تولید مواد هستهای، ساخت تجهیزات جدید را به اطلاع این سازمان برساند. این در حالی است که [هنگامی که منافقین برنامه هستهای ایران را به اطلاع آژانس رساندند] هنوز یک سال زمان لازم بود تا نطنز آماده بهرهبرداری شود. بنابراین، این احتمال وجود دارد که ایران از ابتدا قصد داشته در موقع لزوم ساخت این مرکز را به اطلاع بازرسان آژانس برساند. همچنین ایران در سال 2000، به آژانس اطلاع داده بود که قصد ساخت یک مرکز صنعتی برای تبدیل اورانیوم را در اصفهان دارد. مراحل ساخت این مرکز تا پیش از اوت 2002 تقریباً به پایان رسیده بود. با این وجود، بدون داشتن یک مرکز صنعتی برای مصرف مواد هستهای تولیدشده در مرکز غنیسازی نطنز، وجود این مرکز عملاً بیفایده میبود.
از سوی دیگر، شاید تهران نگران بود در صورتی که خبر ساخت نیروگاه نطنز را پیش از زمان موردنظر اعلام میکرد، غرب مانع از ادامه ساخت آن میشد. در سال 1970، اعضای «انپیتی،» پیماننامه منع گسترش سلاحهای هستهای، بر سر عدم انتقال تجهیزات و فناوری حساس و قابل استفاده در ساخت سلاهای هستهای به دیگر کشورها به توافق رسیدند. بسیاری از کشورهای عضو انپیتی که در «اِناِسجی،» گروه تأمینکنندگان هستهای، عضویت ندارند با برداشت نادرست، تصور میکنند این توافق انتقال هرگونه فناوری حساسی را در بر میگیرد.
درس سومی که میتوان از برنامه هستهای ایران آموخت این است که برای مقامات این کشور، دستیابی به فناوری هستهای به عنوان وجهه و نماد اعتبار ملت ایران محسوب میشود. این موضوع تنها به ایران محدود نمیشود و بسیاری از کشورهای عضو «جنبش عدم تعهد» در آسیا و آمریکای لاتین نیز برای به رسمیت شناخته شدن حقوق مردم کشورهایشان و کسب «احترام بینالمللی» برای ملل خود تلاش میکنند. انگلیس، فرانسه و آلمان، سه کشور بزرگ اروپایی، در سالهای 2003 تا 2006 با نادیده گرفتن این حقیقت آشکار، تلاش ایران برای دستیابی به برنامه صلحآمیز هستهای، را اقدامی خصومتطلبانه تفسیر و راه هرگونه گفتگوی سازندهای را مسدود کردند.
نکته چهارم آنکه آمریکا و انگلیس از اوت 2002 و به مدت یک دهه درخصوص استفاده از گزینه نظامی برای متوقف کردن برنامه هستهای ایران مانور دادند. در نهایت مشخص شد اقدام نظامی و تخریب تأسیسات هستهای این کشور شاید در کوتاه مدت راهگشا باشد؛ اما این اقدام ممکن بود در نهایت مقامات ایران را به پیگیری برنامههای نظامی و ساخت سلاح هستهای سوق دهد.
پنجمین و آخرین درسی که باید از توافق هستهای ایران آموخت این است که تحریمهای اعمال شده علیه کشورها آنچنان که ادعا میشود کارآمد نیست. دولتهای آمریکا و اروپا مدعی هستند تشدید تحریمهای ایران در سال 2012 و همچنین افزودن تحریمهای نفتی و نظام بانکداری به فهرست تحریمهای سابق، این کشور را وادار کرد در نهایت بر سر میز مذاکره با شش قدرت جهانی بنشیند. این در حالی است که تهران ژانویه 2012 و دو هفته پیش از تشدید تحریمها، موافقت خود را برای دیدار با نمایندگان این کشورها اعلام کرد. بنابراین، این ادعای مقامات آمریکایی و اروپایی بزرگنمایی درخصوص کارآمدی تحریمها است.
انتهای پیام/
۱) امریکا تا براندازی نظام ایران دست از فشار برنمیدارد
٢)مشکل ایران و امریکا اتمی نیست بلکه ریشه ای است
٣)توافق هسته ای فرصتی نوین برای احیای برندهای خارجیست
۴)توافق هسته ای یک روزنه است نه یک امید
۵)قدرت ایران با وجود توافق هسته ای افزایش یافته است
برو تعطیلات خوش باش
1_ آمریکا قابل اعتماد نیست.ّ
2_ آمریکا دزد و غارتگر است.
3_ آمریکا جنایتکار است.
4_ آمریکا دروغگو و رذل است.
5_ آمریکا بزرگترین پرورش دهنده تروریسم است.
هزار بار اون عقب افتادگی شرف داره به این تجدد.
واقعاً واقعاً اً اً اً