به گزارش خبرنگار حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران جوان؛نوروز قرنها است در فرهنگ و زندگی مردم ما و دیگر مردمان جهان از جایگاه ارزشمندی بر خوردار بوده است. ستایش از بهار، سبزینگی و طراوت با سرشت بشر هم¬سرشت است.
ا. اهمیت نوروز
نوروز قرنها است در فرهنگ و زندگی مردم ما و دیگر مردمان جهان از جایگاه ارزشمندی بر خوردار بوده است. ستایش از بهار، سبزینگی و طراوت با سرشت بشر هم¬سرشت
است. از این رو اکثر ملل عالم، بهار را به اشکال گوناگون گرامی داشتهاند و قرنها آن را به سنتها و شیوههای متنوع و متناسب با فرهنگ، زندگی و محیط خویش، تجلیل کردهاند. هر ملتی در جاده ابریشمین بهار و دسترخوان رنگین نوروزی، آیینهای گوناگون و متنوعی از خویش به جای گذاشتهاند اما شکی نیست که نوروز در فرهنگ فارسی و ایران باستان از شان و شوکت دیگری برخوردار بوده است. به گونهای که این جشن باستانی و عالمگیر با نام ایران باستان (افغانستان کنونی) و فرهنگ فارسی گره خورده است. این حقیقت چنان روشن است که مجمع عمومی سازمان ملل آن را یک جشن جهانی با ریشه فرهنگ فارسی ثبت کرده است. بی تردید دلیل اصلی این اقبال جهانی ظرفیتهای جهانی و همگانی نوروز و آیینهای باستانی آن در راستای اهداف عمومی جهان و ریشه صلحجویی و شادی آفرینی آن است.
۲٫ خاستگاه جشن نوروز
الف) خاستگاه معرفتی
از نظر فسلفی و معرفتی جشن نوروز در پارادایم دوآلیسم که پارادایم مسلط ایران باستان بوده است،آفریده شده است و در ظل همین آسمان شکل گرفته است. در پارادایم دوآلیسم جهان به دو قطب خیر و شر و نیک و بد تقسیم میشود. در این نگاه جهان یا سیاه است یا سپید. دنیا یا در قلمرو سلطه اهورا میزید و یا در حوزه تصرف اهریمن است. سرزمینها و کشورهای جهان نیز یا در نعمت سرسبزی و آبادانی و خرمی به سر میبرند و یا در نقمت خشکی، و ویرانی خاک و خاکستر میشوند.
رابطه سرسبزی و شکوفایی طبیعت با عدالت اجتماعی و دادگری پادشاهان نیز رابطه طبیعی و نزدیک به علت و معلولی است و به شکل متغیر مستقل و وابسته جلوهگر میشود. عدل و انصاف در قلمرو یک حکومت به شکل یک متغیر مستقل، شکوفایی و آبادانی طبیعی آن جغرافیا را نیز رقم میزند. عکس این سخن نیز صادق است. ستم و بیداد هر حکومت و پادشاه زمینهساز قحطیها و خشکسالیها در قلمرو حکومتش خواهد بود.
در عصر پادشاه دادگر و عدالتپرور، کشور نیز از سبزی و آبادانی برخورد خواهد بود. همه چیز از ابر و باد و آسمان و فلک در کار خواهد بود تا به کمک جامعهای بشتابند که عدالت و دادگری را سرلوحه زندگی خویش ساختهاند. شاید به این دلیل که از نظر طبیعت دانا (در پارادایم دو آلیسم) جامعهای که تن به ستم و پادشاه ستمگر داده است، شایسته کمک و مهربانی طبیعت بخشنده نیست. این جامعه باید با قهر و خشم و امساک طبیعت مجازات
شود.
نیچه معتقد است که زرتشت به حیث ابرانسان، نخستین کسی بود که جهان را به نیک و بد تقسیم کرد و پس از او این نگاه، بر متکلمان و ادیان دیگر تاثیر نهاد. در فلسفه دوآلسیم اگرچه نیک و بد در یک چرخه دورانی، سالها و سدهها تکرار میشود. در این چرخش و تکرار مداوم، گاهی نیکی بر بدی و گاهی بدی بر نیکی پیروز میگردد اما سرانجام پیروزی از آن نیکی و نیککرداری خواهد بود. یعنی مسیر آینده این نزاع خیر و شر در پایان تاریخ به نفع خیر و داد پایان خواهد یافت. اگر نیکی و بدی را به تعبیر هگل تز و آنتیتز تلقی کنیم، سنتز آن سر انجام نیکی و روشنی در سرنوشت بشر خواهد بود.
طبق پارادایم دوآلیسم نوروز چهره سپید، روشن و گرم حیاتبخش و زندگیساز طبیعت است.
در زمستان به صورت طبیعی شبها دراز و روزها کوتاهتر است. مفهوم فلسفی این سخن این است که ساعتهای تاریک در شبانه روز بیشتر از ساعات روشن آن است. در نوروز که برج حوت پایان مییابد و ماه حمل آغاز میشود، این چرخه طبیعی و دوری بر عکس میشود؛ یعنی ساعتهای روز بیشتر و از شب کمتر میگردد.
در رویکرد نماد شناسانه که میتواند یک ابزار تحلیل مناسب برای معرفت دوآلیسم تلقی گردد، زمستان سنبل رخوت و خواب و مظهر مرگ و میر است. بهار فصل رویش و خیزش و بسترانگیزش است. بر اساس این تفسیر، نوروز نماد و مظهر زندگی و شکفتن و رستن است. لذا تجلیل از نوروز، تجلیل از بیداری و ستایش از زندگی و تقدیس از رستنها و شکفتنها است.
ب) خاستگاه زمانی و مکانی
از نظر زمانی خیلی مشخص نیست که جشن نوروز از کی و در کجا برگزار شده است. مسلما تجلیل از نوروز در حوزه تمدنی ایران باستان، قدمت بسیار بیشتری داشته است. اما آنچه منابع معتبر زبان فارسی و عربی به ما میگوید، این جشن به صورت رسمی در عصر جمشید کیانی بلخی در بلخ بامی بنیانگذاری شده است.
فردوسی توسی در باره پدید آمدن جشن نوروز در عهد جمشید کیانی چنین میسراید.
جهان انجمن گشت بر تخت اوی
از آن بر شده فره بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج تن، دل ز کین
به نوروز نو شاه گیتی فروز
بر آن تخت بنشست فیروز روز
بزرگان به شادی بیاراستند
می و رود و رامشگران خواستند
افزون برشاهنامه، ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه و خیام در نوروز نامه، منوچهری، عنصری، طبری، مسعـودی و مورخان عربی مانند جاحظ جشن ملی و رسمی نوروز را به حضرت جمشید نسبت دادهاند. اگرچه اکثر این مورخان تاکید میورزند که این جشن قبل از جمشید هم مرسوم بوده است و بسیاری از این منابع پیشینه جشن نوروز را به کیومرث بامی میرساند که در این صورت نوروز ریشه بامیانی هم پیدا میکند.
۳٫ ابعاد اجتماعی نوروز
الف) نوروز روز دادگری
در نوروز فرمانروایان ایران باستان و نیز حاکمان عصر خراسان اسلامی چون سلسلههای غزنوی و غوری، بار عام میدادند تا همه مردم بتوانند به آنان دسترسی بیواسطه داشته باشند و از نزدیک حاکمان را دیدار کنند و خواستهها و دادخواهیهای شان را به صورت مستقیم با حکمروایان مطرح سازند و بدین وسیله رفع مظالم نمایند.
محمد بن جریر طبری، نوروز را سرآغاز دادگری جمشید دانسته:
جمشید علما را فرمود که آن روزکه من بـنـشـسـتم به مظالم، شما نزد من باشید تا هر چه در او داد و عدل باشد بنماییـد، تا من آن کنم. و آن روز که به مظالم نشـسـت روز هرمز بود از ماه فروردین. پس آن روز رسم کردند.
ب) برافراشتن پرچم مولاعلی در بلخ
یکی از سنتهای خوبی که هر سال در سطح ملی در کشور ما برگزار میشود و با دادخواهی رابطه نمادین دارد، بر افراشتن پرچم شاه مردان در مزار شریف توسط مقامات عالیرتبه حکومتی و طی یک تشریفات رسمی است. این سنت به غایت نیکو و زیبا اکنون کاملا رنگ دینی و اسلامی به خود گرفته است. در برخی از منابع اهل سنت روز نوروز را همزمان با روز خلافت حضرت علی دانستهاند و نیز در برخی از منابع اهل تشیع روز نوروز را همزمان با روز ولایت امام علی یعنی روز غدیر خم یاد کردهاند. جدا از صحت و سقم این گونه روایات اصل برگزاری چنین جشنی به حیث یکی از ارکان تشریفات و مراسم نوروزی در کشور ما ارزشمند است. چرا که پیوند ما را با پیشینه غنی کشور باستانی ما زنده نگه میدارد.
بر اساس گزارشات منابع گوناگون فارسی و اوستایی، این مراسم قبل از اسلام نیز در بلخ انجام میشده است. و بر اساس بسیاری از منابع از زمان فریدون کیانی باقی مانده است. فریدون پس از آنکه با حمایت و قیام شجاعانه کاوه آهنگر، ضحاک ماردوش را سرنگون و حکومت ایران را بهدست گرفت و در بلخ بر تخت نشست؛ به شکرانه شجاعت و شهامت کاوه دستور داد که پرچم چرمینش را در خزانه به یادگار نگهداری و مراقبت کند. پس از فریدون هر پادشاه که میآمد جواهراتی بر آن میافزود. این پرچم تا عصر اسلامی به همین منوال مراقبت میشد. در عصر اسلامی تغییراتی در آن رخنما شد.
مسلمانان بلخی و خراسانی تلاش کردند که این مراسم باستانی را با رنگ دین تازه همچنان حفظ کنند لذا سالانه پرچم مولاعلی را در مزارشریف با احترام و تشریفات بلند میکنند. پرچم سخی و چرم کاوه هردو سنبل عدالتخواهی و دادگری است. سالی که این پرچم به آسانی از جایش بلند گردد و به اهتزاز در آید، مردم میپندارند که آن سال شادی و صلح و دوستی خواهد بود.
آسان بلند گشت ز جا پرچم سخی
شاید بهار در وطنم ماندگار شد
ج) افزایش همبستگی اجتماعی
در ایام نوروزی طبق سنت دیرین و رسم پایدار، خانوادهها و آشنایان به دید و بازدیدهای خانوادگی میپردازند. این دید و بازدیدها افزون بر ابعاد عاطفی و روحی، باعث استحکام پیوندهای اجتماعی و خویشاوندی میشود و درخت رابطههای خانوادگی را پس از مدتها برگ و بار تازه میبخشد.
د) برقراری مساوات و رفع شکافهای طبقاتی
رفت و آمدهای همسایهها و خانوادهها در این روز باعث فرو ریختن دیوارهای رسمی و غیررسمی و فاصلههای طبقاتی میشود. در این روز خویشاوندان، چه غنی و چه فقیر، به دیدار و دلجویی از همدیگر میشتابند و سال نو را باهم تبریک و شادباش میگویند. سرزدن اعضاء فامیل و اقوام از خانههای همدیگر احساس همدلی و یگانگی را در بین آنان افزایش میدهد و بار دیگر رابطه سرد خانوادهها و اقوام را گرم تر میسازد. فردی که در اثر دستیابی به ثروت و مقام اجتماعی فاصلهاش از خویشاوندان دور شده است و کم کم رفتوآمدها و نشست و برخواستهایش با طبقات دیگر و گروههای تازهای شکل گرفته است؛ در عید نوروز، بر اساس سنت خانوادگی، باید از منازل اعضای خانواده خویش نیز سرکشی کند. این امر باعث تقویت پیوندهای دیرین گذشته و مانع انقطاع روابط خویشاوندی و قومی گروههای مختلف اجتماعی میشود البته این کارکرد عید نوروز، در صورتی تحقق مییابد که بر اساس همان سنت قدیمی دید و باز دیدهایی نوروزی، در این شب و روزها، دید و بازدیدها دو طرفه و برابرانه باشد نه آنکه تنها خانه ثروتمندان و زورمندان از کثرت مراجعین، راه یافت نشود اما از خانه تنگ دستان و افراد عادی جامعه هیچ کسی خبر نگیرند و همچنان سوت و کور باشند.
ه) نوروز پایان سوگ و آغاز شادمانی
بر اساس اسطوره سیاوش، نوروز پایان سوگسرایهای ایرانیان و بلخیان برای قتل مظلومانه سیاوش و آغاز دورهای از شادمانیها است. در این روز کیخسرو بلخی به ایرانیان دستور میدهد که دیگر برای مرگ سیاوش نوحه و زاری نکنند و پس از این به شادی و نشاط بپردازند. لذا شایسته است که حاکمان و مدیران کشورهای حوزه نوروز این سنت نشاط و شادمانی را دو باره احیا کنند و میپندارند که شادی و تفریح نوروزی برخلاف اهداف و آرمانهای اسلامی است. شادی و نشاط شرط اصلی زندگی و موفقیت هر ملت است. نوروز و جشنهای سالانه آن میتواند نشاط و سرزندگی را در جامعه ما باز گرداند. نشاط و شادمانی در دامن طبیعت و همسو با آن با اهداف الهی سازگار و هم پیوند است.
جمع بندی پایانی
آنچه شمرده شد، بخشی بسیار اندکی از ابعاد گوناگون اجتماعی و اهمیت و خاستگاه، جشن نوروز محسوب میشود. جشن نوروز به حیث یک سرمایه اجتماعی کشور ما میتواند کارکردهای بسیاری بیشتر از موارد یاد شده داشته باشد. آیینهای نوروزی بسیار زیادی در گوشه و کنار کشور ما وجود دارد که میتواند از ابعاد گوناگون قابل تفسیر و احیاء مجدد باشد. لذا شایسته است محققان و مقامات حکومتی ما به نوروز و آیینهای آن به حیث یک سرمایه اجتماعی و شاخص هویتی کشور ما نگاه نموده و در ترویج و باز تفسیر آنها تلاش ورزند.
انتهای پیام/