ديروز، کميسيون مستقل حقوق بشر افغانستان آمار خشونت عليه زنان را ارائه نمود.

به گزارش خبرنگار حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران جوان؛دیروز، کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان آمار خشونت علیه زنان را ارائه نمود. براساس آمار این کمیسیون در سال جاری 5152 مورد خشونت علیه زنان به ثبت رسیده است. این آمار افزایش پنچ درصدی را نسبت به سال قبل نشان می دهد. مقامات این کمیسیون گفته است که نوع خشونت علیه زنان تغییر یافته است و هولناک‏تر شده اند و عرصه آن نیز گسترش یافته است.

همزمان با آمار ارائه شده از سوی کمیسیون مستقل حقوق بشر دادستانی اختصاصی مبارزه با خشونت علیه زنان نیز گزارش شش ساله خود را با انتشار خبر‏نامه‏ای ارائه نموده است. در خبر‏نامه این دادستانی آمده است که در شش سال گذشته، 9500 قضیه خشونت در ثبت شده است. که از جمله 826 مورد قضیه قتل، بیش از 2400 قضیه تجاوز جنسی، 100 قضیه سقط جنین، 75 قضیه اختطاف زنان، بیش از 250 قضیه ازدواج اجباری، نزدیک به 2000 قضیه لت‏‏ و کوب، بیش از 3000 قضیه منجر به جرح و 914 قضیه فرار از منزل بوده است.

آمار مذکور گویایی زندگی زنان در کشور است. این تنها مواردی است که در دو نهاد به ثبت رسیده است. بدون شک، مواردی بسیاری از خشونت است که به در نهاد‏های رسمی به ثبت نرسیده است. بنابراین، آمار خشونت علیه زنان بیش از آمار مذکور است.

اکنون این سوال پیش می آید که چرا خشونت علیه زنان کاهش نیافته است؟ در بیش از یک و نیم دهه گذشته موسسات زیادی برای حقوق بشر و حقوق زنان فعالیت داشته است چرا آمار خشونت کاهش نیافته است؟ عوامل افزایش خشونت چیست؟‏

زنان با اصلاحات امان الله خان وارد عرصه اجتماعی، فرهنگی شد. قبل از آن، آن ها حق ظاهر شدن در عرصه عمومی را نداشت و حضور آن ها همراه با محدودیت های زیادی بود. اصلاحات امانی اولین فرصت برای اعاده حقوق زنان در کشور بود. بعد از سقوط حکومت امانی وضعیت دوباره به حالت قبلی برگشت. گروه‏های سنتی یکبار دیگر، وارد مناسبات قدرت شد و نفوذ شان در عرصه‏های مختلف گشترش یافت. در دهه دموکراسی زنان دوباره فرصت حضور در عرصه عمومی و عرصه های دیگر یافت.

در این دوره، شاهد حضور دوباره زنان در عرصه های مختلف می باشیم. در دوره کمونیست حضور آن ها ادامه داشت. دوره مجاهدین پایانی حضور زنان در عرصه اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اداری بود. گروه طالبان به حضور زنان نقطه پایان گذاشت. این دوره را می توان دوره تاریک کشور نام نهاد. سقوط امارت اسلامی فرصت جدید برای حضور زنان در عرصه های مختلف بود. موسسات زیادی داخلی و بین المللی به منظور افزایش سطح آگاهی زنان و ارتقا ظرفیت آن ها و کاهش خشونت علیه آنان به فعالیت آغاز نمودند. اکنون بیش از یک و نیم دهه می گذرد اما همچنان آمار خشونت علیه آنها زیاد است.‏
چند عامل بر افزایش خشونت علیه زنان وجود دارد که در ذیل به بررسی می گیرم.

اول؛ جامعه افغانستان را به لحاظ گروه‏بندی اجتماعی می توان به دو گروه کلان تقسیم بندی نمود. گروه سنتی و گروه مدرن.‏ گروه سنتی بر مناسبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حاکم است. به دیگر سخن، گروه سنتی بیشترین سهم را در مناسبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دارد. با وجود اینکه نظام دموکراتیک در کشور شکل گرفت و انتظار می رفت که گروه‏های سنتی جای خود را به گروه مدرن و طرفدار ارزش‏های جدید می داد اما، از همان اول شکل‏گیری نظام جدید، و در توافق بن حضور گروه سنتی چشمگیر بود. در یک و نیم دهه گذشته، حضور گروه‏های سنتی همچنان پررنگ بوده است. اکنون نیز، معاملات کلان سیاسی میان گروه‏های سنتی صورت می گیرد.‏

حاکم بودن گروه‏های سنتی در عرصه‏های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی عامل مهم در افزایش خشونت در علیه زنان است. به دو دلیل. اول اینکه گروه سنتی از بنیاد مخالف حضور زنان در مناسبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی می باشد. آن‏ها زنان را در چهار دیواری خانه می خواهد و برای زنان تنها نقشی در خانه تعریف می کند.‏ دوم اینکه گروه‏های سنتی حامل ارزش‏ها و باور‏های سنتی است. ارزش‏ها و باور‏های سنتی که ارزش‏های جدیدی را بر نمی تابد. از این جهت، می توان یکی از عوامل مهم را حضور پررنگ گروه‏های سنتی در مناسبات و عرصه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خواند.‏

دوم؛ عامل دوم در افزایش خشونت علیه زنان ماهیت مردسالار جامعه افغانی است.‏ مرد جنس برتر جامعه افغانی است. مرد تعیین‏کننده است. تصمیمات مهم از سوی مردان این جامعه گرفته می شود. زن به عنوان یک جنس ضعیف مطرح است که باید از تصمیمات مردان پیروی کند. در عین حال، زن همان دیگری(دشمن) است. این دیگری سزاوار هر چیز است.

سوم؛ عامل سوم در افزایش خشونت علیه زنان سطح پایین زنان و مردان جامعه ماست.‏ سال‏ها جنگ منجر به ویرانی زیرساخت‏های فرهنگی و آموزشی کشور شده است. در دوره، این با وجود تلاش‏ها در عرصه افزایش سطح آگاهی شهروندان کشور اما، گروه‏های سنتی همانند گروه طالبان و برخی دیگر گروه های تروریستی مانع گسترش آگاهی شهروندان بوده است.‏ در واقع، در کنار سلطه گروه‏های سنتی در جامعه ما گروه‏های همانند طالبان و دیگر‏ گروه‏های مخالف مسلح دولت مانع گسترش سطح آگاهی زنان و مردان کشور بوده است.‏

نقش فساد در ادارات دولتی و به خصوص فساد در نهاد‏های آموزشی کمتر از نقش گروه‏های مخالف مسلح دولت نبوده است. نهادهای آموزشی بجای ارائه خدمات و انجام کارویژه‏های اساسی به دنبال ساخت مکاتب، دانش آموز و معلمان خیالی بودند. همین مسئله موجب شده است که تفاوت فاحشی در سطح آگاهی شهروندان نسبت به حقوق شان صورت نپذیرد.‏

در آخر یادآوری این نکته ضروری به نظر می رسد. در یک و نیم دهه گذشته، زنان مقبول‏ترین و قابل پذیرش‏ترین سوژه برای فن‏گیری بوده است. نهاد‏ها و مؤسسات زیادی تحت عنوان حقوق زن و حقوق بشر ایجاد شد اما همه مؤسسات تنها به دنبال گرفتن فن بود. کمتر نهاد و مؤسسه‏ای که فعالیت حقوق بشری داشتند و برای حقوق زن کار می کردند کار بنیادی نمودند. اکثر شان به دنبال گرفتن پول بودند تا بتواند از طریق آن به نان و نوایی برسد.‏ دستاورد‏های آن‏ها کوتاه مدت و مقطعی بوده است. بنابراین، دستاورد‏های این نهاد‏ها و مؤسسات چشمگیر نبوده است و بیشتر زودگذر بوده است.‏

تغییر ساختار جامعه افغانی، گسترش حضور و مشارکت زنان در عرصه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، انجام سیاست‏ها و برنامه‏ها به منظور افزایش سطح آگاهی زنان می تواند در نقش مهم در کاهش خشونت علیه زنان داشته باشد.‏ با این حال، فراموش نکنیم که حضور سمبلیک آن‏ها در عرصه سیاست رهگشا نیست. زنان باید در تصمیم‏گیری سهیم باشد. با این حال، زنان نباید منتظر بماند تا مردان برای آن‏ها کار کند. آن ها باید خود برای افزایش آگاهی زنان و کسب حقوق خود کار نماید. از آنجایی که آن‏ها در ناخودآگاه مردان افغانی یک دشمن است انتظار نباید داشت تا مردان این جامعه کاری برای افزایش آگاهی و کسب حقوق شان بکوشد.‏

انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.