نيمه شب ١٩ دي ١٣٦٥ بود. به سيد مصطفي و عليرضا گفتم، بسم الله بچه ها! حاج حسن گفته امشب هر طور شده بايد خاكريزو تموم كنيم، بچه ها پشت سرمون هستن. ساعت از يك گذشته بود كه بچه ها يازهرا(س) كنان شروع كردن! بارون اتيش بود و نعره ي لودرها و ماه كه چه خوش رقصي ميكرد تو دل اسمون شلمچه.

 به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ اقاي براتي مسئول اسايشگاه سر ظهري اومد كه چه نشستي اقاي دكتر قراره بياد عيادتت. گفتم قدم به چشم! كدوم دكتر اخوي؟ گفت با بقيه فرق ميكنه! گفتم بسم الله! باز كجامون ايراد پيداكرده، خودمون خبر نداريم! گفت هيچي حاجي. دكتر هاشمي سر شبي ميان عيادتت. گفتم كدوم دكتر هاشمي؟ گفت وزير بهداشت.
نيمه شب ١٩ دي ١٣٦٥ بود. به سيد مصطفي و عليرضا گفتم، بسم الله بچه ها! حاج حسن گفته امشب هر طور شده بايد خاكريزو تموم كنيم، بچه ها پشت سرمون هستن. ساعت از يك گذشته بود كه بچه ها يازهرا(س) كنان شروع كردن! بارون اتيش بود و نعره ي لودرها و ماه كه چه خوش رقصي ميكرد تو دل اسمون شلمچه.
چه ها كه نكردند اون شب بچه هاي جهاد سازندگي. دل و عقل و هوش، همه در گرو عشق بود! حاج حسن اومد دم خاكريز و گفت: خداقوت حسين همتي. گل كاشتين، چه كردين امشب شما جهادي ها.
از اون شب تا امروز ٢٩ سال و ٢٦ روز ميگذره. من بچه جهادي اون شب متبرك شدم به بال فرشته ها و يك قطع نخاع ساده، شد همه ي اونچه مي تونستم به كشورم هديه كنم.

روایت جالب جانباز جهادی در دیدار با وزیر بهداشت + عکس


درست كه چشمام به اسمون و سقف اسايشگاه شده همدم روز و شبم. اما سقف ارزوهام، هنوز كه هنوز اسمون خداست. به عشق همه ي اون رزمنده ها و رفقاي جهادي و مردم كه هنوز سرپام.
درست كه نمي تونم راه برم ، اما به عشق همه ي اونها هنوز سرپام.
دكتر هاشمي منو برد به ٢٩ سال پيش. شب عمليات كربلاي پنج. كانال ماهي و يك دنيا معرفت. خوشحال بودم كه وزير بهداشت مياد عيادتم، اما كيه كه ندونه اصل خوشحالي من از اين بابت كه يك بچه جهادي مياد عيادتم. من و رحيم حسن زاده امشب ميزبان دكتر هاشمي هستيم. اونم چه ميزباناني كه ميگن هنوز سرپاييم . دو تا بچه رزمنده كه موندن؛ اما اون شب حاج حسن كسايي و احمد شفيع زاده و خيلي از بچه هاي جهاد تبريز رو تو كانال ماهي و محور پنج ضلعي جا گذاشتن .
اقاي براتي گفت حاج حسين ، نوشته اي، درخواستي داري، اماده كن كه موقع ديدن دكترهاشمي بهشون بدي!
گفتم ما بچه جهادي ها نيازي به نوشتن و گفتن نداريم. گراي دلمون تو عمق چشمامونه. اون بهتر از بقيه از چشمام ميخونه و باخبر ميشه!
ساعت از نيمه گذشته، چه خبر بود سرشبي تو اسايشگاه و چه ارامشي الان. درست كه من و امثال من روي تختيم و سرپاييم، اما هنوز كه هنوز ، پرچم ايثار و ارادت به مردم و ميهن دست بچه جهادي هاست. نشون بچه جهادي ها حاج حسين خرازي و اسماعيل دقايقي و يدالله كلهر و عبدالحسين برونسي و حاج ابراهيم همت و ....
دكتر هاشمي ، دست ابوالفضل به همرات.
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.