گوشه‌گیری و در فکر فرو رفتن مصنوعی و بقیه رفتارهای خاص نمایانه تازه به دوران رسیده‌های بازیگری دیدنی و شنیدنی است.

شوخی تازه به دوران رسیده‌ها با بازیگری!حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ با نگاهی سطحی به مقوله بازیگری می‌توان تفاوت سطح کیفی را بین اکثر بازیگران نسل جدید و چند دهه قبل فهمید، تفاوتی که دل سینما را به درد آورده و خمیازه‌های مخاطبان را به دنبال دارد.
 
انگار برای نسل جدید و تازه‌وارد به دنیای بازیگری، این مطلب هنوز جدی گرفته نمی‌شود که این کار چقدر دشوار است چون یک بازیگر باید طبق فیلمنامه نفر دیگری را غیر از خود طی مدتی کوتاه بازسازی کند و به مخاطب ارائه دهد. آنگاه این سوال پیش می‌آید که آیا می توان این موضوع را دست کم گرفت؟ متاسفانه باید بگوییم از طرف اکثر بازیگران دست کم گرفته شده است به این خاطر مدت‌هاست افسوس بازیگران دهه‌های قبل را می‌خوریم!
 
چرا باید بازیگری را ساده قلمداد کرد آن هم جلوی مخاطبانی که با یک دکمه جدیدترین و جذاب‌ترین فیلم‌های دنیا را روی صفحه کامپیوتر و لپ تاپ خود می‌بینند و مانند یک منتقد حرفه‌ای عمل می‌کنند. بازیگران در اکثر این فیلم‌ها ایفای نقش می‌کنند که گویی خود اصل جنس یعنی شخصیت اصلی داستان و قصه ما هستند و مخاطب با وجود اینکه می‌داند فیلم می‌بیند باز او را باور می‌کند!

خانه از بنیان خراب است! این جمله معروف دیگری است که در راستای پایین آمدن سطح کیفی بازیگری در سینمای ما می‌توان از آن استفاده کرد. زن، مرد، دختر، پسر نوعی در آن واحد بنا به هر دلیل (دیدن فیلم، داشتن پارتی،‌پول، ...) هوس رفتن جلوی دوربین را می‌کند و با یک چشم بر هم زدن خود را در کلاس‌های بازیگری می‌بیند و بعد از گذراندن حدود یک سال، ژست مریل استریپ یا همفری بوگارت را می‌گیرد و بر قله رفیع بازیگری یعنی استار بودن، آن هم با ادعای اینکه در اولین فعالیت خود کمتر از نقش 2 را نمی‌خواهد می‌ایستد!
 
اکثر کلاس‌های بازیگری که چند سالی است مثل ریشه درخت خرما سر از اکثر نقاط کشورمان درآورده و به قول خود، بازیگرسازی دارند، تیشه به ریشه این سینما زده‌اند و راه را برای هر کسی برای ورود به این عرصه باز کرده‌اند. نکته جالب اینجاست که تا آن‌ها را مورد نقد قرار می‌دهید، با ادعاهای فراوان، مجوزهای خود را به رخ می‌کشند و نمی‌شود با آن‌ها حرف زد.
 
مگر تولیدات  سینمایی ما چقدر است که باید گنجایش این همه خروجی‌ بی‌کیفیت از آکادمی‌های مختلف را هم داشته باشد، حکایت دو دو تا چهار تا است. همه چیز را می‌دانیم اما پیگیری و به نتیجه رسیدن تنها هدفی است که اکثرا از آن غافل شده‌اند، انگار پدیده‌ای که در مقوله‌ بازیگری سینما ایران وجود دارد ورود برخی بازیگران با ژست‌های روشنفکری، یک قدم چپ، یک قدم راست و یادگرفتن چند اصطلاح قلمبه یا خواندن کتاب‌هایی است که بیشتر نام کتاب‌ و نویسنده آن را حفظ می‌کنند و همینطور پوشیدن لباس‌های نامتعارف، شرکت در مجالس بخصوص و ...  به قول سعید راد و برخی دیگر از بازیگران پیشکسوت، بازیگری شوخی شده!
 
گوش دادن آن‌ها به موزیک‌های خارجی هم جالب است چون اگر معنی یک مصرع را بخواهید از دادن جواب وا می‌مانند و گوشه‌گیری و در فکر فرو رفتن مصنوعی، خیره شدن به نقطه‌ای خاص یعنی من در حسم و  بقیه رفتارهای خاص نمایانه آن‌ها هم دیدنی و شنیدنی است و اگر جرات دارید با آن‌ها وارد بحث شوید؛ آن چنان از چارلی چاپلین، مارلون براندو، آل پاچینو و ... حرف می‌زنند که فکر می‌کنید از بستگان و یا خانواده‌ خودشان است و پشیمان شدن شما از بحث به وجود آمده قطعی است.

مدعی هستند که اگر زودتر از بازیگران معروف وارد سینما می‌شدند به طور قطع جایگاه آن‌ها را می‌گرفتند.
 
درست است که ورود به دنیای تصویر به خصوص سینما کاری دشوار است اما یک فرد با یک فکر ایده‌آل باید این موضوع را در خود حل کند که اگر بنا به هر دلیل نتواند به دنیای بازیگری ورود یابد، سرخورده و گوشه‌گیر نشود و ژست‌های روشنفکری و زیر سوال بردن کل سینما را در دستور کار قرار ندهد.
 
در ابتدا باید برای این دسته از بازیگران ذات‌ اصلی هنر را معنی کرد موضوعی که اگر به درستی به آن بپردازیم افتادگی، سادگی، رسالت‌ اشاعه فرهنگ صحیح،‌ گذشت، شیرین‌زبانی، دل مخاطب را به دست آوردن، ماندگاری، نام نیک بردن از هنرمندان دیگر، خیرخواهی، انجام کارهای خیر و ... از آن بیرون می‌آید؛ نوعی عبادت را بازگو می‌کند، عبادتی که از پیدایش بشریت در وجود انسان نهفته بوده و ادامه خواهد داشت در اصل یکی از صفات خداوند متعال هنرمندی اوست، پس چرا باید ذات زیبای هنر را ساده می‌گیریم.
 
زمانی سینمای ما شاهد ورود بازیگرانی چون علی نصیریان، جمشید مشایخی، داوود رشیدی، سعید‌پور صمیمی، اکبر زنجانپور،‌ رضا عطاران، پرویز پرستویی، هادی اسلامی، خسرو شکیبایی بود؛ هنرمندانی بدون ادعا که اگر به پای خاطره‌های ورود آن‌ها به این عرصه بنشینیم با اشک‌ها و لبخندهای زیادی روبرو می‌شویم. این‌ها همان ذات اصلی هنر را به خوبی درک کرده و بروز دادند صحنه تئاتر جایگاه اصلی شکل‌گیری شخصیت‌ هنری‌شان بوده و مشقت‌های زیادی برای رسیدن به نقطه دلخواه که همان ماندگاری باشد‌‌‌‌‌‌، کشیدند. درست است که پول برای گذران زندگی نقش بسزایی را ایفا می‌کند اما نباید هنر و شأن بازیگری زیر مجموعه آن قرار بگیرد. اگر بازیگران تازه‌وارد به عرصه سینما فقط جواب و دلیل ماندگاری برخی از بازیگران را پیدا کنند، به طور قطع بسیاری‌شان با صرف نظر از ورود به عرصه بازیگری مسیر زندگی خود را عوض کرده و فقط عده اندکی می‌مانند که به جایگاه خوبی خواهند رسید. پس چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟!


یادداشت از اشکان منصوری
 
انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار