امیرِسپیدموی جبهه های نبرد حق علیه باطل، پس از 35 سال پوشیدن لباس پاسداری از نهضت حسینی، سرانجام روز پنجشنبه 16 مهر 1394 شمسی، در میدانِ دفاع از حرمِ «بانوی مقاومت»، حضرت زینب کبری(سلام الله علیها)، «مزدِ خوبان» را دریافت کرد .

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، «حسین همدانی» به تاریخ جمعه، 24 آذر ماه 1329 شمسی (مصادف با 5 ربیع الاول 1370 قمری) در  شهرستان «آبادان» خانه ی «علی همدانی» یکی از کارگران «شرکت نفت آبادان» متولد شد  او و سه برادر و خواهرش، در سه ساله‌گی پدر را از دست دادند و مادر و فرزندان، به زادگاه پدری بازگشتند.

خدمت سربازی اش را در رسته ادوات گردان 158 از تیپ 55 هوابرد شیراز به عنوان خدکه ی خمپاره انداز 81 م.م طی کرد. سال 1356 شمسی با دختر دایی اش ازدواج کرد و ... طوفانِ نهضتِ روح الله، سرنوشت این جوان 28 را در مسیری قرار داد که به یکی از چند ده نفرِ موسسِ «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همدان» تبدیل شد و از همین هسته‌ی محدود بود که در سال‌های جنگ، درختِ تناورِ «لشکر 32 انصارالحسین(صلوات الله علیه)» سربرافراشت و به یکی از کارآمدترین یگان های زمینی «سپاه» تبدیل شد. فرماندهی این لشکر، بیش از سه سال بر عهده ی «حاج حسین» بود و پس از آن، سکانِ «لشکر 16 قدس گیلان» به دستش سپرده شد و ... پس از پایان جنگ علیه بعثیان متجاوز، «حاج حسین» در جبهه های مختلف نبرد با فتنه گران داخلی و یا مزدوران خارجی، درخشش هایی به یادماندنی از خود نشان داد که کینه‌ی عمیقی در دل معاندانِ نظام اسلامی و نهضت روح الله برجاگذاشت.

و آخرین میدانی که «حسین همدانی» برای مجاهدت های خود برگزید، «دفاع از حرم بانوی مقاومت» در برابر فتنه‌ی «اسلام آمریکایی» بود.
امیرِسپیدموی جبهه های نبرد حق علیه باطل، پس از 35 سال پوشیدن لباس پاسداری از نهضت حسینی، سرانجام روز پنجشنبه 16 مهر 1394 شمسی، در میدانِ دفاع از حرمِ «بانوی مقاومت»،حضرت زینب کبری(سلام الله علیها)، «مزدِ خوبان» را دریافت کرد و پای بر بساط «عندربهم یرزقون» نهاد.
مبارک باد بر آن پیرجنگاور همدانی، گوارای وجود  آن سالارِ «انصارالحسین»، برازنده‌ی روح بلندپرواز آن سردارِ «قرارگاه زینب».
 

سلام بر او روزی که زاده شد
سلام بر او روزی که به شهادت رسید
و سلام بر او روزی که دیگربار زنده برانگیخته خواهد شد
هدیه به روحِ بلندپروازش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


تصاویر دیده نشده از «ابو وَهَب»


تصاویر دیده نشده از «ابو وَهَب»

تصاویر دیده نشده از «ابو وَهَب»


تصاویر دیده نشده از «ابو وَهَب»


تصاویر دیده نشده از «ابو وَهَب»


تصاویر دیده نشده از «ابو وَهَب»


تصاویر دیده نشده از «ابو وَهَب»


تصاویر دیده نشده از «ابو وَهَب»


تصاویر دیده نشده از «ابو وَهَب»


تصاویر دیده نشده از «ابو وَهَب»



منبع: مشرق


انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۶
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۴۶ ۲۹ مهر ۱۳۹۴
روحش شاد ویادش گرامی
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۳۲ ۲۸ مهر ۱۳۹۴
یاحسین علیه السلام
اوائل دفاع مقدس بود و سردار سرافراز شهید همدانی فرمانده قرارگاه نجف اشرف در کرمانشاه بودند , و حقیر خبرنگار مطبوعات در غرب کشور که وقت مصاحبه اختصاصی با ایشان را داشتم , وقتی وارد دفتر فرماندهی ایشان شدم اولین باری بود که توفیق زیارتشان را داشتم , نگاههایمان بهم گره خورد و دیدم ایشان در نهایت تواضع و فروتنی میز کارشان را ترک کردند و آمدند مرا در آغوش گرفتند و فرمودند : آرپی جی ات حاضر است قلب فرهنگی دشمن را هدف بگیری ؟ با هم لبخند زدیم , مصاحبه بپایان رسید و بحدی از آینده نگری و تحلیل های نظامی , فرهنگی و آسیب شناسیهای ایشان شگفت زده شده بودم که دلم نمیخواست ایشان را ترک کنم . در خاتمه وقتی از ایشان خواستم پشت میزشان بنشینند تا برای چاپ عکسی از ایشان تهیه کنم ، برای لحظاتی بهم ریختند و فرمودند : نمیشود مصاحبه را بدون عکسم چاپ کنید یا عکس تزیینی جبهه یا یک شهید را استفاده کنید ؟ از ایشان سوال کردم چرا ؟ فرمود : از شهدا و خانواده های شهدا خجالت می کشم . اما به هر صورتی بود از این شهید گرانقدر و سرافراز عکس تهیه کردم و در یک صفحه کامل هم به چاپ رسید . صفحات ضمیمه روزنامه های کیهان , اطلاعات , ابراردر آن سالها را ببینید + تیتری که برای سردار استفاده کردم . یا علی
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۳۲ ۲۸ مهر ۱۳۹۴
یاحسین علیه السلام
اوائل دفاع مقدس بود و سردار سرافراز شهید همدانی فرمانده قرارگاه نجف اشرف در کرمانشاه بودند , و حقیر خبرنگار مطبوعات در غرب کشور که وقت مصاحبه اختصاصی با ایشان را داشتم , وقتی وارد دفتر فرماندهی ایشان شدم اولین باری بود که توفیق زیارتشان را داشتم , نگاههایمان بهم گره خورد و دیدم ایشان در نهایت تواضع و فروتنی میز کارشان را ترک کردند و آمدند مرا در آغوش گرفتند و فرمودند : آرپی جی ات حاضر است قلب فرهنگی دشمن را هدف بگیری ؟ با هم لبخند زدیم , مصاحبه بپایان رسید و بحدی از آینده نگری و تحلیل های نظامی , فرهنگی و آسیب شناسیهای ایشان شگفت زده شده بودم که دلم نمیخواست ایشان را ترک کنم . در خاتمه وقتی از ایشان خواستم پشت میزشان بنشینند تا برای چاپ عکسی از ایشان تهیه کنم ، برای لحظاتی بهم ریختند و فرمودند : نمیشود مصاحبه را بدون عکسم چاپ کنید یا عکس تزیینی جبهه یا یک شهید را استفاده کنید ؟ از ایشان سوال کردم چرا ؟ فرمود : از شهدا و خانواده های شهدا خجالت می کشم . اما به هر صورتی بود از این شهید گرانقدر و سرافراز عکس تهیه کردم و در یک صفحه کامل هم به چاپ رسید . صفحات ضمیمه روزنامه های کیهان , اطلاعات , ابراردر آن سالها را ببینید + تیتری که برای سردار استفاده کردم . یا علی