پاییز از راه رسید و بوی مهر دوباره پیچید در گوشه گوشه شهر شوق تماشای برگهای رنگارنگ و بارانهای بیامان این فصل، بیشک برای همه ما دل چسب و دوست داشتنی است. از طرفی پاییز همیشه یادآور زیباترین خاطرات است یادآور روزهای شیرین مدرسه و شوق خرید لوازمالتحریر و دیدار هم کلاسیها به همین بهانه با چند نفر از بازیگران گفتگوهایی کردهایم که آنها را در ادامه میخوانید:
*بوی کتاب نو را همیشه دوست داشتم
افسانه پاکرو و بازیگر سینما و تلویزیون در گفتگو با خبرنگار
حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ در خبر مهر روز اول مهر گفت: روز اول مهر حس کودکی و حس مدرسه به آدم دست میدهد. حس خوبی است متفاوت از تمام لحظات زندگی است برعکس کسانی که گریه میکردند، من اول مهر همیشه خوشحال بودم.
وی ادامه داد: بوی کتاب نو را همیشه دوست داشتم و الان هم با اول مهر همین حس به من دست میدهد. دوران مدرسه دانشآموز ممتازی بودم و در هر زمینه مدارک زیادی دارم حتی من پزشکی قبول شدم ولی به خاطر بازی در فیلم «محاکمه» ایرج قادری در دوراهی انتخاب قرار گرفتم و من هم بازیگری را انتخاب کردم. خاطرات زیادی از اول مهر دارم، بیشتر این خاطرهها شیرین است. حتی این را هم یادم مانده که وقتی زنگ آخر زده میشد، طوری میدویدیم که انگار از زندان آزاد شدیم در صورتی که قدر آن روزها را ندانستیم و الان پشیمان هستم.
وی در خصوص همکلاسیهای خود عنوان کرد: با همکلاسیها در فضای مجازی ارتباط دارم و بعضی از آنها را گم کردهام که علاقه دارم آن دوستان صمیمی را پیدا کنم.
همچنین اضافه کرد: مدیر مدرسه دوران ابتدایی خود را بعد از 20 سال دیدم و هنوز دوست داشتنی بود. میتوانم بگویم که دست تقدیر ما را به هم رساند.
پاکرو خاطرنشان کرد: همیشه دوست داشتم دوباره پشت نیمکتهای مدرسه برگردم، زمانی که از جلوی مدرسه راهنمایی و ابتداییام رد میشوم، حسرت سالهای گذشته را میخورم. آن روزها حال و هوای بچهها خیلی متفاوت بود.
*ده روز آخر شهریور استرس داشتم که معلم چه شکلی است؟
امی زندگانی در خصوص اول مهر گفت: در حال حاضر هر سال اول مهر خیلی خوشحال هستم که مدرسه تمام شده است، آخر زمان ما مدرسهها اینطور شیک و تمیز نبودند و امکاناتی به خوبی الان نداشتند، 10 روز آخر شهریور استرس داشتم و که معلم جدید چه اخلاقی دارد یا اینکه با کدام همکلاسی در یک کلاس میافتم.
وی افزود: اول مهر را یادم هست آن روز همه نگران بودند و گریه میکردند و من به خاطر غد بودنم گریه نمیکردم ولی بعد از یک هفته که از مدرسه گذشته بود، مادرم دیر به دنبالم آمد و من زمانی که او را دیدم گریه کردم و تلافی روز اول را در آوردم.
زندگانی در خصوص همکلاسیهای خود عنوان کرد: خیلی پیش آمده است که همکلاسیها به خاطر شغلم مرا میشناسند و من بعد از اینکه خودشان را معرفی میکنند، برایم آن روزها تداعی میشود همچنین با یکی از معلمهایم در ارتباط هستم.
*کودکی دیگر باز نمیگردد!
همچنین علیرضا کمالینژاد در خصوص اول مهر اظهار داشت: اول مهر برایم یادآور زحمتهای پدر و مادر است. همچنین یاد گذشته و جوانی پدر و مادرم برایم تداعی میشود.
وی افزود: اول مهر متوجه گذر زمان میشوم و اینکه دوران کودکی و نوجوانی دیگر بر نمیگردد دوران کودکی مفرح بود و خاطرات آن دیگر تکرار نخواهد شد.
کمالینژاد خاطره اول مهر را اینگونه بیان کرد: اول مهر که به همراه مادرم به مدرسه رفتم، بعد از مشخص شدن کلاس، دانشآموزان را از مادرها جدا کردند و زنگ تفریح با چشم دنبال مادرم بودم و او را پیدا نکردم و بعد رفتم و به مدیر مدرسه گفتم که من مادرم را گم کردم.
کمالینژاد ادامه داد: با تعدادی از همکلاسیها که دیگر تشکیل خانواده دادهاند ارتباط دارم و بعضی از آنها در شهرهای دیگر هستند اما از طریق فضای مجازی با آنها هم در ارتباطم.
وی تصریح کرد:هر از گاهی از جلوی مدرسههای قدیمیام رد میشوم بعضی از آنها تغییر صورت دادهاند وساخت و سازها سر وشکلی جدید به آنها داده است. من و به عمد مسیرم را طوری انتخاب میکنم که از جلوی مدرسه ابتداییام رد بشوم و به آن نگاه میکنم.
وی افزود: با توجه به سبک زندگیها در حال حاضر دانشآموزان دیگر ترسها از مدرسه ندارند. حتی دیگر از معاون و مدیر هراسی ندارند، ولی زمان ما خیلی محبت داشتند و تنبیه میکردند.
کمالینژاد پیشنهاد خود را اینگونه بیان کرد: امیدوارم در فصل پاییز و زمستان که هوا سرد شد ناظمها بچهها را در صف نگه ندارند و سخنرانی نکنند چراکه هوا سرد است و بچهها یخ میزنند، از ما که گذشت به فکر بچههای آینده باشیم.
انتهای پیام/