نمایش "روزی، گذری، روزگاری" با نویسندگی "خیرالله تقیانی پور" و به کارگردانی "احسان جانمی" این روزها در سالن اصلی ‏تالار هنر بر روی صحنه اجرا می شود.‏

به گزارش گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از اصفهان، "وحید عمرانی" نویسنده و منتقد تئاتر در نوشتار نقدی بر این تئاتر در وبلاگ تئاتر اصفهان بیان کرد: تقیانی پور یکی از درام نویسان و کارگردانان دغدغه مند در زمینه نمایش های آیینی سنتی ایران است که ‏اکثر آثار قلمی و همچنین کارگردانی های او در همین قالب و بیشتر در بازه زمانی دوران قاجار و اوایل پهلوی اتفاق می افتد. ‏

وی از افرادیست که با فعالیت های پیاپی در زمینه نویسندگی و کارگردانی نمایش هایی از این دست، هم اکنون می توان گفت ‏صاحب امضا و به نوعی سبک در حوزه آثار دراماتیک آیینی سنتی در کشور به شمار می رود.‏

اجرای نمایشنامه "روزی، گذری، روزگاری" نیز با الهام از شیوه های اجرایی و کارگردانی هم او در تالار هنر اصفهان در حال ‏اجراست اما در این میان تفاوت هایی عمده به چشم می آید که به آسانی از کنار آنها نمی توان گذشت.‏

خیرالله تقیانی پور در مهر و آبان 1392 در تالار قشقایی تئاتر شهر تهران نمایشی را به نویسندگی خودش با نام "تعبیر یک رویا" ‏به مدت حدود 50 شب بر روی صحنه برد، نمایشنامه آن کار به قدری با نمایشنامه اجرای "روزی گذری روزگاری" در اصفهان ‏شباهت دارد که اگر فردی هر دو را بر صحنه دیده باشد یا گمان می برد که این نمایش با ایجاد تغییراتی از همان نمایشنامه اجرا ‏شده در تهران بر روی صحنه رفته و یا اینکه نمایشنامه "روزی گذری روزگاری" به منزله یک دستگرمی برای تقیانی پور بوده ‏تا پس از آن "تعبیر یک رویا" را به نگارش درآورد.‏

در اجرای اصفهان نیز دقیقا همان شیوه های اجرایی خود تقیانی پور را می بینیم یعنی صحنه ای خالی از دکور و آکساسوار و ‏کاری بازی محور که متکی بر فعالیت صرف بازیگران بر صحنه است، اما اتفاقی که در اصفهان می افتد به دلایل مختلف که ‏شاید نگذاشتن زمان کافی برای تمرین و تجزیه، تحلیل و اندیشیدن به شیوه های مستقل اجرایی یکی از آنها باشد، هرگز به ‏موفقیت اجرای خود نویسنده از نمایشنامه هایش دست نمی یابد.

غرض از نگارش این نقد مقایسه محض بین دو نمایش نیست اما به قدری اصرار از سوی کارگردان در شباهت های اجرایی بین ‏این دو نمایش دیده می شود که نمی توان بدون اشاره مفصل به آنها به راحتی از کنار این مسئله گذشت و تنها در مورد اجرای آن ‏در اصفهان قلم را به گردش درآورد. حال سؤال اینجاست که چرا کارگردان اصفهانی باید تقلید را سرلوحه کار خود قرار دهد و ‏دستکم سعی نکند تا به خوانشی نوین از متن دست یابد؟! چرا با به کارگیری قوت خلاقه، شیوه های اجرایی جدید در این نمایش ‏آیینی سنتی به کار گرفته نمی شود و کارگردان دست به ساده ترین کار؛ یعنی استفاده از همان راه های امتحان شده قبلی می زند ‏تا جواب بگیرد؟ همین مسئلۀ بنیادین باعث می شود تا این نمایش، موفق از آب درنیاید و چیزی برای دفاع نداشته باشد. ‏

عمرانی افزود: بنده از سال 86 تا کنون تمامی نمایش های اصفهان از جمله آثار احسان جانمی را بر روی صحنه دیده ام و با تکیه ‏بر این سابقه و نگاه آسیب شناسانه ای که به بستر اتفاقات تئاتر اصفهان داشته ام، گمان می کنم که دیگر زمان آن فرا رسیده که ‏احسان جانمی سیاست های اجرایی خود را تغییر دهد. باید برای یک تئاتر زمان صرف کرد. باید از عصاره جان خرج کرد، تئاتر ‏به مثابه یک زندگی در دل زندگیست که با تمرینات سه هفته ای و یک ماهه و غیره نمی توان تئاتر بر روی صحنه برد‎.

همان طور که بر روی بروشور این نمایش چاپ شده است، نمایش "روزی گذری روزگاری" نودمین اثر از گروه کاوش است، که ‏مجوز تأسیس گروه کاوش در سال 78 به ثبت رسیده، یعنی با یک حساب سرانگشتی به این نتیجه می رسیم که این گروه به طور ‏متوسط در طی شانزده سال گذشته، پنج نمایش در هر سال بر روی صحنه برده است.‏

در نقدهای قبلی نیز که بر کارهای این کارگردان داشته ام، اشاره کرده ام که هرگز نباید کمیت را فدای کیفیت کرد، استاد بزرگ ‏‏"حمید سمندریان" در بیش از سه دهه بعد از انقلاب تنها چهار تئاتر بر روی صحنه برد، اما آن آثار کارهایی بودند که می توان ‏پشتشان ایستاد و به ضرس قاطع تأیید کرد که کارگردان و سایر عوامل، زمان و عمر و عصاره جان را خرج آن اجراها نموده اند، ‏پس قطعاً کم کار و گزیده کار بودن در مبحث اجرایی بسیار شایسته تر از پر کار بودن، اما ارائۀ آثاری ضعیف و در سطحی ‏معمولی است‎ .

داستان این نمایش روایت دو خانواده در دو محله بالا و پایین یک شهر است که از نظر اعتقادی و فرهنگی با یکدیگر تفاوت و ‏اختلاف نظر دارند، خانواده محله بالا تعزیه خوان و مذهبی هستند اما خانواده محله پایین، سیاه بازند و دسته طرب دارند که با ‏اجراهایشان در محافل مردم گذران عمر می کنند.‏

داستان دشمنی های این دو خاندان نقل محافل محل است و این اختلافات هر روز ماجرای جدیدی را در این محله که جایگاه اتفاقات ‏داستان است رقم می زند، تنه اصلی این نمایش از اتفاقاتی که در متن اختلافات این دو خانواده رخ می دهد شکل می گیرد و در ‏نهایت پسر خانواده محله بالا عاشق دختر خانواده مطرب می شود و باعث می گردد تا اتفاقات جدیدی رقم بخورد.

نویسنده و منتقد سینما افزود: یکی از مهم ترین وظایف کارگردان تئاتر که هنری منتقد و وابسته به مردم است، انتخاب متن ‏مناسب و دغدغه مند برای اجراست، داستان این نمایش، ماجرایی است تکراری که به خصوص بعد از پخش سریال "شب دهم" در ‏سال 1380 از تلویزیون، مدتی بسیار همه گیر شد و حتی نمایش های بسیاری تحت تأثیر آن داستان و حال و هوا در پایتخت و ‏سایر نقاط کشور بر صحنه رفتند، از این رو ضرورت انتخاب و کار کردن چنین متنی در شرایط فعلی مبهم است.

این نمایش به شیوه اجرایی ترکیبی ساخته و پرداخته شده است و شیوه هایی سنتی از انواع نمایش های آیینی ایرانی نظیر تعزیه و ‏گونه طرب آمیز آن از قبیل سیاه بازی به صورتی تلفیقی در کار مورد استفاده قرار داده شده اند و در انتهای صحنه پرده ای قرمز ‏رنگ با حاشیه های سیاه تعبیه شده که حال و هوای کارهای سیاه بازی و مبارک و ... را تداعی می کند و در عین حال برای ‏نشان دادن خانه های محله بالا و پایین نیز کاربرد دارد. ‏





انتهای پیام/ ا
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.