حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان -مریم محمدی؛ سهیلا عبدالحسینی نویسنده، منتقد ادبی و پژوهشگر در سال 1340 متولد شد. او با دفتر ادبیات داستانی بنیاد جانبازان، مجله ادبیات داستانی حوزه هنری و دفتر ادبیات داستانی بسیج دانشجویی همکاری داشته است. از آثار او میتوان به «از نگاه آیینه»، «صلیب و ستاره»، «دنیا بدون لیلی»، «باید امشب بروم» و... اشاره کرد. گفتگوی کوتاه ما را با او که بیش از همه پیرامون نقد ادبی است، میخوانید:
*خانم عبدالحسینی از شروع فعالیت خود در عرصه ادبیات بفرمایید.
فعالیت ادبیام را به طور رسمی از سال 69، 70 شروع کردم،آن زمان یک مسابقه داستاننویسی برگزار شده بود که من در آن شرکت کردم و برگزیده شدم. داستان کوتاهی بود با موضوع دفاع مقدس و جانبازان.
*در حال حاضر فعالیت خود را به چه شکلی ادامه میدهد؟
این اواخر دبیری بخش داستان بزرگ سال قلم زرین را بر عهده داشتم. در حال حاضر هم دو کار را در دست نگارش دارم. یکی زندگینامهای است از جانبازان دفاع مقدس و دیگری رمانی مربوط به شهدای عملیات نصر. همچنین از نیمه دوم سال نگارش کتابی ارزشی با موضوع تاریخی حکومت حضرت علی (ع) شروع خواهم کرد.
*خانم عبدالحسینی با توجه به فعالیت گسترده شما در عرصه نقد ادبی، سؤالات من بیشتر پیرامون این موضوع خواهد بود. بفرمایید که معیارهای لازم برای نقد ادبی منصفانه چیست؟
نقد ادبی قطعاً نیاز به معیارهای خاصی ندارد. البته هر خوانندهای میتواند نظری داشته باشد اما نظر کارشناسانهای نخواهد بود. یک منتقد ادبی اولاً باید ادبیات را خوب بشناسد، داستان را به شکل علمی و تکنیکی خوب بشناسد و نقد کند. اینها همه شرایطی است که نقد جامع و کامل را میسازد البته ناگفته نماند که چنین نقد کارشناسانهای شاید فقط به درد اهل قلم و فرهنگ بخورد، اما میتواند در شناخت درست یک اثر و معرفی آن برای عوام هم مناسب باشد.
*امروز نقدهای مطبوعاتی در مورد کتابها گسترده شده، نوع نگاه آنها برای نقد ادبی، ژورنالیستی است. شما این را آسیب میدانید؟
بله،من با این نوع نقد موافق نیستم. چرا که مبتنی است بر دیدگاه خاص آنها و تابع سلیقه است. نقد ادبی کاری کاملاً علمی است، این کار نباید به دست کسانی بیفتد که بدون آگاهی علمی لازم نقد کنند. این شکل نقد ادبی، سلیقهای و عوام گرایانه خواهد بود.
*نقد ادبی امروز چه جایگاهی در دانشگاههای ما دارد؟
امروز جسته و گریخته نقد ادبی در دانشگاهها جایگاه خود را پیدا میکند. اما همچنان ضعیف است. امروز همچنین کلاسهای آزاد آموزش نقد هم «ادبی یا سینمایی» در حال برگزاری است. نقش برگزاری این کلاسها و دورهها خوب است، مشروط به آن که حضور کارشناسان را با خود داشته باشند.
*خانم عبدالحسینی آیا نقد ادبی قابل بومیسازی هم هست؟
این نکته بسیار مهمی است، نقد ادبی را اگر بر مبنای معیارهای ادبیات غرب انجام بدهیم، قدری از اثر خود دور شدهایم. ما برای نقد ادبی آثار خود، نیاز داریم تا اصول و مبانی طراحی بشود تا بر اساس محتوا و اندیشههای ایرانی و اسلامیمان نقد کنیم. شناخت درست از گذشته داستان، همه آثاری که در مورد نقد داستانهای ما بر اساس چارچوبها و معیارها، تولید شدند، میتواند در ساخت یکسری معیارهای بومی برای نقد ادبیات داخلی مؤثر باشد.
*با تمام این اوصاف، امروز شما وضعیت ادبیات داستانیمان را چطور میدانید؟
امروز متأسفانه ادبیات داستانی ما تیرهترین دوران ادبی خود را میگذراند. جای تأسف است در کشوری که به لحاظ تاریخ ادبیاتی آنقدر غنی است، امروز ادبیات داستان ما اینطور باشد. من این اواخر در بررسی آثار مربوط به جشنواره قلم زرین، به کتابهایی برخورد کردم که بازاری هستند و ارزش تنها یک بار خواندن را دارند. به چاپ چندم هم رسیدهاند، در مقابل آثار ارزشمندی بودند که شاید به چاپ دوم هم نرسند. قلم و ادبیات و هنر باید نگرشساز و انسانساز باشد. نویسندگان شاخکهای تیزی دارند که قبل از وقوع یک حادثه میتوانند و باید آن را پیشبینی کنند، اما امروز ما آثاری را تولید میکنیم که خنثی هستند و آن اثرگذاری را که باید ندارند. البته در بخشهایی چون خاطره نگاری و زندگی نامهنویسیها پیشرفت داشتیم اما غایت ادبیات و رمان این نیست که میبینیم.
*پس احتمالاً شما هم معتقدید ما در سالهای اخیر اثر یا نویسنده شاخصی را نداشتیم.
باید فرصت داد تا جوانان تازهوارد راه خود را پیدا کنند، این شناخت با مطالعه و ممارست به دست میآید. اما از طرفی باید به شرایط تأسفبار کتابهای منتشر کشور نگاه کرد. نویسنده باید تنها دغدغهاش نوشتن باشد، نه اینکه دغدغه چاپ اثر را هم داشته باشد، نویسندهها با حقالزحمه پایینی که میگیرند این اواخر هم که باب شده و برخی ناشران مشارکت آنها را در چاپ اثر طلب میکنند، با یک چنین شرایطی طبیعی است که جوانان تازهکار، دل مرده و افسرده شوند و کارشان تنزل پیدا کند.
*عملکرد متولیان و مسئولان فرهنگی را چطور ارزیابی میکنید؟
متأسفانه سوء مدیریت امروز در بخشهای مختلف فرهنگی ما دیده میشود. آن اندیشه که باید در جایگاه مدیریت قرار نگرفته است. امروز ما شاهد هستیم که یکسری کتابها ترجمه میشوند و به کشورهای دیگر میروند. آیا این اتفاق باید بعد از این همه سال میافتاد. چرا نباید زودتر به این فکر میافتادیم؟
*به عنوان سؤال آخر، در مورد ممیزی کتاب چه نظری دارید؟
ممیزی کتاب همیشه بوده و باید باشد، ما نمیتوانیم درها را باز بگذاریم تا هر اندیشه و فکری در ذهن مردم و جامعه رسوخ کند. همه ملتها هم ممیزی را دارند. من با قاطعیت میگویم که هر کس بگوید سایر کشورها ممیزی کتاب را ندارند، دروغ گفته است. اما در مورد شدت آن و معیارهای ممیزی کتاب، باید بگویم مثل خیلی امور دیگر معیار درست و چارچوب قاعدهمندی برای آن وجود ندارد. سلیقه گرایی ممیزی کتاب وجود دارد، با تغییر مدیران فرهنگی دستورالعملها عوض میشود.
انتهای پیام/