من کارم را در ادبیات با شعر شروع کردم، سال 69 بود که کمکم وارد نشریات کودکان شدم، شعرهای و داستانهایم را در آنها چاپ کردم. بیشترین سهم کتابهای من در حوزه کودک و نوجوان به مقوله مذهبی اختصاص دارد. اولین بار سال 70 کتاب شعری را با عنوان «آوازهای بلدرچین» به چاپ رساندم. اولین داستان بلندم هم حوالی سالهای 72 و 73 منشر شد که داستانی بود درباره زندگی بلال حبشی با عنوان «صدای زلال بلال».
هدف شما از ورود به عرصه ادبیات کودک و نوجوان؟
زمانی که من وارد این عرصه شدم، جای خالی ادبیات کودک و نوجوان را حس میکردم، آن زمان ما کمتر نویسندههایی را داشتیم که به مخاطب کودک و نوجوان توجه کنند، من زمانی که وارد شدم به این حوزه احساس کردم بچهها نیاز دارند به این توجه. بچهها نهالهای کوچکی هستند که احتیاج به مراقبت زیادی دارند، یکی از راههای این مراقبت ادبیات است، ادبیات افق دید را بیشتر میکند، جهان و تجربیات تازهای را در اختیار مخاطب میگذارد. کار روی ادبیات کودک و نوجوان کار بزرگی است و تأثیرات بسیار زیادی را میتواند در آینده آنها بگذارد. به قول تولستوی: «نوشتن کار شرافتمندانهای است، اما نوشتن برای بچهها کار بزرگتر و شرافتمندانهتری است».
امروز شما ارزیابیتان از ادبیات کودک و نوجوان کشور چیست؟
امروز در ادبیات کودک و نوجوان بدلکار زیاد داریم، مخصوصاً این اتفاق در مورد مخاطب خردسال بیشتر میافتد، متأسفانه نگاه امروز به ادبیات کودک و نوجوان نگاهی بازاری است. امروز کتابسازی را در ادبیات کودک و نوجوان بیشتر میبینیم.
حتی ناشری را من میشناسم که خود کتابی را برای این مخاطب مینویسد، بدون اینکه از توانمندی کافی برای این کار برخوردار باشد. من خودم 25 سال است که در این عرصه فعالیت دارم، پنج مجموعه شعر را برای کودک نوشتم، مردی را داریم الان که نصف سن من را دارد اما بیش از 100 کتاب شعر کودک دارد.
کانون پرورش فکری به عنوان یک نهاد برای کودک و نوجوان سالها فعالیت دارد، ارزیابی شما از عملکرد فعلی کانون چیست؟
کانون پرورش فکری در این سالها بسیار اثرگذار بوده، در تولید و نشر کتاب و مهمتر از آن در تربیت مربیان، مربیانی را تربیت کرده که امروز در بسیاری از شهرستانها، راهنمای خوبی برای کودک و نوجوان هستند. کتابخوان هستند و کتابشناس کانون پرورش فکری کاری کرد که در دهه 60 که ادبیات فقط مختص تهران بود، امکان نشر آثار و معرفی مربیان در شهرستانها هم ایجاد شود. اما اگر بخواهم منصف باشم، این روند صعودی طی شد. کانون در این سالها افت داشت، شاید یکی از اصلیترین دلایل آن مدیریت کانون باشد، در برهههایی مدیریت کانون قوی بود و کانون هم طبعاً تأثیر گذارتر. زمانی هم عکس این اتفاق افتاد.
امروز ارزیابی شما از مطالعه کودکان و نوجوانان چیست؟
امروز مطالعه بسیار کم شده، از دو جنبه میتوان به آن نگاه کرد. از یک طرف ظهور و بروز رسانههای ارتباطی جدید که باعث شدن نهتنها کتاب که حتی نشریات ما هم مخاطب خود را از دست بدهد. از طرف دیگر نقدی که من وارد میدانم به سیستم آموزشی صرف کشورمان است. انقدر کودک و نوجوان ما امروز اشباع شده با مطالعات درسی، دیگر وقت آزادی برای مطالعه غیر درسی ندارند. امروز ما فعالان عرصه نشر که در عرصه کتاب و چه در عرصه نشریات باید آنقدر جذاب باشیم و متفاوت که مخاطب خود را برگردونیم. کار سختی هم نیست، دولت هم میتواند اگر بخواهد قدمهایی را برای این کار بردارد.
شما چه پیشنهادی را برای بالا رفتن سرانه مطالعه در کشور دارید؟
اتفاقاً من خودم پیشنهادی را دارم مبنی بر ارائه یارانه کتاب. ما در سال ده روزی را با موضوع نمایشگاه کتاب سر و کار داریم. در آن زمان این امکان فراهم بشود تا یارانهای را با عنوان یارانه کتاب به تمامی افراد جامعه اختصاص دهند. این می تواند امکان مطالعه کتاب را بالا ببرد. از طرف دیگر من معتقدم کودک و نوجوان اگر کتابی را بخواند که محتوای جذاب داشته باشد، دیگر دست از کتاب خواندن بر نمیدارد. توصیه میکنم به والدین که در انتخاب کتاب با محتوای سالم، رویکرد توجهشان به نویسندگان حرفهای و کار بعد ادبیات کودک و نوجوان باشد.
آقای پوروهاب، شما در یکی از مصاحبههایتان از ضرورت آموزش نقد به کودکان و نوجوانان حرف زده بودید. در این باره توضیح بدهید.
من معتقدم نوجوان به یک مرزی از فرهیختگی رسیده. منظورم نوجوان کتابخوان است. نوجوانی که کتاب را میشناسد و انتخاب میکند، متناسب با نیاز خود هم انتخاب میکند. اما در مورد مخاطب کودک، معتقدم کودکان در شرایط ذهنی و تجربی خاصی قرار دارند که نمیشود نقد کردن را به آنها یاد داد، منظورم نقد فنی است. اما میشود که آنها را منتقد بار بیاوریم. من معتقدم از بچهها در این سن باید نظر خواست، کتاب را برای آنها خواند و بعد نظر و دیدگاه آنها را پرسید. این کار این حس را در آنها شکل میدهد، که ارزش دارند و به آنها به عنوان یک مخاطب توجه میشود.
انتهای پیام/