به گزارش خبرنگار
حوزه شهری گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران ؛ آن روز همه گفتند "مامان رفته پیش خدا" و هریسا در اوج کودکی باور نداشت رفتن مادر میتواند تمام زندگیاش را دستخوش اتفاقاتی کند که هر فصل اش رنگ برگ ریزان پاییز را بگیرد.کودکی ماند و خاطراتی مبهم از خانه ای که با مادرش ویران شد و زنی که با عنوان همسر پدر، جای مادر نشست.
*فصل دوم زندگی
روزگار باز هم روی تلخش را به هریسا نشان داد. اگر چه او با لباس سپید به خانه بخت سفر کرد، اما دست روزگار او را پیش از آن چه شایسته بود از دو دختر و همسرش جدا کرد تا او باری دیگر به خانه پدر باز گردد.
*آغاز فصل کارتن خوابی
اما خانه پدر برای هریسا دیگر سایه امنی نشد و اینبار در اوج جوانی درگیرمواد مخدر شد.اعتیاد به قدری در جان و تنش ریشه دواند که برای سومین بار خانهاش را از دست داد و از خانه پدری نیز طرد شد.
هریسا ماند و شهری بیآغاز و انتها، شبهای سرد و گرم، اتوبان های خلوت و شلوغ و کارتن هایی که 4 سال تنها ماوای او بودند.کارتن خوابهایی که از خانه و خانواده طرد شده بودند و همه حداقل یک وجه مشترک داشتند و آن هم خانه هایی از جنس کارتن بود.
*آغاز فصل پاکی پس از 14 سال
اگر چه دستان روزگار گاهی بیرحم است، ولی گرمای دستان خداست که تحمل آن بی رحمی را آسوده میسازد و این بار رحمانیت خدا شامل حال هریسا شد.
شاید در باور هیچ کس نمیگنجید که او پس از 14 سال اعتیاد، امروز بهصورت جدی تصمیم به ترک مواد مخدر گرفته و مصمم است پا در عرصه ای جدید از زندگی بگذارد.
*سراغاز فصل بی هویتی
امروز 6 ماه است که هریسا پس از سالها مشکلات جان فرسا به پاکی آب زندگی میکند.
اما...
درصد بسیار بالایی از معتادین کارتن خواب، مدارک شناسایی ندارند و هریسا نیز یکی از این افراد است.
خانواده او را طرد کردهاند، جامعه پذیرای او نیست و باز هم هریسا میماند و خدایی که تنها یاور اوست.
*آغاز فصل امنیت
این بار یک فعال اجتماعی به کمک او میآید.او توسط برخی از مسئولین به مدد هریسا میآید.شاید بتوان گفت روی خوش سکه پس از سال ها برای هریسا رو شده است . مسئولی یک خانه با امکانات اندک در اختیار او قرار می دهد تا بتواند زندگی اش راد با آرامش بیشتری ادامه دهد .
*فصل آخر، مرگ در تنهایی
بیماری های ناشی از اعتیاد، تنها همراز و هم خانه هریسا میشوند و این فعال اجتماعی است که او را برای درمان مدد میرساند.
اما 6 ماه بیشتر طول نمیکشد که هریسا بدون دیدار فرزندان و خانواده در تنهایی خانهاش، پس از یک سال پاکی مطلق ترک دنیا میگوید.
*چه کسانی باید پاسخگو باشند؟!
مشکلات متعددی پیرامون کارتن خوابها و به خصوص زنان کارتن خواب وجود دارد و اما وجدان هایی خفته باعث شده است تا امار رسمی 5 هزار زن کارتن خواب در تهران، افزایش 2 برابری زنان معتاد کارتن خواب در 5 سال اخیر و افزایش 32 درصدی مرگ و میر ناشی از اعتیاد نادیده گرفته شود.
سهولت دسترسی به مواد در برخی نقاط شهر تهران را میتوان از جمله عوامل گسترش شدن این معضل بین بانوان و جوانان دانست که البته این مشکل نیز با نگاه شهروندان و سکوت برخی مسئولان راه به جایی نمیبرد.به راستی چه کسانی باید پاسخگوی زنانه شدن آسیب های اجتماعی باشند؟
*چرا زنان کارتنخواب ساماندهی نمیشوند
بی شک میتوان عوامل متعددی را برای اعتیاد و کارتن خواب شدن زنان این جامعه بر شمرد.زنانی که روزی بهترین ماوای فرزندانشان و محکمترین تکیه گاه همسرانشان بودند، امروز در ناباورانهترین اتفاق ممکن در خانه هایی سرد از جنس کارتن روزگار میگذرانند و تنها تفکر و دل خوشیشان مصرف مواد مخدر است!
با این که سازمانها و ادارات بسیاری مسئولیت ساماندهی معتادان را بر عهده دارند، ولی پس از سالها هنوز شاهد اتفاق موثری در این زمینه نیستیم .
چه بسا هریساها که میآیند و میروند بی آنکه به نقش پررنگ آنها در جامعه توجه شده و چاره ای هر چند کوچک برای نجاتشان اندیشیده شود.
گزارش: شیما حیدری
انتهای پیام/