«طارق عزيز»، با وجود شهرتش، چندان شناخته شده نبود. کسي که بتواند طي 35 سال همکاري با ديکتاتوري مانند «صدام حسين»، از سوءظن هاي بي دليل و انتقام هاي دردناک او بگريزد، بي ترديد انساني زيرک و در عين حال مرموز است.

به گزارش باشگاه شبانه (باشگاه خبرنگاران)، شايد کمتر کسي بداند که حتي نام «طارق عزيز»، نامي مستعار بود. «طارق» با آن که خود را معتقد به «ناسيوناليسم عربي» معرفي مي کرد، اما عرب نبود. با اين حال، در ميان اطرافيان صدام، همه او را به عنوان فردي باسواد که مورد اعتماد ديکتاتور عراق است، مي شناختند. «طارق» در بسياري از برنامه هاي ديپلماتيک «صدام»، نقش محوري داشت.

او «جاده صاف کن» صدام و توجيه کننده طرح هاي ناموزون و جاه طلبانه وي، براي دولت هاي غربي و عربي بود. «طارق»، زبان انگليسي را خوب مي دانست و اين توانايي را داشت که به عنوان يک ديپلمات کارکشته، حرفش را در مواقع ضروري به کرسي بنشاند. شايد همين موضوع، باعث اتکاي صدام در عرصه سياست خارجي به «طارق» شد، اما واقعيت آن است که اعتماد ديکتاتور به او، دلايل ديگري نيز داشت؛ دلايلي که چندان به چشم اطرافيان نمي آمد.

ميخائيلي که «طارق» شد!

«طارق عزيز»، با نام اصلي «ميخائيل يوحنا»، در سال 1315هـ.ش، در خانواده اي آشوري به دنيا آمد. والدين او از اقليت مسيحي آشوري کاتوليکِ مقيم «تل کيف»، در نزديکي شهر «موصل» بودند.

بي ترديد عدم وابستگي خانوادگي «طارق» به قبايل و عشاير عراقي، نقش مؤثري در تقويت اعتماد صدام به وي داشت. ديکتاتور عراق همواره از فعاليت قبايل مخالف و رقيب بيمناک بود و حتي دست به قتل عام اعضاي اين قبايل يا کشتار سران آن ها مي زد. «طارق» در رشته زبان انگليسي، در دانشگاه بغداد، تحصيل کرد. او از نخستين روزهاي فعاليت حزب بعث، به آن پيوست و پس از آشنايي با «صدام»، جزو نزديک ترين افراد حلقه او، در حزب بعث، شد. اين صدام بود که نام «ميخائيل يوحنا» را به «طارق عزيز» تغيير داد.

در سال هايي که فعاليت بعثي ها ممنوع بود و «طارق» يک عضو دون پايه حزب محسوب مي شد، رابطه او با «صدام» شکل گرفت و عميق شد. «طارق» بر خلاف «صدام»، گستاخانه سخن نمي گفت، مطيع و رام بود و از همه مهم تر اين که، توحش «صدام» را تحسين مي کرد. همه اين خصوصيات کافي بود تا از او يک بازيچه محبوب براي «صدام حسين» بسازد. با اين حال، نبايد تصور کرد که اين ارتباط در سال هاي بعد نيز، يک طرفه، ادامه پيدا کرد. برخي معتقدند، «طارق» در واقع عامل غرب در کنار «صدام» بوده است. اين ادعا چندان دور از واقعيت نيست. اخيراً اسنادي منتشر شده که نشان دهنده ارتباط نزديک «طارق عزيز» با آمريکايي هاست. «دونالد رامسفلد» در خاطرات خود، تلويحاً، از ارتباط با «طارق عزيز» و نفوذ بر «صدام»، از طريق وي، سخن گفته است.

بازيگر کودتاي نرم

بعثي ها با کودتاي «احمد حسن البکر»، بر عراق مسلط شدند. «صدام»، پس از کودتا، در تيرماه 1347، به دليل وابستگي فاميلي با «حسن البکر» و نفوذ توام با وحشتش در حزب بعث، به سرعت به مرد شماره دو بعثي ها و حکومت عراق تبديل و عملا از سال 1355ش و پس از رسيدن به مقام فرماندهي ارتش، فرمانرواي بلامنازع عراق شد. او با کودتايي نرم، در 25 تيرماه 1358، «حسن البکر» را، که در پي ايجاد يک اتحاد با سوريه بود، از مقام رياست جمهوري برکنار کرد. «صدام» ايجاد اين اتحاد را به ضرر خود مي دانست.

در پي اين کودتاي نرم، «صدام»، در 31 تيرماه 1358، تعدادي از سران حزب بعث را، که به زعم او خائن محسوب مي شدند، به جوخه اعدام سپرد. «طارق عزيز» در زمره افرادي بود که از اين تصفيه خونين جان سالم به در برد. برخي منابع، از وي، به عنوان کسي ياد مي کنند که فهرست اعدامي ها را براي «صدام» تنظيم کرده است. بعدها اسنادي مبني بر حضور مستقيم «طارق عزيز»، در کشتار سران حزب بعث، منتشر شد.

يک شاهد عيني به خبرنگار روزنامه «گاردين» گفته بود:« شخصا ديدم، طارق عزيز از يک هفت تير متوسط استفاده و به قربانيان از فاصله کمتر از يک متر شليک مي کرد.» «طارق» مي دانست که کوچک ترين اشتباهش مي تواند سوءظن ديکتاتور را برانگيزد و فرجامي دهشتناک برايش رقم زند. به همين دليل تا پايان کار، به صدام وفادار ماند.

از سردبيري روزنامه تا مشاور رئيس جمهور

«طارق عزيز»، با حمايت «صدام»، مدارج ترقي در حزب بعث را، نسبتاً سريع، طي کرد. وقتي در سال 1347ش و تنها چندماه پس از کودتاي «حسن البکر»، «صدام» به مقام معاون رئيس جمهور عراق رسيد، «طارق عزيز»، به عنوان سردبير روزنامه «ثوره»، ارگان حزب بعث، منصوب شد. او طي 6 سال، توانست اعتماد «صدام» را بيش از پيش جلب کند و به مقام وزارت اطلاع رساني و عضويت شوراي رهبري حزب بعث برسد. به اين ترتيب، پس از کودتاي نرم «صدام»، جايگاه وي تقويت و به سمت معاون نخست وزير و مشاور عالي رئيس جمهور منصوب شد و تا زمان سقوط رژيم «صدام»، اين دو مسئوليت را بر عهده داشت. «طارق عزيز» از سال 1362 تا 1370ش، افزون بر اين دو مسئوليت، وزير خارجه عراق نيز بود.

نقش «طارق» در جنايات «صدام»

پاسخ به اين پرسش که آيا «طارق عزيز» در جنايات «صدام» نقش داشته است، چندان مشکل نيست. ترديدي نيست که اطرافيان «صدام» در اجراي تصميمات او نقش مهمي داشتند؛ چون در صورت عدم ايفاي اين نقش مهم، توسط ديکتاتور حذف مي شدند! «طارق عزيز» در ميان اطرافيان «صدام» يک استثنا نبود. هرچند وي، ظاهراً، نسبت به افرادي مانند «برزان ابراهيم»(برادر ناتني صدام و رئيس استخبارات عراق) يا «علي حسن المجيد»(پسرعموي صدام و مشهور به علي شيميايي)، کمتر در جنايات «صدام» نقش داشته، اما حضور او در رأس دستگاه ديپلماسي رژيم بعث و نزديک به سه دهه همراهي با «صدام» در مسير رسيدن به اهداف جنايتکارانه اش، از «طارق عزيز»، چهره اي منفور و مرموز ساخته است. بنابراين، مي توان گفت که او نيز، مانند ساير نزديکان «صدام»، در جنايات جنگي وي، عليه مردم ايران، کويت و عراق، نقش  داشته است.

با اين حال، «طارق عزيز»، در جريان بازجويي هاي پس از بازداشتش ، منکر ايفاي هرگونه نقشي در جريان قتل عام هاي «دجيل» و مانند آن شد. او با «منافقين» و سرکرده آن ها، «مسعود رجوي»، نيز ارتباط نزديکي داشت و براي اسکان آن ها در عراق و سپس، در فرانسه، تلاش هاي فراواني کرد.

اعترافاتي درباره «صدام»

«طارق عزيز» پس از حمله آمريکا به عراق، در سال 1382ش، خود را تسليم نيروهاي آمريکايي کرد. او از معدود نزديکان «صدام» بود که حاضر شد اين کار را انجام دهد. بعدها وساطت پاپ و کشورهاي اروپايي، براي نجات «طارق» از حکم اعدام، نشان داد که او با اطمينان خاطر اين تصميم را گرفته و به کمک دوستان خارجي خود اميدوار بوده است. «طارق عزيز»، پس از دستگيري، در مصاحبه اي با «علي الدباغ»، به اظهار نظر درباره «صدام» و عملکرد او پرداخت.

«طارق»، که همچنان از «صدام حسين» و عملکرد او دفاع مي کرد، درباره شخصيت «صدام» گفته بود:«صدام، اگرچه خودرأي بود و نهايتاً خودش تصميم مي گرفت و هيچ کس هم نمي توانست اين تصميم را تغيير دهد؛ اما به نظر مخالف هم گوش مي داد و هيچ گاه در جلسات به مقامات توهين نمي کرد و مانع حرف زدن و نظردادن آن ها نمي شد. با اين حال، اطرافيان جز تأييد نظرات او کاري نمي کردند. من تنها کسي بودم که گاه، نقدي متعادل بر نظرات او وارد مي کردم.»

«طارق عزيز» درباره دلايل «صدام» براي حمله به کويت نيز، گفته بود: «کويت اعلام کرد نفت زيادتري توليد مي کند و بهاي نفت به بشکه اي ۷ دلار رسيد. اين مسئله باعث شد بدهي هاي عراق هر روز بيشتر شود. صدام کاهش درآمد نفتي و ناتواني عراق را، براي بازپرداخت بدهي هايش، ناشي از تصميم کويت مي دانست و به همين دليل از کويتي ها ناراحت بود و تصميم گرفت به آن ها حمله کند. من به صدام گفتم که جنگ عليه کويت باعث جنگ با آمريکا خواهد شد . او براي من احترام قائل بود و چيزي به من نگفت، اما صدام وقتي تصميمي مي گرفت، کسي نمي توانست او را منصرف کند. با اين حال، از نظر من، نبايد جنگ عليه کويت انجام مي شد و صدام زماني که اين تصميم را گرفت از نظر جسمي يا رواني سالم نبود.» اين نخستين بار بود که «طارق» از رفتار نامتعادل صدام سخن مي گفت.

او در اين مصاحبه از کمک هاي اروپا به «صدام»، طي جنگ تحميلي عليه ايران، اظهار بي اطلاعي کرده، اما گفته بود:«نمي دانم ... صدام نياز داشت که قوي باشد و پول هاي زيادي پرداخت شد و اروپا نيز از انقلاب ايران متنفر بود.» «طارق عزيز» تأکيد کرده بود:«موضوع ميانجيگري کشورهاي عربي براي خاتمه جنگ با ايران جدي نبود. من هيچ اعتقادي به پايان جنگ با ايران نداشتم، اما شرايط به نفع ما پيش نرفت. درباره جنگ با ايران، صدام شخصاً تصميم گرفت، هرچند از سوي کشورهايي مانند عربستان سعودي کمک هايي به او شد، اما اين کمک ها بيشتر به علت تنفر سعودي ها از ايران و انقلابش بود و آن ها نقشي در تحريک اوليه صدام براي جنگ نداشتند.» او در اين مصاحبه، درباره حمله هوايي رژيم «صدام» به «حلبچه» و کشتار هزاران نفر از مردم بي گناه آن با بمب هاي شيميايي، گفته بود:«از نظر نظامي و تاکتيکي، اطلاعي از اين عمليات ندارم، اما دليل اين حمله، مي تواند ارتباط نزديک کردها و ايراني ها باشد. صدام مي خواست آن ها را تضعيف کند.»

«طارق عزيز» درباره زرادخانه سلاح هاي شيميايي «صدام» و نحوه ايجاد آن ها نيز تصريح کرده بود: «شرکت هاي فرانسوي،  آلماني و اسپانيايي، با تاييد دولت هايشان به عراق سلاح شيميايي مي فروختند. با اين حال، استفاده از سلاح شيميايي براي صدام تنها جنبه تاکتيکي داشت و سياست جنگي محسوب نمي شد. او در صورتي که مي توانست از راه ديگري به اهدافش برسد، از سلاح شيميايي استفاده نمي کرد.»

«طارق عزيز»، با وجود انکار مشارکت در جنايات «صدام»، بر اساس شواهد ارائه شده به دادگاه، محکوم به اعدام شد؛ اما حکم وي هيچ گاه به مرحله اجرا نرسيد. «طارق عزيز» پس از طي کردن 12 سال زندان، در شهر «ناصريه»، سرانجام روز 15 خردادماه 1394، در 79 سالگي مُرد و بسياري از رازهاي ناگفته را با خود به گور برد.

انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۸:۲۶ ۲۰ خرداد ۱۳۹۴
روحش تا ابد در عذاب الهی باشد