باشگاه خبرنگاران - ملیکا مومنیراد؛ محمد نادری متولد 10 تیرماه 1357 پسر پر شر و شور و خوش ذوق کوچه شیرازه محله فدک، سالها بر صحنه تئاتر ایران هنرنمایی کرده است و این روزها در نقش هوشنگ مظاهری سریال «شمعدونی» شبکه سوم سیما نگاههای زیادی را متوجه خود کرده است و همه اینها بهانهای شد تا میزبان او در گفتگو سین جیم در
گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران باشیم.
سین: اولین جرقههای حضورتان در عرصه هنر در چه مقطعی از زندگی زده شد؟
جیم:حوالی سال 77 تریبونهای آزاد اندیشی پایم را به خانه فرهنگ فدک کشاند و همین آغازی برای حضورم در گروه تئاتر جلسات نقد فیلم تجربه اجرا و نوشتن ستون طنز نشریه داخلی فرهنگسرا شد و در همان سال با گذراندن دورهی خبرنگاری برای مدت کوتاهی عضو باشگاه خبرنگاران جوان شدم و تمام نتیجه فعالیت آن روزها در این عرصه گزارشی شد در خصوص تقسیم دریای خزر که آن زمان مسئله روز بود به هماره دو کیسه سیب مغان که پیشکش نماینده مربوط به ما بود.
سین: مسیر حرفهای فعالیتتان در تئاتر از کجا آغاز شد؟
جیم: سال 78 با ورود به دانشگاه سوره و تحصیل در رشته کارگردانی تئاتر بازی در نمایشهای کودک و تئاتر خیابانی را تجربه کردم و حضور در گروههای دانشجویی برای شرکت در جشنوارههای مختلف و آشنایی و همکاری با منیژه محامدی و گروه «پیوند» آغازگر فعالیت حرفه ای من در زمینه تئاتر شد.
سین: فارغ از بازیگری دغدغهی دیگری هم در عرصه هنر دارید؟
جیم: جدا از بازیگری، نوشتن یکی دیگر از دغدغههایم بود و همزمان با نمایشنامهنویسی تجربه نوشتن برای تصویر را شروع کردم و این اواخر حضورم به عنوان نویسنده در مجموعه «کوچه مروارید» که بخشهایی از آن را به برنامه «خندوانه» صادر کردیم باعث شد تا صداپیشگی را هم به صورت جدی تجربه کنم.
سین: شما تجربه فضای دوبله را هم داشتهاید، خودتان را در این جایگاه چگونه ارزیابی میکنید؟
جیم: تجربه دوبله در سریال «فوق سری» ساخته مهدی فخیمزاده بسیار سخت بود اما خدا رو شکر موفق شدم چرا که صدای مهدی فخیمزاده برای مخاطب بسیار واضح و مشخص است و خلق صدایی که همانند آن نباشد اما در اصطلاح صورت مورد نظر را پر کند و باورپذیر باشد کار دشواری است.
به عقیده من دوبله از بازیگری سخت تر است زیرا مجبوری خودت را محدود کنی در چهار چوب تعیین شده از سوی بازیگر قدم برداری و به علاوه تنها از بیان باید بهرهگیری و از ابراز مهم دیگر چون بدن و میمیک محروم هستی.
سین: اولین تجربه بازیگری در تلویزیون با چه اثری اتفاق افتاد؟
جیم: بازی در تله فیلم «شکار» و ظاهر شدن در یک شخصیت مخوف که در نقطه مقابل هوشنگ مظاهری قرار داشت و همینطور بازی در تله فیلم «آبروی از دست رفته آقای صادقی» به کارگردانی آیدا پناهنده که افتخارات زیادی را هم در جشنواره جامجم کسب کرد از اولین تجربههای جدیام در عرصه بازیگری بود.
سین: بعد از اين تجربه ، حضور در سریال شمعدونی را از شما شاهد بودیم این همکاری چگونه رخ داد؟
جیم: ورود من به سریال «شمعدونی» همزمان با حضور در «کوچه مروارید» به عنوان نویسنده و صداپیشه شد و سروش صحت نیز برای ایفای نقش «هوشنگ مظاهری» به دنبال بازیگر بود. پیشنهاد تست دادن و حضور من در «شمعدونی» از سوی برخی دوستان مطرح شد و سعید سالارزهی کارگردان «کوچه مروارید» به دلیل حجم پروژه و مسئولیت من با مطرح شدن این پیشنهاد مخالفت کرد. در نهایت با احتمال به اینکه شاید اتفاق خوبی برای زندگی حرفهای من رقم بخورد و از آنجایی که نمیخواستم که بواسطه او این فرصت از دست برود ساعت 12 شب با من تماس گرفت و در ظرف مدت کوتاهی با رضایت سروش و دوستان مقابل دوربین سریال «شمعدونی» رفتم.
سین: در کوچه مروارید با چه کسانی همکاری داشتهاید؟
جیم: «کوچه مروارید» محصولی برای شبکه نمایش خانگی با بازی رامبد جوان، علیرضا خمسه، آناهیتا همتی و عارف لرستانی به همراه جمعی از عروسکها در ژانر کودک است.
سین: بازی روی صحنه یا مقابل دوربین کدام را ترجیح میدهید؟
جیم: هر کدام فضا و لذت خاص خود را دارد صحنه به خاطر ارتباط بیواسطه با مخاطب دارای جذابیتهایی است و از طرفی بسیار دشوار چرا که فرصت اشتباه کردن نداری، اما تلویزیون هم جذاب است. بخاطر تنوع مخاطب به هر حال هنرمند در تئاتر با نهایت چند هزار نفر تماشاگر که معمولاً از طبقه خاصی هستند طرف است اما در تلویزیون از دور افتادهترین مناطق کشور و حتی خارج از کشور مخاطب وجود دارد البته من به عنوان بازیگر بازی را دوست دارم چه روی صحنه و چه مقابل دوربین.
سین: با توجه به اینکه خودتان در عرصه کودک هم فعالیت داشتید با کدام یک از برنامه ها و عروسکهای ایرانی بیشتر ارتباط برقرار کردید؟
جیم:کلاه قرمزی، آفتاب و مهتاب و هاچین و واچین
سبن: از شخصیتهای سریال کلاه قرمزی کدام یک را بیشتر دوست دارد؟
جیم: هر کدام جذابیت و شیرینی خاص خود را دارند، اما فامیل دور شخصتی است که بیشتر میپسندم.
سین: با شنیدن کلمه نوستالژی کدام تصاویر و خاطرات گذشته در ذهنتان نقش میبندد؟
جیم: ما آخرین نسلی هستیم که بازی توی کوچه، چسب زدن به شیشه روزهای بمباران و گوش دادن به حرفهای معلم تلویزیون در روزهایی از جنگ که مدرسهها تعطیل بود رو تجربه کردیم آخرین نسلی که بخاطر تلویزیونهای سیاه و سفید از زبان گزارشگر فوتبال شنیدیم تیمی که از راست به چپ میزنه پرسپولیس و تیمی که از چپ به راست میزنه استقلاله. نسلی که هنوز طعم تکنولوژی، موبایل و شبکههای اجتماعی زیر دندانمان نرفته بود و تلویزیون با همان 2 شبکه و برنامههایش آنقدر برایمان جذاب بود که هنوز هم شاهد بازپخش آن هستیم.
سین: حرفی هست که ته دل یا نوک زبانتان خواسته باشید مطرح کنید؟
جیم: بدون شناخت به خودمان اجازه قضاوت ندهیم و بیانصاف نباشیم و زحمات مردانی چون محمد جواد ظریف را نادیده نگیریم یک ایرانی که در مقابل تمام دنیا ایستاده و میخواهد با گفتگو اتفاقات خبری را برایمان رقم بزند مرد خستگی ناپذیری که مقابل 5+1 ایستاده حتی زمانی که جان کری از خستگی جای خود را با وزیران دیگر جا به جا میکند.
سین: محمد نادری را تا به امروز چگونه میبینید؟
جیم: محمد نادری کسی است که خیلی اشتباه کرده اما معتقد است باید اشتباهها را فراموش کرد و فقط از آنها درس گرفت از دروغ بیزارم و میدانم میتوانیم با هم مهربانتر باشیم. از بیگذشتی انسانها نسبت به هم، از دیدن فقر در کشوری با این همه عظمت و توانایی ناراحت میشوم و بیش از همه از اینکه آدمها بدون هیچ شناختی یکدیگر را قضاوت میکنند به شدت رنج میبرم.
سین: از دیدگاه اطرافیان خصلت و ویژگی بارزتان چیست؟
جیم:به اعتقاد مادرم دست خوبی دارم و هر سال عید جدا از عیدی که خودش به ما میدهد از من عیدی میگیرد در همان سالهای حضورم در کانون جوانان منطقه 8 برای نقد فیلم «ارتفاع پست» میزبان اصغر فرهادی بودیم و در پایان دیوان حافظی را که به ایشان هدیه دادم باعث شد سالها بعد جایزه اسکار دریافت کند. (باخنده)
سین:جایگاه ورزش در زندگی محمد نادری کجاست؟
جیم: با ورزش غریبه نیستم و علاقه زیادی به شنا دارم و ورزشی که همیشه دنبال میکنم فوتبال است همچنین با دوستان هفتهای یک جلسه فوتبال بازی میکنیم. اما این اواخر به خاطر سفرهای استانی به بندر همیشه عباس، شیراز و اصفهان به بهانه سریال «شمعدونی» از دوستان جا ماندهام.
سین: استقلال یا پرسپولیس؟
قطعاً پرسپولیس
سین: و این قطعیت از کجا آغاز شد؟
جیم: از کودکی و اولین دفعهای هم که به استادیوم رفتم بازی پرسپولیس و نیرو زمینی بود و برای اینکه پول بلیت نداشتیم از بین نردهها داخل استادیوم میرفتیم و بیشتر مواقع هم در پی فرار از مدرسه لذت تماشای فوتبال نصیبمان میشد.
سین: اوج این شیطنتها در چه سنی بود؟
جیم: سالهای ابتدایی و راهنمایی بسیار آرام بودم و تا حد زیادی هم خجالتی ، اما از اوایل دوران دبیرستان بذر شیطنت در وجودم رشد کرد خوشبختانه چون درسم خوب بود در بیشتر مواقع از تنبیهها مدیران جان سالم به در میبردم اما همیشه این مسئله برایم حل نشده است که چرا زمانهایی که قرار بود خط کش کف دستمان بخورد به آن گچ میزدیم و هنوز هم نمیدانم.
سین: گوش نوازترین صداهایی که در موسیقی ایران و جهان شنیدهاید؟
جیم: پسر کو ندارد نشان از پدر، صدای استاد شجریان و همایون شجریان را بسیار دوست دارم. بیشتر طرفدار موسیقی تلفیقی ایران و گروههایی چون چارتار، دنگشو و پالت هستم و سبک موسیقی جاز بلوز را نیز بسیار گوش میدهم.
سین: همیشه اولینها در ذهن ماندگار میشود، اولین و بهترین کتابی که خواندید؟
جیم: در سالهای دبیرستان یکی از معلمان بخشی از نمره پایان ترم را به خلاصه کردن یک کتاب داستانی اختصاص داد آن زمان لیستی از کتابهای خواهرم نوشتم تا به انتخاب معلم یکی از آنها را خلاصه کنم و نکته جالب اینجاست که هم من و بقیهی همکلاسیهایم آثار ژول ورن را ارائه داده بودیم و 90 درصد کلاس از نویسندهها ژول ورن را فقط میشناختیم و حتی در پاسخ به سوال معلم که شما نویسنده دیگر را نمیشناسید؟ جوابی نداشتیم و همین اتفاق ماندگار اولین جرقه پیوند من با ادبیات بود و یکی از بهترین و اولین کتابهایی که خواندهام کتاب «مندینگو» بود داستانی دربارهی بردگان سیاه و رمانی قویتر و مهجورتر از کلبه عمو تُم است. و کتاب «صد سال تنهایی» گابریل گارسیا مارکز یکی از بهترینهایی بود که خواندم.
سین: چقدر اهل شعر هستید؟
جیم: جدا از اینکه همیشه ادبیاتی از حافظ را زمزمه میکنم و همواره به آن تفأل میزنم به شعر نو گرایش دارم و از نیما یوشیج تا اخوان ثالث که به شدت لحن و بیانش را دوست دارم.
سین: خاطره سازترین فیلمی که دیدهاید؟
جیم: بواسطه علاقه و حرفهام بسیار فیلم میبینم و انتخاب خاطرهسازترین فیلم بسیار سخت است جدا از فیلمهایی که در دوران کودکی از تلویزیون پخش میشد فیلم «جک و لوبیای سحر آمیز» را دوست داشتم و فیلمی که داستانی از زندگی زامبی ها در 8 سالگی یک هفتهی تمام خواب را از من گرفت. از میان فیلمهایی که دیدم فیلم «سینما پارادیزو» و «پاپیون» را هم دوست داشتم.
انتهای پیام/