
«فراری۲» از کلیشهها فرار کرده یا به فتوحات تازهای در حوزه کلیشهبازی رسیده است؟ تولیدکنندگان این اثر با چه جراتی به دنیای بچه بسیجیها و مکتبیها وارد شدهاند و هدفشان از نشان دادن پشتپرده زندگی آنها چیست؟ کاراکترهای این مجموعه تلویزیونی شبیه نسخههای واقعی خودشان در کوچه و خیابان هستند یا نه؟ آیا خیر و شر، سیاه و سفید، خوب و بد و ظالم و مظلوم در این سریال درست و عادلانه و به اندازه روایت شدهاند؟ میزان ارتباطگیری مخاطب با تولیداتی مثل فراری۲ ارزش هزینه کردن دارد یا خیر؟ این اثر کدام لایه اجتماعی را روایت میکند؟ ما در این یادداشت دنبال رسیدن به پاسخ این پرسشها نیستیم. اصولا پاسخ به چنین پرسشهایی وظیفه نقد نیست؛ دست کم وظیفه برجسته و بنیادین آن نیست.
اینکه ما در نقد پیگیر چه دستاورد و هدفی هستیم، در سطرهای میانی مطلب مشخص میشود. در انتهای آن هم کمی درگوشی و خودمانی با شما حرف میزنیم. البته که اگر شما حوصله مطالعه داشته باشید و نوشتار ما خواندنی از کار دربیاید.
آدمهایی از جنس خود مردم
سریال فراری۲ بیحاشیه به دنیای کمتر روایت شده بسیج و بسیجیها میپردازد. از قرار معلوم نویسندگان این مجموعه، با کنار هم گذاشتن سرگذشتنامه چند شهید بسیجی و اضافه کردن پژوهش و تجربه زیسته خودشان، آدمهایی را روایت میکند که از جنس مردم هستند. شخصیتهای این داستان نه فرازمینی هستند و نه سلبریتی و بچه مشهور. ما در محله، محل کار، دانشگاه، مدرسه و فامیل خودمان بارها و بارها این آدمها را دیدهایم ولی چیز زیادی از خاستگاه فکری و پشتپرده زندگی آنها نمیدانیم. این نخستینبار نیست که تلویزیون سراغ بچه مکتبیها میرود ولی هیچکدام از سریالهای قبلی تا این اندازه، به جمع مسجدیها و بسیجیها نزدیک نشده بودند. امیر داسارگر، نویسنده و کارگردان فراری۲ تلاش کرده سریالش را جوری بسازد که حق مطلب را ادا کند. اجازه بدهید پیش از ورود به نقد تکنیکال سریال کمی درباره این حق مطلب حرف بزنیم.
تلاش حضرت امام برای تحقق یک ایده
مهمترین دگرگونی ایران پس از انقلاب، اسلامی شدن ساختارهای خرد و کلان جامعه بود. مردم ایران پیش از انقلاب هم مسلمان بودند ولی کشور، با قوانین و الگوهای اسلامی اداره نمیشد. تغییر یک نظام فکری و اداری بدون انسان متحول شده و متعهد به اصول و آرمانها، مقدور و میسر نیست. امام خمینی (ره) تیرماه سال ۱۳۵۸ در دیدار با دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان ضمن تأکید بر ضرورت خودسازی در دوره جوانی فرمودند: «جهاد اکبر، جهاد در راه سازندگی خودتان است که برای مملکت خودتان بعدها مفید واقع بشوید، خدمتگزار باشید. از همین سنین شما باید شروع بشود به ساختن افرادی که بعدها یک مملکت، یک کشور را ممکن است نجات بدهد. اگر چنانچه شما ساختید خودتان را و فضایل انسانی را در خودتان ریشهدار کردید، آن وقت در همه مراحل پیروز هستید؛ مملکتتان را میتوانید نجات بدهید ... شما کوشش کنید که به ملت خدمت کنید، به اسلام خدمت کنید و کوشش کنید که «جهاد اکبر» را انشاءا... به آخر برسانید؛ و یک انسان کامل، یک انسان اسلامی، یک انسان متعهد شوید که برای خودتان و برای کشور خودتان و برای ملت خودتان مفید واقع شوید.» حضرت امام برای تحقق چنین هدفی، خیلی تلاش کردند. ایده اولیه شکلگیری نهادی بهنام «بسیج» تربیت جوانها و نوجوانها برای خدمت به مردم و ساختن کشور بود. حضور بسیجیها در جبهههای جنگ با عراق یک مأموریت بهحساب میآمد که در بهترین حالت ممکن انجام شد. بعد از پایان دوران دفاعمقدس این فرآیند تربیتمحور با قدرت و هدفمندی بیشتری به کار خودش ادامه داد.
فرق هادی اول و دوم
زمان روایت فراری۲ بیست و چند سال بعد از پیروزی انقلاب است و مکان آن، یکی از شهرهای استان تهران. قصه اثر به نقش و اثر مسجد و بسیج در مهار آسیبهای اجتماعی و تربیت نوجوانها یعنی همان جهاد اکبر مورد نظر حضرت روحا... (ره) میپردازد. امیر داسارگر و زینالعابدین تقیپور که به ترتیب کارگردان و بازیگر نقش اول سریال هستند، امر نوشتن فیلمنامه را نیز برعهده داشتهاند. مخاطبان این مجموعه در فراری ۱ با هادی و سایر شخصیتهای داستان آشنا شدهاند ولی فراری۲ در فضایی کاملا متفاوت روایت میشود. هادی سری نخست سریال نوجوان در حال تربیتشدن است و هادی سری دوم جوان در حال تربیت کردن. هادی نوجوان سر پر شوری دارد و دلش میخواهد در کشتی قهرمان جهان شود ولی اولویتهای هادی جوان، بهکلی تغییر کرده و دلش میخواهد دنیا را آباد کند. همین گذر زمانی بین دو مجموعه، سبب شده تا دست نویسندههای فیلمنامه برای تحول شخصیتها باز باشد. در فراری۲ ما شاهد کشمکش دوگانه هادی هستیم. از یکطرف او باید به زندگی شخصی خودش برسد و گلیمش را از آب بیرون بکشد و از سمت دیگر، مربی نوجوانهاست و باید، به گرفتاریهای ریز و درشت آنها بپردازد. داستان با همین کشمکش دوگانه پیش میرود. هرکدام از مربیهای آقا هادی در سریال فراری۲ مشکلات و مصیبتهایی دارند و او باید سنگ صبور و منجی زندگی همه آنها باشد. داسارگر داستانش را با همین رابطه عاطفی آقای مربی و مربیها پیش میبرد. علاوه بر اینها شخصیت او جوری طراحی شده که سرش درد میکند برای جذب نوجوانها و کار فرهنگی. هادی امیر داسارگر، از نوجوانهایی که سر و گوششان میجنبد هم غافل نیست و به آب و آتش میزند برای اصلاح سبک زندگی آنها. شاید بهتر بود که داسارگر تمام بار داستانش را روی دوش هادی نمیانداخت. او تمام تکه روایتها و داستانهای فرعی و شخصیتهای داستانش را در نسبت با نقش اول تعریف کرده است.
سه نفر مشوق و راهنما
ما در جریان سریال شاهد اتفاقات تلخ و شیرین فراوانی هستیم. هادی و دوستان هم سن و سالش، هم در مسجد و پایگاه بسیج فعال هستند و هم با معضلات اجتماعی محله مقابله میکنند. نکته قابل اشاره در فیلمنامه یکدست نبودن بسیجیهاست که خودش زمینه رشد شخصیتها و طبیعیتر شدن داستان را فراهم کرده است. ما در سریال همه ابعاد زندگی بسیجیها را میبینیم. از شوخی و تفریح و اردو و بازی گرفته تا مجلس روضه و کار عملیاتی و نهی از منکر و بالا و پایینهای زندگی شخصی. هادی در مجموعه فراری۲ باید خودش مسئولیتپذیر شود و قبول مسئولیت را به نوجوانها آموزش دهد. گره اصلی ذهن امیر داسارگر همین پذیرش مسئولیتهای فردی و اجتماعی است. چیزی که باعث میشود یک آدم وقت و عمرش را هزینه کند برای آسایش و آرامش مردم. او برای برونرفت از بنبستهای قصه، سه شخصیت بالادستی هم دارد؛ حاجی دربندی فرمانده پایگاه و پدر و مادر هادی. این سهنفر مشوق و راهنمای هادی در مسیر داستان هستند و در گلوگاههای حساس تصمیمگیری و وسط بحرانها به داد او میرسند.
پیچیدگی شخصیتها
روایت روزگار کسانی که از زندگی خودشان میزنند برای از آب و گل درآوردن بچههای مردم امر پسندیده و خوبی است. با مفاد سند تحول رسانه ملی هم تطابق دارد. چرا ما نباید متن زندگی میلیونها بسیجی را به جامعه نشان بدهیم؟ از اواخر دهه هشتاد به اینطرف، ما را از بیان واقعیتها ترساندهاند. آدمهای فراری۲ مثل همه مردم هم اشتباه میکنند و هم تصمیم غلط میگیرند، اما کلیات زندگیشان اشتباه و غلط نیست. کاش امیر داسارگر کمی بیشتر برای پیچیدگی شخصیتها و گرههای داستانی سریالش وقت میگذاشت تا مخاطب، با پیروزیهای هادی ذوق کند و با شکستهایش غمگین شود. این به معنای ضعیف بودن تولید نیست و همین نسخه ارائه شده توسط شبکه یک، قابلیت لازم برای دیده شدن را داراست.
تبلیغات رسانهای هوشمند
بینندگان فراری۲ از دو دسته خارج نیستند. دسته نخست همه یا بخشی از اتفاقات داستان را با چشم خودشان دیدهاند؛ چه مسجدیها و چه غیر مسجدیها. مثلا ممکن است کسی که در سالهای نوجوانی در اردوها و کلاسهای درسی و غیردرسی و سایر فعالیتهای مسجد و پایگاه بسیج شرکت کرده باشد. این دسته از مخاطبان راحتتر با سریال ارتباط برقرار میکنند. دسته دوم کسانی را در بر میگیرد که هیچ شناختی از بسیج نداشته و حتی شاید به حق و ناحق از بچه مسجدیها و بسیجیها خوششان نیاید. فراری۲ ایده مشخص و شفافی برای دسته دوم ندارد ولی حال دسته اولیها را جا میآورد. دسته دومیها پیش از موضوع، مجذوب ظرافتهای فنی تولید از جمله کشش فیلمنامه، بازیهای روان و دلنشین و تصاویر خوش رنگ و لعاب اثر میشوند. نیازی به تأکید ندارد که تبلیغات رسانهای هوشمند و زمان پخش مناسب نیز عناصر تعیینکنندهای در مقوله جذب مخاطب هستند.
اقدام بسیار شجاعانه
امیر داسارگر و زینالعابدین تقیپور در تولید این اثر، مثل سوژه سریالشان عمل کردهاند. استفاده از نوجوانهای مستعد و آیندهدار در فراری۲ امیدبخش و شایسته تقدیر است. اهل فن میدانند که تولید فیلم با نابازیگر و بازی اولی کار سادهای نیست. امیدواریم نوجوانهای عمدتا بچه مسجدی این مجموعه به حال خودشان رها نشوند و در سالهای بعد شاهد درخشش آنها در قاب تلویزیون باشیم. البته چهرههای نامآشنا و باتجربهای همچون حسین رفیعی، هدایت هاشمی، نسرین بابایی، شهرام قاعدی، شهین تسلیمی و مجید پتکی در این سریال حضور دارند ولی برحسب نوع روایت داستان، تایم جلوی دوربین رفتن نوجوانهای تازه بازیگر شده بسیار بیشتر از حرفهایهاست. این اقدام سازندگان سریال بسیار شجاعانه بهنظر میرسد و باید به عنوان یکی از نقاط برجسته و سزاوار تقدیر فراری۲ بهشمار بیاید.
فضای شاد و بانشاط
در بحث انتخاب بازیگر یک نکته گفتنی دیگر هم وجود دارد. برخی از بازیگرهای باتجربه فراری۲ هنرپیشههای صاحبنام در حوزه طنز سینما و تلویزیون هستند. استفاده از این دست هنرمندان در یک درام اجتماعی انتخاب جالبی بهنظر میرسد. ذهن مخاطب با دیدن بازیگران طنز، ناخودآگاه شاد میشود. حالا که حرف به اینجا رسید اجازه بدهید به یک شاخصه دیگر این سریال هم اشاره کنیم. فضای کلی فراری۲ باوجود تمام اتفاقات نهچندان خوشایند و داستانهای فرعی غمانگیز، شاد و بانشاط است. دوربین و قلم داسارگر بهخوبی از پس این کار برآمده است.
استانداردهای کلاسیک
سریال از بُعد هنری توانسته تا حدودی خودش را به استانداردهای کلاسیک فیلمسازی نزدیک کند. قاب تصاویر داسارگر در فراری۲ نمره قبولی میگیرد؛ چه از نگاه هنری و چه از لحاظ تکنیکی. در بسیاری از سکانسها اندازه نماها خوب هستند و زاویه دوربین به کمک محتوا میآید. اینکه در هنگام تکگویی یا گفتوگوی دو نفره، دوربین از کدام سمت روی بازیگرها قرار بگیرد تا مخاطب ارتباط بهتری با صحنه برقرار کند، هنر کارگردانی است. داسارگر نشان داده که با هنر فیلمسازی غریبه نیست ولی اگر از مشاورین خوش فکر و زبده در کنار کارهایش استفاده کند، یقینا کارهای ارزندهتر و ماندگارتری میسازد. آخرین نکته فنی اینکه سریال فراری۲ در بخش تدوین نیاز به بازنگری و تدوین مجدد دارد.
شهیدانه زیستن
فراری۲ علاوه بر همه مواردی که گفته شد، میخواهد با روایت دنیای کسانی که شهیدانه زیستهاند، دل ما را به شهدا متصل کند. شهدا از دل همین آدمهایی بیرون آمدند که ما در سریال امیر داسارگر میبینیم. او اثرش را در تیتراژ آغازین، به شهید بزرگوار و خوشنام، ابراهیم هادی تقدیم میکند. امیدواریم رسانه ملی با تداوم تولید چنین سریالهایی، مسیر شهیدانه زیستن در جامعه را هموار کند. فقط خدا میداند که نمونههای واقعی قهرمان این سریال، چهطور آرامش را از خودشان میگیرند تا خم به ابروی مردم نیفتد و دلهایشان آرام باشد. سرتان را بیاورید جلو تا حرف پایانی بین خودمان بماند؛ دشمن از همین هادی شدن نوجوانهای ما واهمه دارد نه از موشکهای فوق پیشرفتهمان.
منبع: روزنامه جام جم