باشگاه خبرنگاران -
میلاد جلیل زاده؛ چه جشنواره سوتوکوری! چه راهروهای خلوتی میبینیم و چقدر بحث و جنجال کم است اینجا.
همه میدانیم که قسمت قابل توجهی از جذابیت سینما به خاطر بحثهایی است که دربارهی آن میشود. منتقدین و طیف روشنفکر جامعه، دربارهی ساحات برونمتنی و لایههای زیرین زبرین فیلمها بحث میکنند و مخاطبین کف سینما هم درباره خوشتیپی یا جذبهی بازیگرها؛ اما سینمایی که بحثبرانگیز نباشد لابد جذابیت هم نداشته.
جشنوارهی شهر بعد از چهار سال تعطیلی دوباره شروع به کار کرده و این استارت مجدد، درست مصادف شده با زمانی که انتقادها از تعدد بیمورد جشنوارههای رنگ به رنگ داخلی بالا گرفته .
اصلاً یک جورهایی میشود گفت ما با تورم جشنوارهای مواجه شدهایم .
آن طرف آب پر از فستیوالهایی است که تبدیل به امید و غایت بعضی از فیلمسازان ما شدهاند، فستیوالهایی که اینجا هم سینماگر ناامید از اکران داخلی را به سبک دلخواه خودشان شرطی کردهاند و ما هم در داخل، یحتمل برای بدل زدن به این فن فرنگیها کلی جشنوارهی موضوعی عَـلـَم کردهایم.
جشنواره پلیس میخواهد همهی سینما را پلیسی کند آنهم به سبکی که پلیس میپسندد، جشنواره پروین میخواهد تمام سینما زنانه شود لابد آنهم با تلقی خاص و مشخصی از امر زنانگی، جشنواره کودک میخواهد سینمای ایران یک پارچه کودکانه شود و چقدر هم تمام اینها موفقاند!!!
به نظر میرسد هیچکدام از ارگانهایی که متولی هر کدام از این جشنوارههای موضوعیاند، زحمتی برای تحقیق و زمینهسازی محتوایی نکشیدهاند تا از ابزار سینما در جهت اهدافشان بهرهبرداری درستی بشود و هیچکدام هم بودجهی قابل عرضی برای تولید آثار در زمینهی دلخواهشان هزینه نمیکنند چون لابد برگزاری جشنواره کم هزینهتر است اما زهی که کسی خیال کند افسون فستیوالهای رنگ به رنگ فرنگ با این مهمانیهای کمرمق باطل شود و ما بتوانیم سینماگرمان را مجاب کنیم که مثلاً به خاطر جایزهی جشنوارهی پلیس، یک فیلم، مطابق استانداردهای برگزار کنندگان آن بسازد، آنهم در حالی که نه تنها جایزهی آن به دردش نمیخورد –چه به لحاظ اعتبار هنری و چه از لحاظ مالی- بلکه خیلی راحتتر میشود با دو تا ناسزای ناروا به وطن، با ضعیفترین اثر از خیلی جشنوارههای آنطرف دست خالی برنگشت.
در این مورد خیلیها فیلم «تاکسی» را مثال میزنند اما فقط این نیست و باید برگردیم ببینیم مثلاً فیلمی مثل «قاعدهی تصادف» که خیلی ضعیف بود چرا از جشنواره توکیو جایزه میگیرد، اثر ضعیفی مثل «آینههای روبرو» چطور 17 جایزهی –به اصطلاح- بینالمللی برده و ...
باید از تولید و اکران داخلی حمایت میشد و در پسزمینهی آن مطالعات نظری بدردبخوری صورت میگرفت که ضمن ایدهرسانی به این تولیدات، آنها را در سیستم قاعدهمند توزیع، تعریف میکرد، نه اینکه مرتب جشنواره برگزار کنیم تا بگوییم ما هم کاری کردیم و بیکار ننشسته بودیم.
اصلاً هیچ به این توجه کردهاید که ما به سرزمین جشنوارههای موضوعی و دولتی تبدیل شدهایم؟
هر نهاد و ارگانی در این مملکت یک بخش روابط عمومی و تبلیغاتی دارد که در جاهای مختلف اسامی مختلفی رویش گذاشتهاند و هر کدام از این روابط عمومیها میخواهند برای پر کردن بیلان اداری، یک جشنواره موضوعی برگزار کنند و فرداست که ببینیم وزارت بهداشت جشنوارهی فیلمهای پزشکی بر پا کرده، وزارت ورزش جشنوارهی فیلمهای ورزشی، وزارت صنعت و معدن جشنوارهی فیلمهای کارخانهای و معدنی، کمیسیون برنامه و بودجه مجلس هم فستیوال فیلمهای اقتصاد محور را به راه میاندازد و لابد معاونت حقوق بشر قوه قضاییه دست به کار ایجاد رقابت بین فیلمهای حقوق بشری ایران خواهد شد.
کاش لااقل این ارگانهای دولتی کمی برای تولید آثار هزینه میکردند و چهارتا سالن سینما میساختند که برای کارمندان خودشان و خانوادهی آنها مجانی و برای بقیه غیر مجانی باشد تا این هزینههای تبلیغاتیشان مقداری فایده برای صاحبان واقعی بیتالمال –یعنی مردم، یعنی مخاطبان- هم پیدا میکرد، اما راه سادهتر، برگزار کردن یک جشنواره است که کسی هم نخواهد پرسید چرا اینقدر بیرمق بود.
چرا جشنوارهی شهر اینقدر سوت و کور بود؟ در جواب باید گفت که این سوال غلط است، باید بپرسیم چرا جشنواره فیلم شهر اساساً برگزار میشود؟
آیا واقعاً میخواستند که توجه ما به فیلمهای شهری جلب شود یا اینکه قصدشان این بوده که بگویند ما هم جشنوارهی فیلم برگزار میکنیم و به سینما توجه داریم؟
اصلاً خود این عبارت (فیلمهای شهری) را ببینید که چقدر کلی است؛ غیر از معدود آثاری که خارج از تهران ساخته میشوند و تعداد کمتری از بین همانها که نه در شهرستانهای دیگر، بلکه در روستاها جلوی دوربین رفتهاند، تمام سینمای ایران شهری و اصلاً تهرانی است پس جشنوارهی شهر یعنی چه؟
این کار تقریباً مثل آن است که در ایران یک جشنوارهی موضوعی با موضوع فارسی بودن اشعار برگزار کنیم در حالی که به جز تعدادی از آثار سروده شده به گویشها و زبانهای محلی، اکثریت قاطع اشعار ایرانی فارسیاند.
میبینید که در مورد جشنوارهی فیلم شهر، قبل از اینکه هر نوع صحبتی راجع به کیفیت آن مطرح باشد، خود برگزاری چنین آیینی و هزینههایی که برایش میشوند محل پرسش است اما در مورد کیفیت برگزاری هم فقط میشود گفت که انتقاد از کیفیت یک جشنواره با راهروهای خلوت اصلاً جذاب نیست.
روز اول جشنواره دم درب ورودی از مراجعین، کارت میخواستند اما روز دوم وقتی میخواستید که کارت ورودتان را نشان بدهید خودشان میگفتند که لازم نیست، بفرمایید.
باور کنید شام و نهار و کیک و شیرینی هم اگر به برنامهی جشنواره اضافه میشد، افاقه نمیکرد و جمعیتی را به چمچهی برگزار کنندگان آن نمیآورد.
مستر کلاسها هم میتوانستند کاملاً مستقل از فستیوال برگزار شوند و اگر شلوغ بودند –که به علت عدم استقبال از خود جشنواره، نبودند- باز هم توفیق آنها را نمیشد به پای جشنواره گذاشت و به همهی اینها اضافه کنید چند فیلمی را که هنوز مجوز نگرفتهاند و لابد قرار بوده نمایش آنها در این جشنواره، پای عدهای را به سالنها بکشاند اما نکشاند.
اگر یک سینمای بیرمق که کسی ترغیب نمیشود دربارهی آن بحثی بکند، چند تا از فیلمهای اکران شدهاش را به اضافهی چند فیلم اکران نشده تبدیل به یک جشنواره کند، غیر از اینکه تعدادی سالن سینما چند روزی اشغال بشوند و بیلان کاری چند نفر از مدیران پر شود، اتفاق خاصی نیافتاده و تمام دلیل سوت و کور بودن جشنواره فیلم شهر هم همین است که اتفاق خاصی نیافتاده.
انتهای پیام/