به گزارش
حوزه فرهنگی باشگاه خبرنگاران به نقل از خبرنامه دانشجويان ايران؛ داستان «دنيا» روايت دختری است رنج كشيده از طبقه روستايی كه در دوران خفقان رضاخان و پهلوی دوم متحمل مرارت های بسياری می شود. همه در يك نظم ناشی از بی سازمانی اجتماعی به او ظلم می كنند. 1318 تا 1357 مقطعی از تاريخ پرفراز و نشيب ايران است. «گذر از رنج ها» روايتگر اين سال هاست. سريال پرطرفداری كه اين روزها مردم، خانوادگی به تماشای آن می نشينند.
«گذر از رنج ها» اتفاقا عنوان رمان سه جلدی از الكسی تولستوی است كه زندگی دوخواهر به نام های داشا و كاتيا و عشق های آنان را به شكلی كاملا رمانتيك مطرح می كند.
از سال های آغازين قرن بيستم تا انقلاب اكتبر 1917 زندگی مردم روسيه در تلاطم و التهاب است. سن پترزبورگ شروع داستان است. انحطاط و فساد بيداد می كند، اما هيئت حاكمه مدعی است كه عدالت اجتماعی را حاكم كرده است. روسيه را آشوب های فراوان دربرمی گيرد. بحران های كارگري1916 را به اكتبر 1917 و انقلاب متصل می كند. داستان های خانوادگی و رمان هايی از وضعيت زندگی مردم در دل اين انقلاب ها سوژه نويسندگان شاخص روسی میشود و الكسی تولستوی يكی از برجستگان آنهاست.
تولستوی روايت می كند كه چگونه در گذر از رنج ها عشق دست نخورده می ماند، آنجا كه پس از رسيدن ايوان ايليچ كه عاشق داشا(يكیاز شخصيت های محوری داستان) است از زندان آلمان ها فرار میكند و پس از سال ها دوری با او ازدواج میكند. تولستوی صحنه آرايی دل انگيزی از عشق اين دو كرده است، آنجا كه از زبان آن ها میگويد:« سالها سپری خواهد شد؛ جنگ و انقلاب هم سپری خواهد شد؛ آنچه دستنخورده ميماند همان دل سرشار از عشق ماست.»
«من بارها مثال قصه های انقلاب اكتبر را گفتهام. يكی كتاب «گذر از رنج ها» ی الكسی تولستوی است كه فوق العاده است... اينها داستان های انقلابی است». رهبر انقلاب كه خيلی جدی رمان های مربوط به انقلاب های جهان را خوانده است، اين عبارات را درباره گذر از رنج ها گفته است.
اما داستان «گذر از رنج ها»يی كه فريدون حسن پور نگارش و كارگردانی كرده است شايد اقتباسی از رمان تولستوی باشد يا نباشد اما گره خوردگی داستان عشق در ميانه تحولات پرتلاطم روزگار محتوای محوری هردو داستان است.
اتصال يك زندگی خانوادگی به انقلاب و تحولات انقلابی كه برخلاف عرف معمول در سريال ها اين بار نه در مركز شهرهای بزرگ و تهران بلكه در روستايی در گيلان روايت میشود، نقطه عطف ماجراست. «دنيا» دختری است كه نماد مردم ظلم ديده و مستضعف است كه چاره ای جز تسليم در برابر مديريت خان سالارانه و جبر سلاطينی دوره پهلوی ندارد. سال های سياهی كه برخی اصرار دارند، فراموش شود. روزهايی كه در نتيجه حكومت پهلوی70 درصد مردم در روستاها از حداقل امكانات هم محروم بودند و در عوض تنها بخش كوچكی از تهران به عنوان نماد توسعه معرفی می شد و در همين حال خرج های كلان و فسادهای مستمر دربار هم چيزی برای ملت باقی نمی گذاشت. نتيجتا در همين فضا و عليرغم افزايش قيمت نفت و سود سرشار آن برای پهلوی چيزی عايد مردم نمی شد.
ديالوگ های دنيا و حميد كه يك آقا معلم ساده است درباره اوضاع زندگی مردم، عدالت اجتماعي، عدم آزادی بيان و ... حتی اگر به آنها بگويند كه «كله شان بوی قرمه سبزی میدهد» پايان نمی يابد و به انقلاب وصل میشود.
در همه اين سال ها آثار سينمايی و تلويزيونی بی آنكه به فرآيند شكل گيری انقلاب در طول دوران پهلوی پرداخته باشند، از همان سال 57 انقلاب را روايت كرده اند، حال آنكه انقلاب 57 قطعا پيشينيه ای بيشتر از اين حرفها دارد. در آثاری چون «در چشم باد» نيز به اين مهم پرداخته شده بود. «در چشم باد» به لحاظ فيلمنامه و مسائل فنی خيلی جلوتر از «گذر از رنجها»ست اما داستان دراماتيك «دنيا» و عشق دست نيافتنی وی با حميد و فرزندانش كه كاملا در فضای«خانواده» معنا می يابد، خيلی از ايرانی ها را پای اين فيلم خوب نشانده است.
هواداری غالب جريان اجتماعی از سريال «گذر از رنج ها» كه اين روزها به يك برنامه خيابان خلوت كن تبديل شده است، در كنار تمجيد های غير منطقی شبكه ماهواره ای بهاييت از شاه و صرفا اقتصادی نشان دادن دلايل انقلاب معنادار است. گذر از رنج ها مرور خاطرات دوران سياه پهلوی است كه همه شئون زدگی مردم را تحت تاثير قرار می داده است.
انتهای پیام/